شناسهٔ خبر: 67191148 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

نگرانی های فکری و فرهنگی و سیاسی امام باقر (ع) از آینده اسلام و شیعیان/ نوشتار استاد هادی سروش

صاحب‌خبر -
شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری آورده است: امام باقر (ع) پنجمین امام شیعیان است که در اولین فرصت برای تبیین ساختار فکری و فرهنگی مکتب امامیه و شیعه را پیدا نمود و بجد در این مسیر تلاش نمود و توفیقات بی نظیری را رقم زد.
شیخ مفید تصریح می کند امام باقر مورد اعتراف مسلمین در علم و زهد و فضیلت است و آنچه از او در دانش دینی مانند فقه و علوم قرآنی و سیره رسیده از دیگر فرزندان امام حسن و امام حسین نرسیده است. متن عربی ایشان در کتاب «الارشاد» چنین است ؛ «كان الباقر .. برز على جماعتهم بالفضل في العلم والزهد والسؤدد وكان أنبههم ذكرا وأجلّهم في العامة والخاصة، وأعظمهم قدرا ولم يظهر عن أحد من ولد الحسن والحسين من علم الدين والآثار والسّنّة وعلم القرآن والسيرة وفنون الآداب ما ظهر عن أبي جعفر ، وروى عنه معالم الدين، بقايا الصحابة ووجوه التابعين ورؤساءفقهاء المسلمين وصار بالفضل به علما لأهله تضرب به الأمثال وتسير بوصفه الآثار والأشعار».
در آثاری که از امام باقر (ع) به ما رسیده می توان به نگرانی های آن حضرت راجع به اسلام و شیعیان دست یافت. محورهای کلی از آن نگرانی ها تقدیم می شود.
نگرانی اول ؛ وجود ظلم و حاکمان متجاوز به حقوق انسانها
از دیدگاه امام باقر (ع)‌؛ ظلم در هر سطحی می تواند باعث خروج از فرهنگ امامت شود؛ چنین فرمود: لَيْسَ مِنّا وَ لا مِنْكُمْ مَنْ ظَلَمَ النّاسَ؛ – از ما نيست و از شما شيعيان هم نيست كسى كه به مردم ظلم كند.(شرح الأخبار) در همینجاست که آن حضرت به تشویق به ایستادگی و نقد و توصیه به قدرتمندان متجاوز دستور می فرماید و تصریح فرمود: «من مشی الی سلطان جائر فامره بتقوی الله و خوفه و وعظه کان له مثل اجر الثقلین من الجن و الانس و مثل اعمالهم.؛ – هر کس به سوی سلطان ستمگری و قدرتمند متجاوز برود، و او را به تقوای الهی فرمان دهد، و او را بترساند و موعظه کند، مانند پاداش جن و انس ومانند اعمال آنان را خواهد داشت. (الاختصاص /۲۶۱)
خود امام باقر (ع) در فضای بشدت اختناقی مدینه که والی مدینه از سوی حاکم‌ مسلمین که در شام بدان ماموریت داشت به سر می برد و این خفقان در حدی است که مسعودی می نویسد: مؤمنان در عصر او، در خفا به سر می بردند و زندگی بر مردم مشقت بار شده بود. شیعیان در معرض خطر جدی بودند و خون و مالشان حرمت نداشت و به علی بن ابی طالب علیهما السلام آشکارا در محافل عمومی دشنام داده می شد.(اثبات الوصیة،/۱۴۶)
امام باقر (ع)‌ در هر موقعیت تنفس سیاسی، از این روش استفاده می نمود. امام باقر در یک بیانی به محمدبن مسلم فرمود: «سوگند به خدا چنين است حال كسى كه در اين امت دست به دامن امام منصوب از طرف خدا نباشد، امامى كه امامت او روشن است و عادل است، او گمراه و گم است و اگر بر اين حال بميرد، در كفر و نفاق مرده است. اى محمد، بدان كه رهبران جَور و پيروانشان از دين خدا بركنارند، محققاً گمراهند و گمراه كنند و همه كارهايشان چون خاكسترى است در برابر گردباد در روز طوفانى، به هيچ وجه بر آنچه كسب كرده‌‌‌‌‌اند دسترسى ندارند، اين است آن گمراهى ؛ – من اصبح من هذه الامه لا امام له من الله عزوجل ظاهر عادل اصبح ضالا تائها … اعلم؛ ان ائمه الجور و اتباعهم لمعزولون عن دین الله قد ضلوا و اضلوا» (کافی ج ۱ص۱۸۳) در بیان دیگری آنحضرت فرمود: «خداوند عزیز و جلیل فرموده است: هر کسی را که در اسلام به ولایت پیشوای ستمگری که از جانب خدا نیست – گردن نهند، عذاب خواهم کرد; هرچند آن فرد در کارهای خویش نیک و پرهیزکار باشد و از هر کسی که در قلمرو اسلام به حاکمیت هر امام عادلی – که از جانب خداست – تن دهد قطعا درمی گذرم؛ هر چند آن فرد در کارهای خویش ستمکار و بدکار باشد. – قال الله عز و جل: لاعذبن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام جائر لیس من الله و ان کانت الرعیة فی اعمالها برة تقیة و لاعفون عن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة امام عادل من الله و ان کانت الرعیة فی اعمالها ظالمة مسیئة.» (بحار ج ۲۷ ص۱۹۳)
امام باقر (ع) در راستای همین سیاست، افراد را از ارتباط با دستگاه ظلم برحذر می داشت. نمونه آن، عقبة اسدی است، می گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من در میان قوم خود از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردارم. قوم من در گذشته عریف و کارگزار داشتند که جان سپرد. دوستانم مرا به جای او به ریاست بگمارند، نظر شما چیست؟ آن حضرت فرمود: «اگر از بهشت بدت می آید و از آن ناخشنودی، کارگزار قوم خود شو; زیرا چه بسا سلطان ستمگری، مسلمانی را می گیرد تا خونش را بریزد و تو که گوشه ای از کار آن سلطان را بر عهده گرفته‌ای شریک آنان در خون او خواهی بود، در حالی که ممکن است از دنیای آنها بهره ای نبری.؛ – فان کنت تکره الجنة و تبغضها فتعرف علی قومک و یاخذ سلطان جابر بامرء مسلم لسفک دمه فتشرکهم فی دمه و عسی لا تنال من دنیاهم شیئا» (رجال کشی/۲۰۳)
نگرانی دوم ؛ حرکت های بی حساب برخی شیعیان در برابر دستگاه ظلم
گرچه بر اساس آنچه خواندید امام باقر (ع) از وجود حکام ظالم و نزدیکی افراد و خصوصا شیعیان خیال راحت و دل خوش نبود ، اما اجازه هر حرکت خارج از محور عقلانیت که هزینه جانی و خطر برای اساس مکتب را داشته باشد را به هیچ عنوان روا نمی داشت. باب «تقیه» برای حفظ مکتب و صیانت از جان شیعیان و بنیان اقتصادی آنان است و تقیه سپری است در مواقعی که دوران سیاه استبداد است می تواند شیعه را به حفظ حداقل ها موفق نماید. امام باقر در این موضوع آنچنان اهتمامی داشت و فرمود: «التقیة من دینی و دین آبائی و لا ایمان لمن لا تقیة له؛ – تقیه از دین من و دین پدران من است. و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد.» (دعائم الاسلام/۹۵)
حمران نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: علی بن ابیطالب و حسن و حسین علیهم السلام تا مرز شهادت و کشته شدن پیش رفتند، نظر شما چیست؟ حضرت فرمودند: «ای حمران! خداوند پاک و بلند مرتبه، آن برنامه را بر آنان تقدیر و طرح ریزی و امضاء و حتمی نمود و سپس آن را اجرا کرد. پس با مقدم شدن علم آن به سوی آنان از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی و حسن و حسین علیهم السلام قیام کردند. و هر کس از ما سکوت کرد، از روی علم بود.؛ – ان الله تبارک و تعالی قد کان قدر ذلک علیهم و قضاه و امضاه و حتمه ثم اجراه فبتقدم علم ذلک الیهم من رسول الله صلی الله علیه و آله قام علی و الحسن و الحسین و بعلم صمت من صمت منا.» (اصول کافی ج۲ص ۳۰) قیام های ناموفق برخی علویین و عدم موافقت امام باقر(ع) باید با این اصلِ مهم دینی قابل انطباق است.
نگرانیِ سوم ؛ وجود و تحرکاتِ دین فروشان
همانگونه که خطر از سوی دشمنانِ عریان غیر قابل انکار است، خطر از سوی دشمنان منافق صفت که در ظاهر دین جلوگری دارند ولی تیشه به ریشه دین می زنند هم غیر قابل انکار است. در این وادی پر خطر گروه های مختلفی دم از دین می زنند و با ظاهری دینی و تمسک به ظواهر دین مانند قرآن و سنت در مقابل دین تیغ برّان و خطرناکی زیر لباسِ دین دارند و آماده قطع شاهرگ دین هستند. این جماعت پر خطر در گروه های مختلفی فهرست می شوند که در زمان امام باقر بودند و امروز هم رسوبات فکری آنان در جامعه دینی وجود دارد؛
طائفه نخست «مرجئه» هستند، اینان کسانی بودند که می گفتند؛ مرتکب گناهان کبیره، همیشه در جهنم نمی ماند چون نیت کافی است و بر این باور بودند که خدا نیز بر نیت آنان بسنده می کند. بر این اساس فکر انحرافی؛ هر کسی به صِرف ادعای ایمان در جمع سعادتمندان است و نیاز به هیچ عمل مثبت و خیری نیست. امام باقر(ع) بشدت با مرجئه مواجه شد و به بک معنا با آنان جنگید و با اشاره به این فرقه، فرمود: «اللّهمّ العن المرجئة فانّهم اعداءنا فی الدنیا و الاخرة؛ خداوندا مرجئه را از رحمت خود دور کن که آنها دشمنان ما در دنیا و آخرت می‌باشند.» (کافی ج۸ص۲۷۶)
امروز کسانی در کسوت روشنفکرنمایی تیغ بر همه تکالیف کشیده و می گویند: همه دستورات دینی در احکام شرعیه که به عنوان واجب و حرام گفته اند؛ چیزی بیش از خوب بودن و یا بد بودن نیست!! این تفکر غلط نماینده به روز شده همان «مرجئه» هستند.
طائفه دوم علماء درباری هستند، اینان نیز در زمره دین فروشان هستند. حضرت باقر (ع) ضمن نامه‌ای به سعدالخیر از علمای سوء شکایت فراوان کرده و می‌فرماید: «نظایر احبار و رهبان را ببین، احباری که کتاب خدا را از مردم کتمان و تحریف کرده و با تمام این احوال، سودی از کارشان نکرده و راه به جایی نبردند. اکنون مانند آنها در این امت‌اند، کسانی که الفاظ قرآن را حفظ کرده و حدود آن را تحریف می‌کنند. آنها با اشراف و بزرگان هستند. زمانی که رهبران هواپرست متفرق شوند، آنها با کسانی هستند که دنیای بیشتری دارند. فهم آنها در همین حد است.؛ – فاعرف اشباه الاحبار و الرّهبان الذین ساروا بکتمان الکتاب و تحریفه فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین. ثم اعرْف اشباههم من هذه الامّه الذین اقاموا حروف الکتاب و حرّفوا حدوده، فهم مع الساده و الکَبَره، فاذا تفرقت قاده الاهواء کانوا مع اکثرهم دنیاً و ذلک مبلغهم من العلم..” (روضه کافی/۵۴) علماء سوء و عالمان درباری با ورود به حاکمیت ظلم و دفاع از آنان و توجیه مظالم آنان ، دین خدا را با بازی گرفته تا کسب نام و نان کنند!
طائفه سوم ، جبرگرایان هستند که در حریم دین وارد شده و به شهادت تاریخ و حدیث ضربات کاری به دین وارد کرده اند! در جبرگرائی؛ آدمی از خود رفع مسئولیت کرده و همه چیز را (معاذالله) به گردن خدا می اندازد! تا بتواند به ظلم و تعدی خود ادامه دهد! این همان برنامه سیاسی بنی امیه در طول تاریخ بوده که بنی عباس هم از آن بهرمندشد!
امام باقر(ع) در رد جبرگرایان چنین استدلال فرمودند: «پروردگار بر آفریدگان خود مهربان‏تر از آن است که آنان را به گناه وا دارد و سپس بر آن عذابشان نماید. و او عزیزتر از آن است که اراده انجام کارى را بکند و آن محقق نگردد. و ایشان در پاسخ به این که آیا مشرب سومى هم وجود دارد، فرمود: آرى، گسترده ‏تر از فاصله میان آسمان و زمین -و آن نظریه امرٌ بین الامرین- است.»(اصول کافی ج ۱ص۴۵۶)
امروز می بینیم‌ انسانها که در معرض خطاء هستند و برای توجیه نظریات غیر کاربردی خود و آسیب های احتمالی دست به دامن خدا می شوند و می گویند؛ چه باید کرد خواست خدا بوده! با این توجیه بر ندانم کاری ها و کارهای غیرکارشناسی پوشش می گذارند!
طائفه چهارم تندروهای فکری هستند که امام باقر به عنوان یک خطر فکری شناسایی نمود، تندروهای فکری دارای «غلو و مبالغه گرایی در مورد شخصیت های دینی» هستند. «غلات» کسانی بودند که درباره امامان مبالغه گویی داشتند و آنان را تا سرحد خدایی رسانیده اند وبرخی از آنان به حلول جوهر نورانی الهی در نفوس امامان بودند و یا به تناسخ باور داشتند! و البته می تواند ریشه این انحراف فکری را برخی از انحرافات موجود در در مذاهب یهود و مسیحیت جستجو نمود. به عنوان یک نمونه؛ مغیرة بـن سـعید کسی است که یاران خود را به حضور در جمع شاگردان امام باقر(ع) می فرستاد و سخنان امام باقر را به او منتقل می کردند و او با لعاب غلو پوشش می داد و با نام امام باقر منتشر می کرد! امام باقر در بیانات مختلف به رد اهل غلو پرداخت. متاسفانه امروز هم در گوشه کنار شیعه ما غلو در مورد شخصیت های دینی را می بینیم. ریشه غلوگرایی همیشه انحراف فکری نیست، بلکه می تواند کسب قدرت و یا ثروت بوسیله تملق گویی و غلوگویی باشد.
نگرانی چهارم ؛ از تنگ نظری و تحجردینی
گزینه دیگری که موجبات نگرانی حضرت باقر (ع) را به همراه داشته، «خوارج» هستند که افرادی متنسک و جاهل بودند که از محتوای دین بی بهره بودند و با قشری گرایی عقاید خود متعصّبانه و تنگ نظرانه خود را ترویج و تحمیل می کردند! امام باقر (ع) درباره آنان فرمود: «خوارج از روی جهالت عرصه را بر خود تنگ گرفته‌اند، دین ملایمتر و قابل انعطاف‌تر از آن است که آنان می‌شناسند. ؛ – انّ الخوارج ضیفوا علی انفسهم بجهالتهم ان‌ّ الدین اوسع من ذلک.» (تهذیب ج۲ص۳۶۸)
امروز نمی توان وجود چنین افرادی را منکر شد. امروز هم می بینیم افرادی در مجموعه دینداران هستند که گرفتارِ جهالت دینی بوده و بخاطر اندیشه های جامد حاضر به پذیرش نوآوری ها و قبول راحتی ها که در متن زندگی مردم می تواند تحول ایجاد کند نیستند و دین را در سخت ترین شکل آن به خود و جامعه تحمیل می کردند،
نگرانی پنجم امام باقر از مشکلات اقتصادی شیعیان
یکی از نگرانی های حضرت باقر (ع) که تاریخ و حدیث آن را ضبط کرده نگرانی از وضع معاش و زندگی مردم است. امامان شیعه هرکدام بیشترین انفاق به نیازمندان را داشتند و این بخاطر یک دریافت ثواب نبوده، بلکه همواره دغدغه وضع اقتصادی جامعه را داشتند. آنان گاهی در شرائط محدودی که بیت المال مسلمین در دست ظالمان بنی امیه و بنی عباس بوده و به آنان می رسیده برای مستمندان استفاده می کردند. امام باقر (ع) که شما بارها شنیده اید خود شخصا در مزارع مدینه کار می کرده، بجهت صرف درآمد آن برای نیازمندان بوده، در روزهای آخر عمر شریفش نگران شرائط سخت زندگی مردم بوده است. امام صادق (ع) می فرماید؛ پدرم در روزهای آخر عمر به من گفتند: «الله الله فی الشیعه» و من دغدغه خاطرِ پدر در مورد وضع معاش زندگی مردم را دیدم به ایشان گفتم؛ «بخدا قسم اجازه نخواهم داد یک نفر از شیعیان محتاج شوند، والله لاترکتهم یحتاجون الی احد» (اثبات الوصیه /۱۷۷) در جامعه دینی ما آیا این نگرانی امام باقر جای ندارد؟‌ آیا می توان پذیرفت که ما از وضع دردناک مردم شریف و آبرومند غفلت کرده و دائما با شعار ترویج معنویت و زهد و یا مبارزه با دشمن و مانند آن مردم را فقیرتر کرده و به تعبیر حضرت استاد جوادی آملی؛ پدر را شرمنده خانواده اش کنیم؟! جامعه ای صادقانه می تواند ادعا کند نام «اهل بیت(ع)» می برد که تمام فرامین آنان را ارج نهاده و زمینه های تحقق آن را فراهم آورد.

نظر شما