سایت مبلغ نوشت: «مراجعه به کتاب های کلامی و تاریخی عالمان شیعه روشن میکند که استدلال شیعیان برای اثبات امامت به قرابت وخویشاوندی امام علی با پیامبرنیست بلکه از آیات، روایات و گزارشهای تاریخی استنباط می شود.
خلاصه ای از مقاله میثم فروغی به نقل از مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه درباره امامت ائمه معصومین برای علاقه مندان در پی می آید.
چکیده شبهه
رابطة خونی و نسبی با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، هرچند ممکن است به عنوان ارزشی مثبت تلقی شود، لکن نباید باعث زیادهخواهی و سوء استفاده قرار گیرد. نباید تصور شود که اگر کسی پسر عموی پیامبر(ص) بود، پس جانشین او هم هست. جانشینی پیامبر (ص) باید دلیل صریح و واضحی از قرآن داشته باشد. کما اینکه قرآن با صراحت و با ذکر نام پیامبری اسحاق و اسماعیل را بیان داشته است. ولی شیعه چنین دلیلی برای امامت امام علی(ع) و فرزندان ایشان ندارد!
چکیده نقد
مراجعه به کتابهای کلامی و تاریخی عالمان شیعه روشن میکند که استدلال شیعیان برای اثبات امامت به قرابت و خویشاوندی امام علی(ع) با پیامبر(ص) نیست؛ بلکه آنها از آیات، روایات و گزارشهای تاریخی متعددی برای اثبات این مسأله بهره میبرند.
برای اثبات آموزهای دینی لازم نیست همة خصوصیات و جزئیات آن به طور کامل در قرآن ذکر شده باشد. بلکه اگر اصل آن در قرآن کریم و جزئیات و تفصیلات آن در کلام پیامبر(ص) که مبین و مفسر قرآن است، آمده باشد، کافی و حجت است. مسأله امامت هم به صورت کلی و با بیان اوصاف در قرآن مطرح شده و جزئیات آن در بیان پیامبر اکرم (ص) تبیین گردیده است.
نحوه استدلال شیعه بر امامت
روش صحیح و منطقی برای یافتن چگونگی و نحوة استدلال شیعه بر امامت امام علی و دیگر ائمه(ع) این است که به سخنان و نوشتههای عالمان و متفکران برجسته این مذهب مراجعه شده و دلائل آنها دیده شود. یک مراجعه ساده به کتابهای کلامی و تاریخی شیعه در این مورد نشان میدهد که عالمان شیعه هرگز صرف انتساب و قرابت امام علی (ع) با پیامبر(ص) را دلیل جانشینی و امامت ایشان نمیدانند. بلکه برای اثبات این مهم، دلائل و شواهد متقن و مستحکمی ارائه میکنند و نصّ الهی بر امامت هرامامی را لازم و ضروری میدانند.
بهعنوان نمونه میتوان به این کتابها مراجعه کرد:
الف) الافصاح فی امامة امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ، تألیف شیخمفید؛
ب) الشافی فی الامامة، اثر سید مرتضی و تلخیص آن از شیخ طوسی؛
ج) کشف المراد، اثر علامه حلی که شرح تجرید الإعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی؛
د) عبقات الانوار، تألیف علامه میرحامد حسین؛
ذ) الغدیر، اثر علامه امینی.
امام علی و مجادله با رقیبان
ممکن است برخی سخنان امام علی(ع) که در آنها مسأله قرابت و خویشاوندی با پیامبر(ص) مطرح شده است، موجب پدیدآمدن این ادعا گردیده باشد. مانند شعر منسوب به امام:.
و إن کنت بالقربی حججت خصیمهم فغیرک أولی بالنبی و أقرب
«و اگر از دلیل خویشاوندی (خود با پیامبر) بر مدعیان (انصار) حجت آوردی، دیگران (امام علی) از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارترند!»
همچنین به نقل از امام در کتاب احتجاج شیخ طبرسی آمده است که فرمود: «مگر شما در مقابل أنصار به قرابت پیامبر تمسک نکرده و از همین راه اولویت خودتان را ثابت نکرده و آنان را مجاب نساختید!؟ پس من نیز با همان برهان با شما سخن گفته و احتجاج میکنم. من نسبت به رسولخدا در حال حیات و ممات از شما نزدیکترم!»
توجه و دقت در سخنان امام علی به خوبی روشن میسازد که امام در صدد این نیست که بگوید قرابت با پیامبر ملاک مشروعیت جانشینی ایشان است؛ بلکه امام این سخنان را در برابر کسانی که در سقیفه، مصاحبت، قرابت و هم قبیلهبودن با پیامبر را دلیل خلافت و جانشینی ایشان عنوان کردند، بیان میکند و در صدد است تا از باب جدال أحسن و با استفاده از سخن و مبنای خود آنها، ناراستی رفتارشان را نشان دهد. به این معنا که اگر شما قرابت و همقبیلهبودن با پیامبر(ص) را دلیل خلافت میدانید، در این صورت چه کسی از من به پیامبر نزدیکتر است!؟
همچنین اینکه امامان شیعه همگی از نسل پیامبر (ص) بوده و قرابت خانوادگی دارند، نباید موجب این گمان شود که آنها تنها به سبب عضویت در خاندان پیامبر به منصب امامت رسیدهاند. در نظر شیعه ملاک و معیار امامت دارا بودن صلاحیتی ویژه است که شناخت آن نیز کار خداست.
از اینرو امام باید از جانب خدا منصوب باشد. منتها خدای متعال بنابر مصالحی اینطور تقدیر کرده است که این افراد دارای صلاحیت، در یک نسل خاص قرار گرفته و از یک خاندان باشند.
امامت از منظر قرآن کریم
جایگاه قرآن در میان معارف دینی همانند قانون اساسی هرکشور است. در قانون اساسی کلیات و قوانین اصلی ذکر میشود و جزئیات، یعنی قوانین جاری از مسیرهای دیگری بیان میگردد. قرآن کریم هم روش اصلی بیان کلیات و اساس امور دین است و جزئیات و تفصیلات آن بر عهده مفسر و بیانکننده آن، یعنی پیامبر اکرم (ص) گذاشته شده است. از این رو اگر مسألهای در قرآن بیان شد و جزئیات آن توسط پیامبر(ص) تبیین گردید، بر همه مسلمانان حجت و لازم الاتباع است و کسی نمیتواند به این بهانه که جزئیات آن در قرآن نیامده از پذیرش آن سرباز زند. چرا که خدای متعال اطاعت پیامبرش را اطاعت خود دانستهو هرکس را که پس از روشنشدن حق، با پیامبر (ص) مخالفت کند، اهل جهنم معرفی کرده است.
به نظر شیعه در بحث امامت نیز قرآن کریم به همین صورت عمل کرده است. یعنی در شماری از آیات قرآن به اصل مسأله امامت پرداخته شده و حتی با ذکر اوصاف امام (نه ذکر نام) در مقام تعیین مصداق آن نیز برآمده است؛ اما تفصیلات این مسأله مانند تعیین امام با ذکر نام، بر عهده پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نهاده شده است. پیامبر گرامی اسلام هم در بیانات مختلف و متعدد جانشین و امام بعد از خود را به صراحت، تعیین و به مردم معرفی کرده است.
شیعه با استدلال موجّه و قوی، آیاتی مانند: آیة امامت، آیه ولایت، آیه اطاعت، آیه مباهله، آیه ۴۵ سوره زخرف و … را آیات دال بر امامت میداند. همچنین احادیثی چون: حدیث یوم الانذار (یوم الدار)، حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث ثقلین و … را که از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به دست ما رسیده و به وفور در کتابهای شیعه و سنی نقل شده است را به عنوان سخنان پیامبر(ص) برای تعیین جانشین و امام بعد از خود بیان میکند.
از اینرو نیامدن نام امام علی(ع) و دیگر امامان شیعه در قرآن، نمیتواند دلیلی بر نپذیرفتن امامت آنها باشد. بلکه فقط جای این سؤال است که علت ذکر نشدن نام آنها در قرآن چه بوده است. یعنی هرچند که نیامدن نام، دلیل بر نپذیرفتن نیست ولی با این حال چرا خدای متعال نام آن بزرگواران را در قرآن نیاورده است تا به اختلافات پایان دهد؟
در جواب این سؤال علل مختلفی برای عدم ذکر نام ائمه در قرآن بیان شده است. مانند اینکه خدای متعال قصد داشته است که امت پیامبر(ص) را مورد امتحان قرار دهد. یعنی خواست خدا این بوده که جزئیات و تفاصیل مسأله امامت از زبان پیامبرش بیان شود، تا میزان اطاعت و پیروی مسلمانان از پیامبرشان را بیازماید و از این طریق مؤمنان واقعی شناخته شوند. همچنین ممکن بود ذکر نام امام علی(ع) در قرآن نه تنها رافع اختلاف نباشد، بلکه اختلافات و نزاعهایی را به وجود آورد که اصل اسلام و قرآن را در معرض خطر و نابودی قرار دهد.
در هرصورت، ما چه علت قطعی نیامدن نام ائمه(ع) در قرآن را بدانیم و چه ندانیم، در اصل مسأله تفاوتی ایجاد نمیکند؛ زیرا مهم این است که تابع قرآن و سخنان پیامبر (ص) باشیم و معارف دینی را آنگونه که آنها بیان کردهاند بشناسیم و بپذیریم.»
انتهای پیام
نظر شما