شناسهٔ خبر: 67301679 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

امیراطهر سهیلی کارگردان فیلم دفاع مقدسی «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» با بازی لعیا زنگنه در گفت‌وگو با خراسان، از تجربه ساخت این فیلم، توقیف چندساله آن و نبود حمایت‌های لازم از فیلم‎سازان شهرستانی و آثار آن‌ها می‌گوید

عاشقانه‌ای پس از عملیات «مرصاد»

صاحب‌خبر - مائده کاشیان-فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» ساخته امیراطهر سهیلی پس از گذشت هفت سال از تولید، بالاخره اردیبهشت‌ 1403 رنگ پرده سینما را دید و در گروه هنر و تجربه اکران شد. امیراطهر سهیلی یکی از اعضای خانواده هنرمند سهیلی است که پس از تجربه ساخت چند مستند و تله فیلم، سال 96 فیلم سینمایی «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» را جلوی دوربین برد. او علاوه بر کارگردانی فیلم، فیلم‎نامه این اثر را به همراه حسام سامری‌زاده نوشته است. قصه فیلم بعد از عملیات مرصاد می‌گذرد و ماجرای زنی را روایت می‌کند که در منطقه عملیاتی در جست‌وجوی همسر خود است، اما انفجار مین باعث محبوس شدن او می‌شود.«زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» در چند جشنواره خارجی به نمایش درآمده و جوایزی را نیز کسب کرده است. به بهانه نمایش این فیلم با امیراطهر سهیلی درباره تولید آن گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید. ایده ساخت «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» چطور شکل گرفت؟ من نمی‌توانم بگویم از چه زمانی وارد سینما شدم، از وقتی به دنیا آمدم وارد سینما شدم! طی دورانی که فیلم می‌ساختم، می‌رفتم تهران به عنوان دستیار فعالیت می‌کردم و برمی‌گشتم، می‌دیدم جریان سینما در تهران جاری است و ما این‎جا داریم خاک‌بازی می‌کنیم! تمام افرادی هم که به دلیل عشق سینما با هم دوست شدیم، کار کردیم و ادامه دادیم، از خانواده عمو و پسرعموها گرفته تا رفقای صمیمی مانند ناصر ضمیری، عادل تبریزی، نیما اقلیما و... هرکسی می‌خواست موفق شود، مشهد را ترک می‌کرد. من نمی‌توانستم از مشهد بروم و جرئت مهاجرت را نداشتم. تو باید از یک سرزمین بروی تا به عشقت برسی، اما نه می‌توانی بروی و نه علاقه‌ات را کنار بگذاری. با چند نفر از دوستان دور هم جمع شدیم و گفتیم خودمان فیلم دلخواه‌مان را بسازیم. طرحی داشتیم درباره یک فیلم دفاع مقدسی تک‌شخصیت و وقتی فیلم‎نامه را نوشتیم اصلا فکر نمی‌کردیم که آن را بسازیم، اما این‎قدر همت بچه‌ها برای این فیلم‎نامه بلند بود، این‎قدر قوی بودند و اراده داشتند که گفتند خارج از بازی سینما و قدرت آن را بسازیم. بر اساس چه معیار و ملاکی خانم زنگنه را به عنوان بازیگر تنها نقش قصه انتخاب کردید؟ فیلم من تک لوکیشن و تک بازیگر است، من بازیگری می‌خواستم که مخاطب او را دوست داشته باشد، او را یک ساعت و نیم در سینما تحمل کند و با آن چهره آشنا باشد، بازیگر این فیلم باید کنش ایجاد کند تا مخاطب فیلم را تماشا کند و به شدت زنانه باشد. لعیا زنگنه در چهره‌اش قدرت و اقتدار خاصی دارد، همه می‌دانیم خانم زنگنه چقدر توانمند هستند و من هنوز که هنوز است شیفته فیلم‌های نوآری هستم که آقای محمدعلی سجادی می‌ساخت و خانم زنگنه و فریبرز عرب‌نیا قهرمان آن‌ها بودند. در اولین فیلم سینمایی‌تان سراغ موضوع دفاع مقدس رفتید، این دغدغه از کجا می‌آید؟ من درباره سینمای دفاع مقدس خیلی حرف دارم. فیلم من دلی است و شش سال توقیف بوده، اگر این فیلم شش سال پیش اکران می‌شد، زندگی من تغییر می‌کرد. فیلم هیچ مشکلی ندارد، فقط ساده‌ترین کار این است که به آن اَنگ بزنند. این موضوع برای خودشان هم سوال است که چرا باید با پول خودت فیلم جنگی بسازی؟ حتما باید از دولت پول بگیری! چون معمولا همین طور بوده، با بودجه‌های کلان چنین آثاری ساخته‌اند و بیهوده بودجه را حرام می‌کردند. به صورت کلی درام در بستر تضاد و اختلاف شکل می‌گیرد، ما فضایی پرکنش‌تر و متضادتر از جنگ داریم؟ به ویژه جنگ داخلی مانند عملیات مرصاد که ایرانی ایرانی را می‌کشد پر از سوژه و اتفاق است و بستر درام بسیار خوبی است. نمی‌گویم دغدغه دفاع مقدس ندارم، وقتی پدرم از جنگ می‌آمد او را نمی‌شناختم، عموی من را سه بار تشییع کردند، سه بار تشییع جنازه یک نفر رفتم و سه بار دیدم مادر چطور فرزند را تشییع می‌کند و هنوز چشم‌انتظار است، این‌ها دغدغه ایجاد می‌کنند و نمی‌توانم بگویم دغدغه دفاع مقدس ندارم، اما این‎قدر این دغدغه را معمولی کردند که کسی با همین دغدغه‌ها می‌خواهد فیلم دفاع مقدسی بسازد، زجرش را بکشد و بی‌مخاطبی‌اش را تحمل کند، فیلم او شش سال توقیف می‌‌شود. علت این حساسیت‌ها چه بود؟ چون ما تهرانی نیستیم! فیلم من هیچ صحنه زائد و مشکلی ندارد، اما زورشان به ما می‌رسد. مثلا من می‌توانم فیلم «خروج» را بسازم؟ اگر من همان فیلم‎نامه را ببرم شورا حتما رد می‌شود، اما حاتمی‌کیا نه! هیچ‎کس از یک فیلم‎ساز شهرستانی حمایت نمی‌کند. تهرانی‌ها رانت دارند، اما شهرستان ندارد. من که شهرستان هستم و آن‌ها را نمی‌شناسم و در بازی بزرگان نیستم باید حذف شوم، باید دوندگی کنم، نباید سربلند کنم. به جای حمایت، فیلم‎ساز را سرکوب می‌کنند و می‌خواهند او را خسته و ناامید کنند. تولید فیلمی با یک بازیگر کار اثر را برای استقبال مخاطب و دیده شدن سخت می‌کرد، بابت این موضوع نگرانی نداشتید؟ من فیلم‌هایی را که در تاریخ سینما تک‌لوکیشن و تک‌بازیگر بودند، رصد کردم. از لحاظ فروش با تام هاردی و جیمز استوارت در تاریخ سینما شکست می‌خوری، اما وسوسه جذابی است و چطور می‌توانی از این وسوسه عبور کنی. مثلا فیلم «لونه زنبور» در سال 97، یکی از پرفروش‌ترین آثار بود و مخاطبان فراوانی فیلم را دیدند، زمانی هم که «طعم گیلاس» در مشهد اکران شد من رفتم سینما و مامور سینما گفت چون تعداد تماشاگران به حد نصاب نرسیده فیلم تغییر می‌کند! یعنی در مشهد حتی یک ساعت هم نمایش داده نشد، اما حجم مخاطب «طعم گیلاس» و ماندگاری آن بیشتر و فیلم هنوز زنده است، اما «لونه زنبور» همان زمان اکران زندگی کرد و مرد! یک منتقد به من پیام داد و گفت فیلم با ارزشی داری، ضعف‌هایی دارد، اما از آن فیلم‌هاست که در آینده قدرش را خواهند دانست. این همان چیزی بود که می‌خواستم، می‌خواستم فیلم در طول زمان دیده شود و توقع نداشتم در گیشه بترکاند. ما به یکی از مدیران بازرگانی مشهد نامه‌ نوشتیم که خانواده‌ کارکنان کارخانه‌ها را ببرید فیلم ما را تماشا کنند و درخواست کردیم از فیلم حمایت کنند. ایشان گفتند که فیلم یک بازیگر و لوکیشن دارد چرا آدم باید وقتش را تلف کند این فیلم را ببیند؟ من توضیح دادم که ریتم فیلم را این موضوع تعیین نمی‌کند. ممکن است یک فیلم جنگی با چندین بازیگر را 10 دقیقه پس از شروع خاموش کنی چون ریتم آن نتوانسته تو را درگیر کند. حداقل درباره ریتم فیلمم ادعا دارم، کسی را ندیدم وسط فیلم بلند شود و از سالن بیرون بیاید، همه تا آخر فیلم تماشا کردند و این کار من نیست. استادی مانند حسن حسن‌دوست (تدوینگر) را پشت فیلمم دارم، فیلم‎نامه‌نویسی مانند حسام سامری‌زاده و بازیگری مانند لعیا زنگنه را در فیلم دارم و این‌ها مخاطب را نگه می‌دارند. چقدر از عمویتان آقای سعید سهیلی مشورت و راهنمایی می‌گیرید و ارتباط حرفه‌ای‌تان در کنار این رابطه فامیلی چطور است؟ خانواده ما عموها و پسرعموها، خیلی به یکدیگر نزدیک هستیم و رابطه‌مان فراتر از رابطه عمو و برادرزاده است. همیشه حامی یکدیگر و به معنای کامل کلمه یک خانواده هستیم. خانواده من در بستر هنر بودند و عمو سعید یکی از آن‌هاست. نمی‌توانیم انکار کنیم که از عمو سعید بهره بردیم، من دستیار ایشان بودم، عمو همیشه می‌گوید تو لجبازی و به حرف گوش نمی‌کنی، اما همه مشاوره‌ها و تفکرات ایشان، پدر، عموی دیگرم و کلا خانواده خیلی به شکل‌گیری این هویت و عشق ما به سینما کمک کرد. یک بار برادر کوچک من با پدر کمی بحث کرده بودند، تعریف می‌کرد که پدر جایی پیامی فرستاده بود و درباره «پیسکو درام» نوشته بود، من هم در چت خصوصی به او گفتم این سایکو درام است و پیسکو درام نیست، در همان حالت قهر درباره تفاوت‌های این دو موضوع صحبت کرده بودند (می‌خندد). همچین پدری نعمت است و من قدر این نعمت بزرگ را می‌دانم و انکارش نمی‌کنم. خانواده سینما و تئاتر دغدغه پدر است و بچه‌های تئاتر و سینما ایشان را پدر صدا می‌کنند.

نظر شما