شناسهٔ خبر: 67101532 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

۸ عبارت نشان دهنده ناامنی شدید درونی

اگر لحظات خودتردیدی در روزهای شما زیاد شده است، می‌توانید آن را نشانه‌ای از ناامنی‌های عمیق‌تر بدانید. نکته اینجاست که واژگان ما اغلب به احساسات‌مان خیانت می‌کنند و حتی تلاش می‌کنیم این احساسات را مخفی کنیم. پس اگر مدام از عبارات مشخصی استفاده می‌کنید، احتمالا بیش‌تر از چیزی که گمان می‌کنید، دچار ناامنی هستید.

صاحب‌خبر -

در این مقاله ما به شما ۸ عبارت را معرفی می‌کنیم که نشان‌دهنده ناامنی شدید درونی هستند. نگران نباشید، شناسایی این ناامنی‌ها اولین گام در حل و فصل آن‌هاست.

۱. متأسفم... اما

به گزارش راهنماتو، وقتی در وقت ضروری عذرخواهی می‌کنیم، نشان می‌دهیم که آدم ملاحظه‌کاری هستیم. ولی وقتی بی‌مورد ابراز تأسف می‌کنیم، داستان فرق دارد. آدم‌هایی که احساس ناامنی دارند، بیش‌ازاندازه عذرخواهی می‌کنند و حتی برای خطایی که از آن‌ها سرنزده نیز عذرخواهی می‌کنند.

عبارت «ببخشید ... ولی» معمولا پیش از بیان عقیده مطرح می‌شود که نخستین چیزی که به ذهن متبادر می‌شود آن است که شما به خاطر عقایدتان شرمنده هستید. ادب و احترام مهم است، اما عذرخواهی‌های بی‌مورد نشان‌دهنده حس ناامنی و اطمینان نداشتن از خود است.

۲. «منطقیه نه؟»

اگر بعد از توضیح مطلبی از مخاطب می‌پرسید: «متوجه شدی؟ منطقیه؟ یا معنی داره؟»، به نظر می‌رسد که مطمئن نیستید که ارتباط‌تان مؤثر بوده است و می‌خواهید بررسی کنید که اشتباه برداشت نشده باشید. اما اگر این عبارت را زیاد استفاده می‌کنید، می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که مطمئن نیستید که بتوانید خودتان را با شفافیت و وضوح مطرح کنید.

این عبارت بیش‌تر از آنکه بیان‌کننده میزان شفافیت توضیحات شما باشد، بیان‌کننده میزان احساس ناامنی شما و عدم اطمینانی است که نسبت به خودتان دارید. به نظر می‌رسد که به دنبال تأیید بیرونی افکار و نظرات خودتان هستید. یعنی از درستی کلام و عقیده‌تان مطمئن نیستید.

۳. «حالا من کارشناس نیستم، ولی ...»

این عبارت نیز پیش از بیان عقیده استفاده می‌شود. این عبارت روشی است برای تنزل دادن میزان دانش و توانایی خود قبل از بیان عقیده. جالب است که مطالعه‌ای که در نشریه شخصیت و روان‌شناسی اجتماعی منتشر شده نشان می‌دهد افرادی که توانایی‌ها یا دانش خودشان را دستکم می‌گیرند، اغلب بیش‌تر از هر فرد دیگری توانایی دارند. این پدیده با عنوان اثر دانینگ-کروگر شناخته می‌شود و بیان می‌کند که اگر به کارشناسی خودتان شک دارید، احتمالا بیش‌تر از آنچه فکر می‌کنید می‌دانید.

۴. «واقعا کاری نکردم.»

چقدر پیش می‌آید که موفقیت‌هایتان را دستکم بگیرید؟ آیا معمولا تعریف‌های دیگران را نمی‌پذیرید و از شنیدشان احساس شرمندگی می‌کنید؟ آیا واقعا فکر می‌کنید کار خاصی نکرده‌اید؟

حقیر کردن دستاورد‌ها و نپذیرفتن تعریف‌ها نشانه‌ای از احساس ناامنی درونی است. یعنی معذب هستید که ارزش خودتان را به رسمیت بشناسید یا می‌ترسید که آدم مغروری به نظر برسید. اما حقیقت آن است که پذیرش تعریف‌ها و امتیاز گرفتن بابت موفقیت‌ها ایرادی ندارد. این کار به معنای تکبر شما نیست؛ بلکه به این معنی است که نسبت به میزان توانایی‌هایتان اعتماد به نفس دارید و می‌توانید ارزش‌تان را تشخیص بدهید.

۵. «ای کاش من بیش‌تر شبیه ... بودم.»

مقایسه خودمان با دیگران تله‌ای است که بسیاری‌مان در آن گرفتاریم. قطعا همه در مقاطعی از زندگی به زندگی آدم‌های دیگر نگاهی انداخته و گفته‌اند: «ای کاش زندگی منم شبیه اون بود» یا «کاش من جای فلانی بودم.».

اما اگر این اتفاق مدام رخ می‌دهد، معنایش این است که ما تجربه‌ها، مهارت‌ها و ویژگی‌های منحصربه‌فرد خودمان را به رسمیت نمی‌شناسیم. بیش‌تر از آنکه روی داشته‌هایم تمرکز کنیم، روی نداشته‌هایمان متمرکز هستیم.

حقیقت است که شما کافی هستید. شما استعداد‌ها و نقاط قوت خودتان را دارید و هیچ‌کس در جهان نمی‌تواند دقیقا شما باشد. پس به جای آرزوی بودن به جای دیگری، خودتان و آنچه با خود به این جهان آورده‌اید را ارزشمند بدانید.

۶. «برام فرقی نداره...»

از غذا گرفته، تا فیلم تا سرگرمی... برای شما هیچ‌چیزی فرقی ندارد؟ در ظاهر ممکن است فکر کنید این عبارت شما را آدم منعطف و راحتی نشان می‌دهد. اما اگر به اعماق وجودتان مراجعه کنید متوجه می‌شوید که اتفاقا دوست دارید بر ترجیحات خودتان پافشاری کنید. اما نمی‌خواهید خطر تعارض و مخالفت را به جان بخرید، برای همین امیال‌تان را اغلب سرکوب می‌کنید.

همرنگ جماعت شدن خوب است، اما اگر مدام ترجیحات خودتان را نادیده می‌گیرید، معنایش می‌تواند کمبود یا فقدان عزت نفس یا ترس از طرد شدن باشد.

۷. «شانسی بود ...»

اگر موفقیت‌هایتان را به جای سختکوشی و مهارت به شانس نسبت می‌دهید، احتمالا احساس ناامنی دارید. مثل آن است که توانایی‌ها و تلاش‌تان را خار کنید. زمانی از «شانسی بودن»، استفاده می‌کنید که از پذیرش نقش مستقیم خودتان در موفقیت‌تان معذب هستید.

حس می‌کنید اگر بپذیرید با تلاش خودتان به موفقیت رسیده‌اید، فردی متکبر و مغرور به نظر می‌رسید. اما هیچ دلیلی ندارد که نقش خودتان در موفقیت‌تان را نادیده بگیرید. اگر چنین است، احتمالا دچار ناامنی‌های درونی هستید.

۸. «اگر شکست بخورم چی؟»

این عبارت بازتابی از عمیق‌ترین ترس‌ها و احساس ناامنی‌های ماست. ترس از شکست می‌تواند فلج‌کننده باشد و ما را از خطرکردن یا امتحان چیز‌های تازه باز دارد. اما شکست دشمن نیست. درحقیقت، ما از طریق شکست یاد می‌گیریم و رشد می‌کنیم. هر مانعی، فرصتی برای رشد است و هر اشتباهی درسی برای یادگیری است.

به جای استفاده از عبارت «اگر شکست بخورم چه؟»، از خودتان بپرسید: «اگر موفق شوم چه؟» یا «چه چیزی می‌توانم یاد بگریم؟». همه چیز به تغییر نگاه و دیدن امور از بعدی دیگر مرتبط است. کافی است که شکست را اولین قدم برای رسیدن به موفقیت بدانید.

نظر شما