شناسهٔ خبر: 67504033 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

با شاعران یونان

گیورگوس سِفِریس

صاحب‌خبر - شعر اول: چگونه می شود هزاران پاره یک انسان را دوباره گرد آورد؟ چه اتفاقی برای سکان افتاده؟ که قایق کوچک نقش حلقه ها را بر دریا کشیده؟ چرا حتی یک مرغ دریایی در چشم انداز نمانده است. یک آن دنیا و هر آن چه در اوست غوطه ور می شود: کمی درنگ می کند، تا تو را در نور آفتاب رها کند. وقتی تو می نویسی و جوهر به ته می رسد دریا دوباره خیز می گیرد. انسانی که امید شکفتن داشت تا مثل یک شاخه به بار بنشیند، و مانند نی لبکی در هنگامه یخبندان سرود شادی سر دهد در کندویی سراسر همهمه رها شده است. مگر باز آن لمحه آهنگین از راه برسد و آزاری که به آن خو گرفته ایم را از سر گیرد. شعر دوم : سپید مثل یک کبوتر ساحل دریا آرمیده بود همه جا آفتابی بود و همه چیز زیبا تشنگی مثل مشعلی همه چیز را می سوزاند و آب دریا چه شور. نشستیم در آن ساحل زیر آفتاب و باد و روی شن ها نام او را نوشتیم باری رودی از دریا برآمد و نام اورا برد. پس آنگاه به زندگی برخاستیم در آتش عشق. و چه زود دریافتیم که در اشتباهیم. آه، ای رویای خورشید و باد و دریا -تو رفته ای! و رفتنت روح ما را گداخته! مترجم: رضا ارجمند

نظر شما