شناسهٔ خبر: 67102543 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: روزیاتو | لینک خبر

نقد سریال «افعی تهران»؛ آیا می‌ توان به افعی تهران حق داد؟ - روزیاتو

سریال افعی تهران در حالی به پایان رسیده که به نظر می‌رسد پایان‌بندی‌اش درباره یک سفیدشویی یک قاتل زنجیره‌ای بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.

صاحب‌خبر -

سریال افعی تهران با تمام حواشی‌اش به پایان رسید. جدیدترین ساخته سامان مقدم از معدود سریال‌های شبکه نمایش خانگی بود که هم توانست نظر مخاطبین عام شبکه نمایش خانگی را به خود جلب کند و هم بحث‌های انتقادی فراوانی را در میان منتقدان سینما برانگیزد.

مهم‌ترین نکته‌ای که افعی تهران را تبدیل به سریالی جذاب و متفاوت کرد، صحبت از پدیده‌های اجتماعی بود که کمتر فیلم‌سازی به آن‌ها پرداخته است. پدیده‌هایی که در میان انواع مشکلاتی که مردم ایران با آن دست به گریبان هستند کمتر به چشم می‌آید. بدون شک یکی از این پدیده‌ که در جامعه ایران بسیار کم درباره‌اش حرف زده می‌شود، کودک‌آزاری است.

در باور عامه مردم زمانی می‌توان به یک عمل در مواجهه با کودکان عنوان کودک‌آزاری را اطلاق کرد که پای برخورد فیزیکی در میان باشد. غافل از این که کودک‌آزاری پدیده‌ای بسیار پیچیده است. هرگونه رفتار غلطی که منجر به رنجش روحی و روانی کودک شود ذیل پدیده کودک‌آزاری قرار می‌گیرد.

یک مقایسه ساده نا‌به‌جا یا یک رفتار تحقیرآمیز که از نظر ما برخوردی ساده و معمولی به نظر می‌رسد می‌تواند اثرات منفی بسیاری بر ذهن و ضمیر کودکان بگذارد. تاثیر این اثرات منفی به حدی شدید است که می‌تواند از یک کودک معصوم در آینده یک بزهکار بسازد. سازندگان افعی تهران با درک درست این موضوع سراغ ساخت این سریال رفتند و داستان را به شکلی طراحی کرده‌اند که توجه مخاطب به این پدیده به ظاهر بی‌اهمیت جلب شود.

«آرمان بیانی» بیش از آنکه یک قاتل خونخوار باشد، انسانی است که در شرایط بد خانوادگی رشد کرده و همین رشد در شرایط بد خانوادگی از او یک قاتل سریالی ساخته است. کودکی پرالتهاب آرمان بیانی باعث شده تا او در بزرگسالی سراسر عقده و کینه و حسادت باشد. در ظاهر، او فردی است با چهره‌ای مقبول که در حوزه فرهنگ مشغول فعالیت است. سرشناس است و از پرنسیپ اجتماعی بالایی برخوردار است. اما آدمی با این مشخصات همان قاتل سریالی است که به راحتی در شهر می‌چرخد و آدم می‌کشد.

سامان مقدم به عنوان کارگردان و پیمان معادی به عنوان نویسنده سریال با استفاده درست و به جا از فلاش‌بک در روایت داستان توانسته‌اند ریشه رفتارهای آرمان بیانی را واکاوی کنند. آرمان بیانی در طول داستان متوجه می‌شود که برخلاف تصورات اولیه‌اش عامل اصلی مصیبت‌های امروز او پدرش نبوده و این مادرش (که همیشه با آرمان مهربان بوده و به او محبت می‌کرده) بوده که باعث به هم خوردن زندگی‌اش شده است. یا متوجه می‌شود دلیل بدرفتاری‌های پدرش نه ذات بد او که فشارهایی بوده که توسط مادر آرمان به او وارد می‌شده است. این موارد در کنار رفتار تحقیرآمیز معلمان و مدیران از این فرد به ظاهر محترم هیولایی ساخته که قادر است هرکاری انجام دهد.

اما پرسش مهمی که ممکن است بعد از تماشای سریال ذهن مخاطب را درگیر کند، این است که آیا آرمان بیانی با تمام مشکلاتی که بر سر راهش قرار دارد حق دارد قانون را نادیده بگیرد و راساً برای اجرای عدالت وارد میدان شود؟ آیا اقدامات آرمان بیانی بازگشت به قانون جنگل نیست؟ پاسخ به چنین سوالات پیچیده‌ای را می‌توان از چند منظر بررسی کرد. در وهله اول ما باید این مسئله را در نظر بگیریم که ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که قانون محکمی برای حمایت از کودکان وجود ندارد و دستگاه‌هایی که متولی دفاع از حقوق کودکان هستند کار خود را به درستی انجام نمی‌دهند.

اما در ایران مسئله فقط قانون نیست. حقیقت امر این است که جامعه ایران هم نسبت به پدیده کودک‌آزاری چندان حساس نیست و آن را موضوع مهمی تلقی نمی‌کند. به نظر می‌رسد این نگاه بیش از هرچیز محصول زندگی در یک جامعه پدرسالار (پاتریمونیال) باشد؛ جامعه‌ای سنتی که در آن پدر و مادر جایگاهی قدسی دارند و هرگونه نقد آن‌ها توهینی نابخشودنی تلقی می‌شود.

این نگاه باعث شده تا در مشکلاتی که بین والدین و فرزندان پیش می‌‌آید این فرزندان باشند که مقصر شناخته شوند. غافل از این که اکثر مشکلات یک فرد بالغ در جامعه ایران به واسطه شکل تربیتی والدین است که بروز و ظهور پیدا می‌کند. به عنوان مثال فشار بیش از حد والدین بر روی موفقیت فرزندان به شکلی که خود می‌پسندند باعث می‌شود تا کودک مذکور در بزرگسالی تبدیل به فردی منزوی یا پرخاش‌گر شود. هر چقدر که رفتار غلط والدین با فرزندان بیشتر باشد مشکلاتی که در آینده می‌تواند برای کودکان رخ دهد شدیدتر خواهد بود.

برخلاف باور برخی از رسانه‌های محافظه‌کار پدیده کودک‌آزاری یک پدیده لوکس نیست که فقط مشکل تعداد معدودی از خانواده‌های ایرانی باشد. با یک نگاه ساده به اطراف‌مان شاهد آرمان بیانی‌های فراوانی در جامعه خواهیم بود که تنها به یک محرک کوچک نیاز دارند تا تبدیل به قاتل زنجیره‌ای شوند. دقیقاً به خاطر همین شرایط بحرانی است که نباید پدیده‌هایی مانند کودک‌آزاری را نادیده گرفت. درباره چنین معضلاتی مدام باید حرف زد تا رویه غلط جامعه در برخورد با کودکان اصلاح شود. قطعاً با ساخت یک سریال نمی‌توان معضل کودک آزاری را برای همیشه حل کرد. ساخت سریال‌هایی مانند افعی تهران را می‌توان یک آغاز تلقی کرد تا شاید مسئولان کشوری و دولت مردان ایرانی تلنگر بخورند و فکری به حال کودکان تحت ستم ایرانی بکنند.

سریال افعی تهران خالی از اشکال نیست و اگر بنا باشد نگاهی دقیق و همه‌جانبه به این سریال داشته باشیم نقاط ضعف زیادی در آن به چشم می‌خورد. به عنوان مثال بسیاری از منتقدان و تماشاگران نحوه برخورد خانم روان‌شناس با آرمان را اشتباه و به دور از شئونات حرفه‌ای دانسته‌اند که تحلیل غلطی نیست. اما افعی تهران آن قدر محسنات دارد که بتوان از نقاط ضعف آن چشم‌پوشی کرد. خصوصاً که برخلاف سریال‌های کلیشه‌ای سال‌های اخیر قاتل در پایان سریال دستگیر نمی‌شود و موفق می‌شود از چنگال قانون فرار کند. چنین پایان جسورانه‌ای در سریال‌های ایرانی مسبوق به سابقه نیست. ما به عنوان تماشاگر می‌توانیم اقدامات آرمان بیانی را تقبیح یا تایید کنیم اما نمی‌توانیم منکر این موضوع شویم که اکثر کودکان ایرانی در شرایط بد و سختی بزرگ می‌شوند و این مهم‌ترین موفقیت سریال سامان مقدم است که توانسته بعد از سال‌ها ذهن ما را نسبت به کودکان حساس کند.

برچسب‌ها
ایران

برچسب‌ها: