شناسهٔ خبر: 67554536 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

توسط انتشارات شهید کاظمی؛

«قصه کربلا» به چاپ نهم رسید

فاطمه میرزا جعفری

کتاب «قصه کربلا» نوشته مهدی قزلی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ نهم رسید.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «قصه کربلا» نوشته مهدی قزلی به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ نهم رسیده است. این‌کتاب دربرگیرنده برش‌هایی از زندگانی امام حسین (ع) از آغاز تا پرواز است.

حادثه کربلا یکی از وقایع فراموش نشدنی تاریخ شیعه است که با گذشت قرن‌های متمادی هنوز هم تازگی دارد و هر شنونده‌ای را در هر گوشه‌ای از کره خاکی که باشد تحت تأثیر قرار می‌دهد. در حادثه کربلا اتفاقات ناگواری به وقوع پیوست که هنوز هم بسیاری از مفسران تاریخی از تحلیل جامع آن عاجزند و هر بار فقط گوشه‌هایی از آن واقعه بزرگ بررسی و تجزیه و تحلیل می‌شود.

«قصه کربلا» اثر مهدی قزلی کاری متفاوت در حوزه داستان‌نویسی معاصر درباره واقعه عاشوراست که با گزینش وقایع تأثیرگذار از رویداد بزرگ تاریخ شیعه به روایت گوشه‌هایی از آن واقعه پرداخته است.

نویسنده طی مقدمه کوتاهی در کتاب «قصه کربلا» ابتدای این اثر یادآوری می‌کند:

«گاهی می‌شود اتفاقی آرام آرام در زندگی آدمی رخ می‌دهد. اتفاقی که اگر آرام آرام رخ نمی‌داد، هیچکس باورش نمی‌کرد. اتفاقی که همه نگاهش می‌کنند، دوست ندارند واقعیت داشته باشد ولی دارد. چه بسا خود آدم هم دستی در آن داشته باشد.

آنچه در عاشورای سال شصت و یک در کربلا اتفاق افتاد هم از این دست ماجرایی است که ریشه‌اش در جاهلیت اعراب حجاز بود. بعثت پیامبرِ آخرین، از بین آن‌ها و عدم توان مردم در انکار پیامبر و اسلام و خلافت و کشورگشایی‌ها و اخلاص، شجاعت، عدل و خلافت علی و نامردمی نامردان و مردی مردان و خواست خدا و تمکین حسین ولی خدا.

در کتاب «قصه کربلا» این اتفاق باعث شد آخرین پسر دختر یک پیامبر از شرق تا غرب عالم جسمش بر پهنه خاک بیفتد و بشود آنچه نباید.

انگار همه دنیا خواب نما شده بودند. خون نواده رسول خدا که زمین ریخت کم کم خواب از سر آدم و عالم پرید. هرکه از خواب بیدار می‌شد یا دیوانه می‌شد یا فدایی یا فراری.

ماجرای کربلا بیشتر به یک قصه شبیه است. قصه‌ای که واقعی است اما باور کردنی نیست و ای کاش این فقط این یک قصه بود.»

در بخشی از این کتاب نیز می‌خوانیم:

«حسین همیشه پیش روی بقیه بود نه پشت سرشان، همیشه پناهگاه دیگران بود نه درپنا هشان؛ همانطور که شایسته امام است. در کربلا هر کدام از یارانش که می‌افتادند و هنوز صدایشان درمی‌آمد، حسین را صدا می‌زدند و دوست داشتند سرشان را بگذارند روی پای کسی که همیشه در همه چیز ازشان جلو بوده. خودش اما چه کسی را باید صدا می‌زد وقتی روی زمین افتاده بود: خدایا راضی‌ام به رضایت و تسلیمم به قضایت، معبودی جز تو نیست… و شاید حضرت حق در جواب زمزمه‌های حسین جواب می‌داده: ((وَاصْطنَعَتکُ لنِفَسِی)) یا می‌گفته بیا… ((ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ راَضِیةَ مرَضْیةًّ)).»

چاپ نهم این کتاب با ۱۹۲ صفحه و قیمت ۱۴۰ هزار تومان عرضه شده است.

نظر شما