به گزارش خبرگزاری تسنیم ، در طول چهار هزار سالی که بر این پدیده شگفت حرم الهی گذشته ، زمزم تحولاتی را از سر گذرانده است و بی شک در رهگذر حوادث ، به یک روال طى مسیر نکرده است مدت زمانی آشکار بود و از آن استفاده میشد و در فترتی از ،زمان در دل صخرهها و رملها پنهان ماند.
• زمزم در دوران ابراهیم و اسماعیلعلیهم السلام
سقایه اسماعیل (علیه السلام) در آغاز به صورت چشمهای از زمین خشک بیرون زد و هاجر کوشید با خاک و رمل ، اطراف آن را مسدود کند تا آب هدر نرود و او و فرزندش بتوانند از آن استفاده کنند! و در این حال بود که آن فرشته مقرب، که برای مددکاری دو میهمان غریب خدا آمده بود، به هاجر گفت: ساکنان این وادی از تشنگی هراس نداشته باشند چه این چشمه ای است که میهمانان خدا از آن خواهند نوشید.
و بدینگونه با بیان نقش تاریخی زمزم هاجر را آرامش داد و نه تنها هاجر و اسماعیل که قبائل صحرانشین حوالی مکه نیز بر سر سفره زمزم گرد آمدند تا جامعه نخستین ام القری را تشکیل دهند و پرندگان صحرا و وحوش و طیور به سوی آن چشمه شتافتند تا ریزه خواران زمزم شوند. از روایات چنین برمی آید که ابراهیم و اسماعیل این چشمه را به صورت چاهی در آوردند تا از دستبرد حوادث مصون بماند و آب آن فزونی گیرد و کفاف ساکنان و مسافران را بدهد در حدیث مفصلی که از قول امام صادق (علیه السلام) درباره حوادث مکه و بنای کعبه و تحولات زمزم و شرح حال ابراهیم و اسماعیل و وقایع دیگری در این خصوص در کتب حدیث آمده است. چنین می خوانیم: اسماعیل (علیه السلام) از کمی آب به ابراهیم (علیه السلام) شکایت کرد. آنگاه خداوند بزرگ به ابراهیم فرمود که چاهی را حفر کند تا حاجیان از آن بنوشند، سپس جبرئیل فرود آمد و چاه آنان یعنی زمزم را حفر کرد تا آب آن نمودار ،گشت آنگاه جبرئیل به ابراهیم گفت در چاه فرود آید بسم الله... بگوید و آن را از چهار گوشه حفاری کند، که یکی از این زاویه ها به طرف بیت الله بود و از هر یک از این چهار زاویه چشمهای جوشید و جبرئیل و ابراهیم از چاه خارج شدند و جبرئیل به ابراهیم گفت: از این آب بنوش و برای فرزندانت دعا کن و به طواف کعبه بپرداز که این چشمه ای است که خداوند برای فرزندان اسماعیل پدید آورده است...
از صدر و ذیل روایت فوق چنین استفاده میشود که گفتگوی ابراهیم و اسماعیل در خصوص کم آبی مکه، پس از بنای کعبه و انجام مراسم حج بوده است.
فاکهی تاریخ نگار مگه از قول عثمان بن ساج از «وهب بن منبه» چنین نقل میکند سرزمین مگه در آن روزگار آب نداشت و به همین جهت کسی در آنجا ساکن نمیشد تا اینکه خداوند زمزم را برای اسماعیل پدید آورد و به دنبال آن مگه آبادانی گرفت و قبلیه ای از «جُرهُم» به هوای آب در آنجا مسکن گزیدند ..... عثمان بن ساج اضافه میکند: زمزم اثر پای جبرئیل است.
• زمزم پس از اسماعیل (ع)
اسماعیل ذبیح ، بیش از صد سال در جوار حرم زیست تا روزی که بدرود حیات گفت و در جوار کعبه و در حجر اسماعیل آرمید و فرزندان اسماعیل در آن سرزمین ماوی گزیدند و قبایل جرهم که پیوند سببی با اسماعیل و با فرزندان اسماعیل برقرار کرده بودند، جامعه شهر مکه را تشکیل دادند و آب زمزم همچنان سرچشمه حیات مکیان بود اما از آنجا که نسلها و جامعهها از آفات اعتقادی و اخلاقی همواره سالم نمی ماند جرهم نیز از صراط مستقیم ترسیم شده به وسیله ابراهیم و اسماعیل منحرف شدند و نعمت خداوندی را ناسپاسی کردند و سرانجام آن ناسیاسی این شد که نعمت حق زوال پذیرد.
فاسی مؤلف شفاء الغرام مینویسد: آب زمزم همواره در اختیار مردم مکه بود و از آن بهره مند میشدند تا اینکه جرهم حرمت کعبه و حرم را شکستند و در نتیجه زمزم از آنها گرفته شد و طی گذشت برهه ای از زمان اثری از آن برجای نماند در اینکه چه عواملی موجب اختفای زمزم بوده است، میان مورخان و محققان اختلاف نظریه وجود دارد برخی معتقدند عوامل جغرافیایی در این امر مدخلیت داشته است. یاقوت حموی درباره زمزم مینویسد سالها گذشت و بر اثر آمدن سیل و باران زمزم پوشیده شد و اثر از آن به جای نماند.
عبد المطلب و حفر زمزم
عبد المطلب نیای گرامی پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله را منزلتی رفیع است. او چهره برجسته بنی هاشم و قریش و برترین مرد موجه مکه بود که سقایت حاجیان را بر عهده داشت. مقام و منزلت عبد المطلب علاوه بر شخصیت خانوادگی اش ایمان و شجاعت و بزرگواری و کیاست او بود که جایگاه اجتماعی او را در میان مکیان و اعراب منطقه موجه میساخت و داستان گفتگوی او با ابرهه که به قصد ویران کردن مکه آمده بود. در تواریخ معروف است که از عظمت این شخیصت و روح بلند او حکایت دارد.
به همین دلایل بود که خداوند افتخار حفر زمزم و سقایت حاجیان را به او ارزانی داشت درست متعاقب پایداری اش در حرم و وفاداری اش نسبت به بیت الله بود که آن خواب تاریخی را دید و هاتفی وی را مأمور حفر زمزم ساخت ازرقی در اخبار مگه، از زهری نقل میکند نخستین چیزی که از عبدالمطلب، فرزند هاشم جد رسول الله (صلى الله علیه وآله ) به یاد مانده، این است که قریش با شنیدن خبر هجوم ابرهه از مکه گریختند اما عبدالمطلب که جوانی برومند بود گفت: به خدا سوگند از حرم خدا بیرون نشوم که عزت را جای دیگر جستجو کنم این بگفت و در کنار خانه کعبه معتکف شد و قریش او را تنها گذاشتند.
آنگاه عبدالمطلب در قالب یک شعر با خدا راز و نیاز کرد و آن شعر این بود:
«هم ان المرء یمنع رحله فامنع رحالک لا یغلبن صلیبهم وضلالهم غدوا محالک»
بار خدایا یک مرد از خانه و کاشانه خود دفاع میکند تو نیز از خانه و کاشانه ات دفاع کن. و البته که صلیب آنها و گمراهی شان بر اراده تو پیروز نگردد و فردا توطئه آنان کارگر نیاید.
او همچنان در حرم ماند تا خدا سپاه ابرهه و اصحاب فیل را به هلاکت رسانید و قریش به شهر مکه بازگشتند و عظمت عبدالمطلب و پایداری اش در بزرگداشت حرم الهی بیش از پیش آشکار گردید در همین روزها بود که خداوند حارث فرزند ارشد عبد المطلب را به او عنایت کرد و آنگاه در خواب دید که به او گفتند: « إحفر زمزم خبیئة الشیخ الأعظم» ؛ «زمزم ، دفینه آن پیر بزرگ - ابراهیم خلیل علیه السلام را حفر کن و چون بیدار شد از خداوند خواست که محل آن را برای وی مشخص کند تا اینکه جایگاه آن را بار دیگر در خواب با علایمی مشخص کردند و گفتندزمزم را حفر کن ...»
∎
نظر شما