شهرام اصغري
هيچ نويسنده يا شاعري از نوشتن و خلق اثر لذت نميبرد مگر اينکه آثارش توسط مخاطبان خوانده شود. بدترين شکنجه هم براي يک نويسنده اين است که آثارش به دست مردم نرسد يا توسط آنها خوانده نشود. اينجاست که طرف غصه ميخورد و دق ميکند. متأسفانه ناصر احمدپور استاد و پيشکسوت ما به اين بحران مبتلا شد و خيلي زود هم غصه ننوشتن او را با خود برد.
همين ابتداي مطلب مينويسم که خيليها موافق افکار و سلايق او نبودند اما نکته مورد اشاره ما در اين مطلب عشق و علاقه ناصرخان به نوشتن و کارش بود. او براي نوشتن و فعاليت در کار رسانه يک عاشق به تمام معني و حتي عاشق افراطي بود. تمام زندگياش شده بود توليد خبر، سوژهسازي، تحليل و جريان سازي آن هم در پر تيراژترين روزنامه ورزشي کشور که در آن مقطع تأثيرگذاري روزنامههاي مکتوب به مراتب بيشتر از حالا بود. با عشق و علاقه خاصي در هر صفحه روزنامه با امضاي خودش مطلب منتشر ميکرد و از هيچ کس هم نميترسيد. معمولاً تمام نوشتههاي خود را امضا ميکرد و اين نشان از رو راستياش داشت و اينکه هر چه در فکرش بود را روي کاغذ جاري ميکرد و... ناصرخان وقتي مينوشت خون در رگهايش جاري ميشد. وقتي هم نمينوشت خونش يخ ميزد و نميشد با او حرف زد. زندهياد اين اواخر به حدي عاشق کارش شده بود که حتي شايد بتوان گفت او را از زندگي معمولي و روزانهاش هم انداخته بود. مشکلات رسانههاي مکتوب روز به روز زيادتر ميشد و رقيبان او را کنار ميزدند. او يک بار از بلندي سقوط کرده بود و تلاش ميکرد دوباره به اوج برسد و هر بار به بهانهاي از رسيدن به هدف باز ميماند. رقابتها زياد و فشرده شده بود و ديگر مثل سابق فضا براي کار مهيا نبود از مشکلات اقتصادي رسانههاي مکتوب گرفته تا مشکلات يارانه کاغذ و... همگي دست به دست هم دادند تا استاد و پيشکسوت ما خيلي زود کولهبار سفر را ببندد و برود.
هرچند تکرار ماجراهاي کوچ ناصرخان تلخ است اما درست يک سال قبل بود که او روزنامه هوادار را منتشر کرد اما به خاطر مشکلات انتشار آن متوقف ماند. او مدتي بود از رسانه قبلياش هم دور شده بود. متاسفانه در رسانههاي ديگر هم فضا براي ابراز عقايدش و انتشار متنهايش وجود نداشت.
صبح پنجشنبه 9 مرداد ماه خبر آمد ناصرخان به دليل سکته قلبي براي هميشه از جمع ما سفر کرده است.
ظاهراً خيلي راحت و بيدرد اما درد او هنوز هم در جان و تن خيلي از اهالي رسانه و نويسندگان و هنرمندان جاري است و بر ماست که تا زندهايم قدر اين قبيل پيشکسوتان خودمان را بدانيم و درد آنها را بخوانيم. مخصوصاً اساتيد و پيشکسوتاني که از بد روزگار از بلندي سقوط ميکنند. در اولين سالگرد کوچ غم انگيز ناصرخان عزيز بر مزار او در قطعه نامآوران بهشتزهرا(س) جمع ميشويم و براي شادي روحش و تسلي بازماندگانش فاتحهاي ميخوانيم. باشد که ما از اين سفرها درس بگيريم و به خودمان بياييم. قرار ما امروز ساعت 10:30 صبح.
90/ براي يک عاشق افراطي روزنامهنگاري
نيمه اول ديدار استقلال و سياه جامگان با برتري يک بر صفر شاگردان مظلومي به پايان رسيد.
صاحبخبر -