آرمان امروز-سرویس دیپلماسی: منبعی که از آن به عنوان «یک مقام عالیرتبه در اتحادیه اروپا» نام برده شده است، روز جمعه در رابطه با برجام گفت: ایران و ایالات متحده آمریکا الزامات تعیین شده در برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام را برآورده نمیکنند، اما هنوز زود است که بخواهیم درباره پایان این توافق سخن بگوییم.
این مقام اتحادیه اروپا که نامی از وی برده نشده است، گفت: اتحادیه اروپا هیچ جایگزینی برای برجام نمیبیند.
برنامه راهبردی جامع اقدام مشترک یا به اختصار برجام توافقی بود که در پی مذاکرات هستهای میان ایران و پنج کشور شورای امنیت به علاوه آلمان در سال ۲۰۱۵ در وین اتریش به امضا رسید و یک پیروزی تاریخی را رقم زد. با این حال دونالد ترامپ، پس از رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا رسما از این توافق خارج شد و تعهدات خود را نقض کرد.
با این وجود برجام هنوز یک مساله سیاسی درازدامن در ایران است و در انتخابات ریاست جمهوری به یک دعوای انتخاباتی تبدیل شده است.
برجام صرف نظر از خوب و یا بد بودن آن راهحلی بود که برای رفع تحریمهای اعمال شده بر ایران قبل از ۲۰۱۵ در پیش گرفته شد. پس در حقیقت مساله و موضوع اصلی همان تحریمهاست. اما پیداست که اساسا اتفاق نظری میان دو جناح و نامزدهای آنها درباره مسالهای بنام تحریم وجود ندارد؛ به این معنا که یک طرف تحریم را مشکل و مساله نخست اقتصاد ایران میداند و طرف مقابل چنین نمیاندیشد یا حداقل از بیان آن اجتناب میکند و عوامل داخلی را مشکل اساسی میداند.
بنابراین ابتدا باید تکلیف این مساله روشن شود تا بعد از آن به راه حل اندیشید. اما همزمانی شروع مشکلات عمده اقتصادی ایران با شروع تحریمها از سال ۹۷ دستکم تحریم را در مقام متهم نخست مینشاند که شروع و تشدید آن عوامل و ریشههای داخلی بحران اقتصادی را بیشتر نمایان ساخت. این عوامل و ضعفهای داخلی از چند دهه قبل هم بوده، اما درآمدهای کلان نفتی آنها را لاپوشانی میکرد و اجازه نمیداد به چشم بیایند. حالا هم که این درآمدها کاهش چشمگیری یافته، ضعفهای ساختاری اقتصاد ایران در مواجهه با پیامدهای تحریمها بیش از گذشته خودنمایی میکند.
در نتیجه مشکل اساسی اقتصاد ایران هم تحریم است هم خودتحریمی به معنای مجموعه ضعفها و علل داخلی که همه آنها ذیل «نبود حکمرانی اقتصادی» و «سوء مدیریت» میگنجد. در این میان، آنچه فعلا فوریت دارد رفع تحریم است و برطرف کردن خودتحریمیهای داخلی در سایه تحریم هم بسیار زمانبر است، هم به جراحی اقتصادی عمیقی نیاز دارد که بسیار پرهزینه است و مردم توان تحمل آن را در این شرایط ندارند. کما این که اصولا رفع این خودتحریمیها مستلزم وجود حکمرانی اقتصادی به معنای واقعی کلمه، علمی و متعارف آن است که نشانهای دال بر شکل گیری این نوع حکمرانی وجود ندارد. اگر چنین حکمرانی اقتصادی توسعه محوری از قبل وجود داشت که اقتصاد ایران به این سادگی تحریمپذیر نبود و سلاح تحریم نیز برای طرف آمریکایی کارایی عمدهای نداشت.
از این رو، رفع تحریمها اهمیت و اولویت بیشتری پیدا میکند. این مهم نیز تنها از دو طریق امکانپذیر است؛ نخست از مسیر توافق و دیگری انتظار زمانی که نظم کنونی آمریکا محور در جهان کاملا فروبپاشد و هژمونی اقتصادی آن از میان رود تا عملا سلاح تحریم آمریکا از کار بیفتد.
با وجود ترکهای جدی که نظم جهانی کنونی برداشته است، اما فعلا هژمونی اقتصادی آمریکا بر اقتصاد بین الملل ادامه دارد و از این رو مسیر دوم فعلا هموار نیست و انتظار آن هم عقلایی نیست. اساسا هم در عصر بینالمللی شدن اقتصاد، کشوری که بیشترین ظرفیت را برای به خطر انداختن این برتری اقتصادی آمریکا دارد چین است، اما راه تحقق این امر را در کار اقتصادی بینالمللی در سایه همین واقعیت جستجو میکند و امروزه بزرگترین شریک تجاری خود آمریکاست.
اما مسیر توافق نیز هر چه زمان بیشتر میگذرد دشوارتر شده و پس از جنگ غزه نیز سختتر از قبل خواهد بود؛ چه بایدن دوباره انتخاب شود چه ترامپ به قدرت برگردد که البته در صورت بازگشت او وضعیت به مراتب سختتر خواهد بود. اما در صورت دستیابی به توافقی تحت شرایطی بعید است که واجد امتیازات و مزایایی باشد که قبل از این جنگ احتمالا طرف آمریکایی حاضر به دادن آنها بود.
از این جهت که پس از هفتم اکتبر و تحولات جنگ کنونی، اسرائیل در وضعیت ضعف راهبردی قرار گرفته است. اساسا هم اگر قبلا حمله اسرائیل به ایران به عنوان یک احتمال مدنظر بود، با جنگ اخیر غزه و پرهیز تل آویو از گسترش جنگ در منطقه و با حزب الله علی رغم گسترش دامنه حملات آن، میتوان گفت که این حمله در آینده تقریبا منتفی است. آمریکا نیز دیگر تمایلی به جنگ در خاورمیانه ندارد و کل هم و غم آن مقابله با چین است.
اما در مقابل در سایه این وضعیت احتمالا واشنگتن نهایت تلاش خود را خواهد کرد که به شیوههای دیگر چه ادغام اسرائیل در منظومه امنیتی منطقه چه حفظ تحریمها و تداوم فشارهای اقتصادی و سیاسی، راهبرد مهار و تضعیفِ نرمِ بدونِ جنگِ ایران را برای جبران یا جلوگیری از تعمیق ضعف راهبردی اسرائیل در پیش گیرد. در این میان هم هر نوع توافق احتمالی با هدف مدیریت تنش بعید است که واجد امتیازات کلانی به تهران باشد که در جهت معکوس راهبرد پسا جنگ آمریکا باشد.