ستارههای سینما در دوران اوجشان احساس شکست ناپذیری میکنند، اما چیزی خاص درباره دواین جانسون وجود داشت، کسی که توانست از ستاره کشتی کج به ستارهای سودمند در سینما تبدیل شود.
راک با داشتن جذابیتی بیپایان و کریر بسیار موفق، به نظر میرسید که او هم میخواهد در دنیای کشتی کج تاپ باشد و هم در باکس آفیس، توانست از پس موقعیت فریبنده همیشه در صحنه حاضر بودن -بر روی پردههای سینما، حضور ناگهانی در برنامههای تلویزیونی و اینستاگرام- بر بیاید و خودش را هم آزار ندهد.
باورش شاید سخت باشد، اما آن دوران به پایان رسیده است. جانسون همچنان مشغول است، اما فهمیدن اینکه او به چه چیزی مشغول است هیچوقت به این اندازه سخت نبوده است. این روزها، جانسون بیشتر خودش را در سرتیترهای مربوط به اشتباهاتی که علنی شدهاند و رسواییهایی که به آنها متهم شده نشان میدهد.
مانند حدسی که میگوید او راست گرا شده است یا ماجراهای پشت صحنه فیلم کریسمسی او، Red One با بازی کریس ایوانز و محصول استودیوی پرایم ویدئو، که میگوید به خاطر رفتارهای او فیلم تاخیر خورده و هزینههایش نیز بیشتر شدهاند.
به نظر میرسد برای اولین بار، افکار عمومی دارد از سوی جانسون روی برمیگردانند و او در معرض چیزی قرار گرفته که در دوران کاریاش، همواره با دقت فراوان سعی میکرد از آن دوری کند: نامحبوب بودن. اما چه اتفاقی افتاد؟
در اینجا قرار است نگاهی خلاصه به ظهور و سقوط دواین "دِ راک" جانسون بیاندازیم. تنها زمان به ما خواهد گفت که چه نسخهای از این مرد را در آینده خواهیم دید.
۲۰۰۱: خارج از رینگ، داخل باکس آفیس
یکی از بدترین، ترسناکترین و خندهدارترین جلوههای ویژه تاریخ سینما و شروعی بد برای راک
بعد از پنج سال مبارزه در WWE (و WWF در گذشته) به عنوان چهره فیس و هیل و چندین بار حضور افتخاری در برنامههای تلویزیونی مانند Star Trek: Voyager و That ’70s Show ، راک آماده بود که اولین حضور رسمیاش را تجربه کند. نقش دواین جانسون به عنوان اسکورپیون کینگ در The Mummy Returns به شدت مشهور شد اما از طرفی، ناامید کننده هم بود.
او تنها در سکانس آغازین فیلم حضور یافت و در سکانسهای بعدی، به لطف جلوههای ویژه، چهره بسیار وحشتناکی پیدا کرد که برای مدتی طولانی، بسیار خندهدار بود و شاید الآن آن را لحظهای ترسناک بدانند. نیمه پر لیوان: شما نمیتوانید کسی را با بیعلاقگی کارش را شروع کرده، ناامید کنید. نیمه خالی لیوان: نقش بسیار بد او به عنوان اسکورپیون کینگ در The Mummy Returns.
۲۰۰۳: راک آغاز میکند
فیلم The Rundown از پیتر برگ، با توجه به اینکه بیست سال پیش عرضه شده و دلایل دیگری، فوق العاده است، از صحنههای اکشنش بگیرید که همچنان قابل تحسین هستند تا آن چاشنی خاص فیلمهای اکشن ماجراجویی که این روزها کمیاب شدهاند. اما با توجه به خط زمانی مطلب، این اولین فیلمی است که باعث شد مخاطبان به او توجه کنند و او را بیشتر به عنوان دواین جانسون تا د راک در نظر بگیرند.
مانند بسیاری از بازیگرانی که از دنیای کشتی کج آمدند و در اول مسیر خود قرار دارند، جانسون تا به آن زمان وقت زیادی را برای بازی کردن در نقش یک مرد قوی گذاشت، و او در سالهای آینده بیشتر این نقش را بازی خواهد کرد. اما The Rundown به او این اجازه را داد که شخصیتی دیگر را بازی کند: یک جایزه بگیر خسته که از تفنگ تنفر دارد و دوست دارد رستورانی افتتاح کند و مجبور است آزاردهندهترین آدم روی کره زمین (شان ویلیام اسکات) را از شر معدنچی بیرحمی (کریستوفر والکن) در برزیل خلاص کند.
The Rundown در باکس آفیس شکست خورد، اما توانست درهای متفاوتی را برای جانسون باز کند و به او این شانس را داد که نقشهای متفاوتی را تجربه کند، از نقش اکشن سنگینش در Walking Tall بگیرید تا نقش کوچک و عجیبش در Southland Tales . یحتمل این نقطه آغاز جذابترین دوران کاری او در سینما است، لحظهای که او به جهان نشان داد که توانایی این را دارد که بتواند در خارج از رینگ، هر کاری را انجام دهد.
۲۰۰۷: دواین صدایش کنید
در بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ - که همچنین شامل بازی بسیار محبوب Doom نیز میشد - نشان داد که راک میتواند در فیلمهای سینمایی بازی بسیار خوبی به نمایش بگذارد، اما همچنان آثار باکس آفیسی مهم به او اعتنایی نمیکردند. تغییری در استراتژی برای رساندن او به سطحی همانند پادشاهیاش WWE لازم بود.
کشتی گیری که میتواند بازیگر پر ذوق و شوقی در فیلمهای اکشن باشد چندان توجه کسی را جلب نمیکرد، اما کشتی گیری که بتواند فیلمهای خانوادگی را به راحتی لذت بخش کند؟ این قدمی مهم برای جلب توجه مردم است. فیلم Game Plan سال ۲۰۰۷ درباره ستاره کوارتر بکی است که با دختری که نمیدانسته مال او است، ارتباط برقرار میکند. فیلمی که آغازگر تغییر مسیر او بود. فیلمی که توانست از اسمش در رینگ دست بکشد و نامش را به عنوان دواین جانسون در تیتراژ پایانی فیلمها ببیند.
اینکه بگوییم مواردی بعدی جز سالهای از دست رفته جانسون هستند، دروغ نگفتهایم. او در فیلمهای خانوادگیای همچون Race to Witch Mountain و Tooth Fairy نقش آفرینی کرد که چندان آثار خوبی نبودند. البته که این موارد، نقشی مهم در بالا بردن شانسش برای بازی کردن در آثار باکس آفیسی ایفا کرد - و وین دیزل با بازی در فیلم کمدی و خانوادگی The Pacifier باعث شد که راه بازی کردن در فیلمهای خانوادگی را برای بازیگران اکشن هموارتر کند - اما نقشهای مهم و جذاب و زیادی نصیب دواین جانسون نشد. موارد استثنا عبارتند از: فیلم انتقامی Faster و حضور کوتاه اما به یاد ماندنیاش در The Other Guys .
۲۰۱۱: فرنچایز ویاگرا
دواین جانسون در حال اجرای مونولوگش و شوخی با لقبش در SNL
همچنان حیرت انگیز است که چگونه دواین جانسون توانست خودش را با Fast 5 ، خودش را در این فرنچایز جای دهد. او به تنهایی این فرنچایز بیهدف را هدایت نمیکند، اما نقش مهمی را در فرمول سری سریع و خشن در چند سال بعدش ایفا کرد، در حدی که خروج موقتی او انرژی تمام نشدنی این فرنچایز را تضعیف کرد.
همچنین، این فیلمی است که توانست تلاشهای جانسون را برای تبدیل شدن به شاه باکس آفیس تکمیل کند و این صنعت برای او لقب "فرنچایز ویاگرا" را به خاطر استعداد او در هیجان انگیز کردن مجموعههای قدیمی در نظر گرفت. (او بعداً در قسمتی از SNL در سال ۲۰۱۵ درباره این موضوع، آهنگی خواند.)
به مدت یک دهه، جانسون کاملاً شکست ناپذیر بود، اما به لطف شخصیتهایی که بازی میکرد، سقوط او به طرز دراماتیکی آغاز شد.
۲۰۱۵: مولفی که عمر کمی داشت
دواین جانسون در پوستری از سریال Ballers
اکشن شاد و ابزورد مایکل بی، Pain and Gain ، شاید نتوانسته باشد که دواین جانسون را به نقطه اوج بازیگریاش برساند، اما این آخرین باری بود که در مقام بازیگری، به یک شایستگی دست پیدا میکند. او در کنار پاول دویل، مسیحی که دوباره ایمانش را یافته و از اعتیاد به کوکائین رنج میبرده، یک انرژی کمدی دیوانهوار را به عنوان شخصی که مدام به باشگاه میرود و اکنون خلافکار است، به اثر مایکل بی تزریق میکند.
نقشی که توانست پتانسیل دواین جانسون را وقتی که ده سال پیش درThe Rundown از خودش نشان داد، به مخاطبان دوباره نشان بدهد. اگر کسی میخواست که بیشتر از این دواین جانسون چیزی ببیند، به سراغ تلویزیون میرفتند و بازیاش را در سریال Ballers شبکه HBO تماشا میکردند.
۲۰۱۶: داستان بیعرضه شروع میشود
دواین جانسون و کوین هارت در فیلم Central Intelligence
اواسط دهه 2010 است و دواین دانسون حس و حال غول جهان بودن را دارد. او در فیلم خانوادگی بسیار محبوب و موفق Moana نقش مکمل موآی را صداپیشگی کرده، در اکشنهای هیجان انگیزی مانند San Andreas و Skyscrapers حضور یافته و آن جذابیتش را در آثاری کمدی همچون Central Intelligence به تصویر کشیده است. اما هر کسی که قبلاً در کشتی کج ستاره بوده، میداند که ارزش قهرمانان واقعی توسط کیفیت دشمنانشان مشخص میشود و در اینجا، جانسون در سری سریع و خشن با وین دیز گلاویز میشود.
اما در یک پست هرز اینستاگرامی که جانسون یکی از همکاران مردش را "بیعرضه" صدا میزند، باعث شد برای هفتهها حدس و گمانهای متفاوتی به وجود بیاید که او این بیعرضه را به چه کسی گفته است و باعث ایجاد مشکلاتی در پشت صحنه سریع و خشن شد. این اتفاقات در نهایت گریبانگیر کل فرنچایز نیز شد.
جانسون بعد از Furious7 از مجموعه خارج شد تا در اسپین آف Hobbs & Shaw در کنار جیسون استاتهام -که قطعاٌ او بیعرضه مد نظر نیست- بازی کند و تا سکانس پس از تیتراژ Fast X انرژیاش را در جای دیگری خرج کند. دلایلی که در ادامه توضیحشان خواهیم داد.
۲۰۱۷: دواین جانسون برای ریاست جمهوری
دواین جانسون و کیگان مایکل کی و شوخیای که هر دو دارند از انجام دادنش لذت میبرند
شوخیای برای چند سال تا روزهای اول ریاست جمهوری ترامپ تبدیل به جلد مجله GQ شد: دواین جانسون برای ریاست جمهوری آمریکا. جدی بودن این ایده چندان مورد بحث ما نیست. جانسون برای شومن بودن به دنیا آمده و مردی که قرار است برای ریاست جمهوری رقابت کند بیشتر لقبی است که در رینگ با آن فعالیت کند.
از دید او، جانسون چندان به این ایده تکیه نکرد و میدانست که سیاست میتواند مردم را با او غریبه کند، چیزی که جانسون هیچوقت آن را نمیخواهد. ژورنالیستی به نام کیتی ویور با او مصاحبهای کرده که چنین گفته: به نظرم این یه فرصت جدیه که فعلاً سراغش نمیرم. و به جای آنکه بخواهد این "احتمال" را دنبال کند، جانسون آن را در همان مرحله رها کرد تا وقتی که فرصت کار در دفتر کار ریاست جمهوری دوباره برایش پیش بیاید
موضوع مورد بحث، لحظهای است که منتظر ماند تا دِ راک مورد نظرش را پیدا کند: مردی هیکلی، با اعتماد به نفس و میانه رو که کاریزماتیک است و لبخندی درخشان دارد و متعهد است که هیچوقت کاری نکند که علناً دوست نداشتنی شود. در زمان به شدت قطبی شده ترامپ، دواین جانسون بهترین نقشش را پیدا کرد: مردی که همه سر او همنظر خواهیم بود. (یک فکت جالب: سیت کام Young Rock به عنوان یک فریم استوری و پیش بردن روایتش، دواین جانسون را در نقش رئیس جمهور قرار داد.)
اما زمان و به دنبالش، چپ، راست و مرکز اتفاقات با آن تغییر کرد. سنگها هم متاسفانه به انعطاف ناپذیری مشهور هستند.
۲۰۲۰: غروب دواین جانسون
Black Adam، فیلمی که بیشتر به میم تبدیل شد تا یک اثر سینمایی
سقوط دواین جانسون آرام آرام شروع شد. همزمان با شیوع کووید که زندگی همه را به آشوب کشاند، استعداد جانسون به عنوان ستارهای مهربان، نتوانست جایی پیدا کند. فیلم اکشن نتفلیکسیاش، Red Notice ، در سالی که هرکسی سرویس استریمی برای خودش راه مینداخت و دیگران نیز به دنبال اثر جذابی بودند، نتوانست تغییر خاصی ایجاد کند. سریال تلویزیونی او Young Rock نیز نتوانست آنچنان مفید واقع شود. و سریال مورد علاقه الیزابت وارن، Ballers، به تازگی اتمام یافته بود. زمانها گاهی اوقات سخت میشوند و حتی جانسون هم به یک پیروزی نیاز پیدا میکند.
چیزی که Black Adam را به نقطه مهمی برای دواین جانسون تبدیل کرده است، صرفاً بد بودنش نیست. البته که کیفیت کار کمکی نکرد، اما ضربه سهمگینتر آن محبوبیت بود. جانسون به خودش این ماموریت را داد که مشکلات جهان سینمایی دی سی را بعد از اسنایدر کات کنترل کند و شهرتش را به عنوان یک ستاره برای عرضه کردن فیلمی جذاب به خطر بیاندازد که شخصاً ناظر آن است. "سلسله مراتب قدرت در دی سی قرار است عوض شود." به خاطر اینکه عجیب و با آب و تاب بود مشهور نشد. دلیلش این بود که به نظر میرسید جانسون واقعاً چنین قصدی دارد.
البته که حق با او بود. آن سلسله عوض شد، اما نه به شیوهای که او میخواست.
۲۰۲۴: بازگشت به رینگ و برنامه امروز!
با برگشتن راک، حسی از نوستالژی و هیجان به داستان رینز و رودز تزریق شد
خندهدار است که د راک بعد از برگشتن به اسمش در رینگ برای داستانی که در رسلمنیای 40 ماه آپریل به اوج خواهد رسید، او را به عنوان غول مرحله آخر کشتی کج صدا بزنند. باری دیگر، او هیل بود. به دوران اواخر دهه نودش برگشت که توانست او را به شهرت برساند. از جهاتی، این راهی برای برگشتن به نقطه امنش بود: WWE تنها جایی بود که میتوانست به آنجا برگردد، جهش بزرگی داشته باشد و در همین حین زخمهای ناشی از شکستهایش در باکس آفیس را ترمیم کند و دوباره از نو خودش را بسازد.
به عنوان هیلی تمام عیار، این مرد میتواند باری دیگر خودش را "د راک" صدا بزند و با اینکه چیزی را از دست داده، برنده شود و به قهرمان فعلی آن زمان رومن رینز ملحق شود (که در نهایت در برابر کودی رودز شکست خورد)، اما هر پرومویی را به عنوان لولو خورخورهای تحت تاثیر خودش قرار میداد که هر هوادار کشتی کجی (و همچنین هواداران د راک) از دیدنش هیجان زده میشدند. برای قضاوت اینکه چقدر تاثیر خوبی گذاشته، زود است – درخواستهای فراوان هواداران WWE باعث شد که برنامهها از به تصویر کشیدن داستانی متمرکز بر قهرمانی د راک، به داستان رینز و رودز توجه و د راک نقش مکملی را ایفا کند.
دواین جانسون در تنها عکسی که تا به کنون از The Smashing Machine منتشر شده است
تبدیل شدن به چهرهای هیل در خارج از رینگ بدین شکل جواب نمیدهند (نقل قولی از فیلم بتمن درباره این موضوع است.) اما اگر کسی میتواند در مردی که همه عاشق نفرت ورزیدن به او هستند تغییری ایجاد کند، قطعاً دواین جانسون قادر به این کار است.
اگر بازگشت جانسون به رینگ مثل برگشتن به حاشیه امن است، لیست فیلمهای در پیش رویش مهر تاییدی به آن میزند. پروژههای در پیش رویش بیشتر دنبالهها هستند: Moana 2 (و بازسازی لایو اکشن Moana), Fast X Part 2, Red Notice 2, Jungle Cruise 2, San Andreas 2 . د راک مشغول نقد کردن چکهای فرنچایزهایی است که در سالهای اوجش نوشته است. چیزهایی که برایش راحتیای را به ارمغان میآورند، اما تضمینی نیست که همهشان اکران شوند. فیلمهای Moana، Fast X Part 2 و Red One از زمان حال تا سال ۲۰۲۶ نوبت اکرانشان نخواهد رسید.
مورد خاص اینجا، فیلم The Smashing Machine است که توسط استودیوی A24 عرضه خواهد شد و اولین کار بنی سفدی به تنهایی در مقام کارگردان است. فیلم درباره مبارز UFC واقعی به نام مارک کر و رابطهاش با زنش، داون (که شایعه شده امیلی بلانت قرار است نقشش را بازی کند) است و به نظر میرسد که احتمالاً گامی رو به جلو برای جانسون در مسیرش باشد. اگر فیلم بتواند هم در باکس آفیس و هم در دل منتقدان محبوب باشد – چیزی که جانسون خیلی کم توانست جفتشان را در یک فیلم به دست بیاورد – میتواند که فاز جدیدی را در کریرش آغاز کند، فازی که او بیشتر به فیلمهای مهیجتر و هنریتر مشغول خواهد شد در حالی که همچنان در فرنچایزهایش نقشهایش را حفظ خواهد کرد. چیزی که برای آدام سندلر جواب پس داد.
دواین جانسون در دورهای به ستارهی سینما تبدیل شد که باور عمومی بر این بود که دیگر ستارهای ساخته نمیشود و فرنچایزها برای خود پادشاهی میکردند. او خودش به یک فرنچایز تبدیل شد که گاهی دیگران مالک معنوی آن بودند، اما هیچکدام نتواستند از برند دواین جانسون پیشی بگیرند. اما فرنچایزها هم پستی بلندی دارند و گاهی اوقات هم، میسوزند و نابود میشوند. برای جلوگیری از آن، دواین جانسون باید از خیر برند بودن بگذرد و بالاخره به یک بازیگر تبدیل شود.
منبع: ویجیاتو
منبع: faradeed-196067
نظر شما