گفته میشود ۷۷ درصد سفرههای آب زيرزمينی با خطر از بين رفتن هميشگی مواجه شدهاند. این در حالی است که برای توقف برداشت بیرويه از سفرههای آب زيرزمينی و مقابلــه با «خشكسالی با منشأ انسانی»، هيچ اقدام قابل توجهی صورت نپذیرفته و یکی از نکات مهم در خصوص مدیریت منابع آبی،مسئله مدیریت بهرهبرداری و کشت است.
سوء مدیریت منابع آبی و تغییرات اقلیمی ناشی از گرمایش زمین باعث چالش فراگیر آب در کشور شده است. اصلاح الگوی مصرف آب در بخش کشاورزی یکی از مسائل مهم در مواجهه با این چالش است. کارشناسان مختلف و سیاستگذاران پیشنهادهای مختلفی دارند؛ از منع کشت برخی محصولات همچون برنج یا هندوانه تا روی آوردن به روشهای بهینه آبیاری و کشتوکار و بهره بردن از فناوریهای جدید و البته از مزیتهای کشت گلخانهای برای تامین امنیت آبی و غذایی نباید غافل شد.
کشور ما در سالهای اخیر با وجود خشکسالی، ضمن نادیده گرفتن ارزش اقتصادی محصولاتی که برای صادرات انتخاب میشوند، منابع آبی خود را به صورت چشمگیری هدر داده است و کارشناسان حوزه محیط زیست بارها در این مورد هشدار داده و گفتهاند که با صادرات محصولات کشاورزی حاوی آب، در واقع آب تجدیدناپذیر کشور را با قیمتی بسیار ارزان به فروش میرسانیم. کشور ما برای سالهای متمادی از ذخایر آبی تجدیدناپذیر خود در تولید محصولات صادارتی استفاده کرده و ذخایر ملی بازگشتناپذیر را به فروش رسانده است. برای تولید هر کیلوگرم هندوانه در کشور ۲۸۶ تا ۴۰۰ لیتر آب مصرف میشود. در واقع با صادرات هر کیلو هندوانه حدود ۵۰۰ لیتر آب از کشور خارج میشود.
مورد دیگری که میتوان از آن به عنوان مدیریت ناصحیح منابع آبی یاد کرد، کشت سیب است. به گزارش فائو برای تولید هر کیلوگرم سیب ۷۰۰ لیتر آب مصرف میشود. ارزيابی وضعيت راندمان آب در ايران که توسط «موسسه تحقیقات مهندسی سازه های آبیاری و زهکشی» انجام شده نشان میدهد، راندمان آبیاری در کشور از ۲۲/۵ تا ۸۵/۵ درصد متغير است. در این پژوهش شیوههای آبیاری سنتی کمترین و روشهای نوین آبیاری بیشترین راندمان را داشتهاند.
باغهای آذربایجان شرقی و غربی عمدتا به شیوه سنتی آبیاری میشوند. با در نظر گرفتن ۵۶ درصد متوسط راندمان آبیاری در ایران برای باغ های سیب، متوسط آب مصرف شده برای تولید یک کیلوگرم سیب درختی حدود ۱۴۰۰ لیتر است.
تولید سالانه ۴۰۰ هزار تن سیب صنعتی در آذربایجان شرقی و غربی با مصرف دستکم ۱۴۰۰ لیتر آب برای هر کیلو به معنای هدررفت ۵۶۰ میلیارد لیتر و یا ۵۶۰ میلیون متر مکعب آب است. این میزان آب به معنای این است که سالانه معادل یکپنجم حجم آب کنونی دریاچه ارومیه برای تولید سیب درجه سه و دارای ارزش اقتصادی ناچیز مصرف شود.
از این رو خشکسالیهای مداوم در دهههای اخیر به همراه استفادهی بیرویه از منابع آبی در بخش کشاورزی جهت تامین نیازمندیهای داخلی و ارزآوری کشاورزی، مسئولان را به تغییر الگوی کشت و افزایش بهرهوری از خاک و آب وا داشته است و کشت گلخانهای یکی از اقداماتی است که در راستای مقابله با خشکسالی و افزایش بهرهوری آب و خاک طی سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته. حال با وجود اینکه خشکسالی عموم اراضی را در برگرفته و نیاز به بهرهوری آب و خاک در کل کشور احساس میشود، اما سیاست گذاریهای کلان در این حوزه نشان از آن دارد که استانهای مرکزی بسیار بیشتر از سایر استانها مورد توجه بوده اند و استانها و مراکز جمعیتی پیرامونی چندان در این حوزه مورد توجه واقع نشدهاند.
این بیتوجهی چه در اسناد راهبردی و چه در سرمایهگذاریها به صورت واضح خودنمایی میکند. چنانچه سازمان مركزی تعاون روستايی در کتابچهای با عنوان «کشت گلخانهای؛ یک انتخاب یا یک راهبرد» که در سال ۱۳۹۵ منتشر کرده، اشاره میکند که: «سازمان مرکزی تعاون روستایی همراه با سیاستهای کلان وزارت متبوع، نهایت تلاش خود را برای تشکیل و تسریع فعالیتها خصوصا در زمینه ایجاد، توسعه و تجهیز گلخانهها و افزایش تولیدات آنها در سطح شبکه اتحادیهها و تعاونیهای تحت پوشش، به ویژه در استانهای خشک، نیمه خشک و کم آب در مرکز، جنوب و شرق کشور به کار خواهد بست.»
خشکسالی و کمبود آب پیشنیاز تغییر الگوی کشت در ایران
تازهترین برآورد «موسسه پژوهشی منابع جهان» نشان میدهد که ایران در کنار قطر و لبنان در صدر کشورهاییست که با یک «چالش فوقالعاده» در زمینه آب دست به گریبان است. هفده کشور که ایران یکی از آنهاست و مجموعا یک چهارم جمعیت زمین را تشکیل میدهند، در شرایطی قرار گرفتهاند که این موسسه پژوهشی آن ها را «بدترین» نقاط از نظر خشکسالی و چالش کم آبی ردهبندی کرده است.
پژوهشگران «موسسه منابع جهان» میگویند با سرمایهگذاری در مدیریت منابع آب میتوان از مشکلات کاست. به گفته این موسسه «سه راه در دسترس» برای مقابله با مشکلات ناشی از بحران آب وجود دارد: افزایش ثمردهی کشاورزی، برای نمونه استفاده از دانههایی که به آب کمتری نیاز دارند و بهبود فناوریهای کشاورزی؛ سرمایهگذاری در زیرساختهای «خاکستری» مانند لولهکشی مناسب و زیرساختهای «سبز» مانند تالابها یا حوضههای آبخیزداری سالم که میتواند هم با کمبود آب و هم مشکل ناشی از آب آلوده مقابله کند؛ و در نهایت تغییر نگرش استفاده دوباره و بازیافت آب. «باید این رویکرد که آب استفاده شده دیگر قابل بازیافت نیست را به فراموشی سپرد». با برخورد درست و استفاده دوباره از آب میتوان منابع آبی «جدیدی» را بهوجود آورد. بدون تردید کشاورزی دلیل عمدهای است که کشور را با بحران آب مواجه میسازد. سیستم کشاورزی ناکارآمد موجود نه تنها بهرهوری بسیار پایینی در عرصه آب و خاک دارد بلکه بازدهی آن نیز بسیار پایین است.
کشاورزی بیش از ٩٠ درصد آب کشور را به خود اختصاص میدهد. همچنین ادامه روند کنونی، مدیریت بهرهوری اقتصاد کشاورزی را کمتر خواهد کرد که در نتیجه آن آسیب هایی جدی بر وضعیت اقتصادی و معیشتی کشاورزان وارد می آید. این حجم از مصرف آب شیرین کشور در عرصه کشاورزی از طریق سدها، زهکشیها و چاهها (مجاز و غیر مجاز) تامین میشود. حجم چاههای کشاورزی به قدری بالاست که به گفته برخی از کارشناسان در هر دو کیلومتر مربع از خاک ایران یک حلقه چاه در کشور وجود دارد. در اصل این چاههای غیر مجاز در کشور توسط افراد، سازمان و نهادهای صاحب قدرت حفر میشود. تعداد این چاهها بسیار بالاست اما به دلیل نفوذی که این افراد دارند هیچ کس قدرت مقابله با آنها را ندارد. اما دلیل دیگر مسدود نکردن چاههای غیر مجاز به بحران اشتغال در کشور بر میگردد. اشتغالی که مستقیما به منابع آبی گره خورده است.
علاوه بر چاهها، سدها و در کل صنعت سدسازی در کشور نیز داستان مشابهی دارد. هرچند مسئولان دلایل سدسازی را تامین ذخایر آبی، کنترل و مهار سیلابها و… عنوان میکنند. اما در اصل جز هدر رفت سرمایه و کسب درآمد برای عدهای محدود و تخریب محیط زیست نتیجهای در برنداشته است. به عبارتی سدسازی از پروژههای کلان اقتصادی به شمار میرود که چه در استفاده بهینه از منابع آبی نقش مثبتی ایفا کند و چه در خشکی تالابها و دریاچهها نقشی مخرب داشته باشد، برای مجریان آن «پولساز» و یک منبع پایدار درآمد است. درآمدزایی سدسازی خیلی پیش از مرحله اجرا و با طرحهای مطالعاتی زمینشناسی، جانمایی و امثال آن آغاز میشود و با فعالیتهایی مانند لایروبی، تعمیر، نگهداری و حفاظت همواره ادامه دارد. علاوه بر اینها صنعت پر درآمد سدسازی نه تنها محیط زیست را تخریب و کشت ناکارآمد و بیبهره را روی دست کشاورزان میگذرد، بلکه گاهی منجر به فروپاشیدن تعادل جمعیتی و به بار آمدن فاجعه در مناطق جمعیتی نیز میشود.
در کنار این ها خشکسالی نیز سهم بسزایی در بحران آب و نیاز به تغییر الگوی کشت در ایران دارد و برآوردها حاکی از آن است که فلات مرکزی و مرزی شرق همچنان در لیست خشکترین مناطق ایران جانمایی شدهاند. همچنان پراکندگی مکانی و زمانی وقوع بارش در کشور یکسان نبوده و از پراکندگی مناسبی برخوردار نیست، به طوری که با حرکت از مناطق غربی به سمت شرق و از مناطق شمالی به سمت جنوب کشور، از میزان بارندگیها کاسته میشود. با وجود اینکه مناطق مذکور خشکترین مناطق ایران محسوب میشوند، بیشترین سطح زیر کشت محصولات آببر و البته گلخانهای را در اختیار دارند.
کشت گلخانهای شامل تولید محصولات باغی در فضای محافظت شده گلخانه است که به ارتقاء شرایط کشت، محافظت محصول در برابر آفات، بیماریها و تغییرات آب و هوایی کمک میکند.
کشت گلخانهای گامی در مسیر اصلاح الگوی کشت
کشت گلخانهای در فضاهای محصوری مانند اتاق شیشهای و اتاق سایبان قابل اجرا است. میتوان گفت کشت در محیط کنترل شده، مدرنترین و راضی کنندهترین شکل کشت گلخانهای است. کشت در محیط کنترل شده ترکیبی از تکنولوژی گلخانه و کشت بدون خاک است که به کنترل و مدیریت هرچه بهتر آفات و بیماریهای محصولات منجر میشود.
اولین مزیت در رابطه با کشت گلخانهای، تولید محصول بیشتر است که مزایای تجاری دارد. کشت در گلخانهها شرایط بهینه و رشد خوب محصول را تضمین میکند و گیاهانی که به خوبی رشد میکنند گیاهانی هستند که محصول خوبی دارند، محصولاتی که با قیمت مناسب میتوانند در بازار به فروش برسند.
هنگامی که کشاورز برای کشت، گلخانه را انتخاب میکند، مشکلات احتمالی ناشی از افزایش شدید دما یا یک دوره خشکسالی که باعث تنش در محصولات میشوند را کاهش میدهد. از این گذشته، طبیعت بسیار غیرقابل پیش بینی است ولی در گلخانه شرایط را میتوان تنظیم کرد.
کشت در فضای کنترل شده گلخانه به سبب مناسب بودن شرایط محیطی به طور میانگین تا ۱۰ برابر بازدهی بیشتری در واحد سطح نسبت به کشت در فضای باز دارد. به عنوان نمونه در مورد محصول خیار، هر متر مربع در گلخانه ظرفیت تولید ۲۰ كیلوگرم خیار را خواهد داشت در حالی که در مقایسه با تولید در فضای باز، ظرفیت تولید یك متر مربع زمین زراعی بسیار پایینتر و حدود۲ كیلوگرم خواهد بود.
تولید بیش از یک محصول در سال
مطابق اظهارات کارشناسان، در کشتهای گلخانهای به سبب بسته بودن محیط، هدر رفت آب از راه های مختلف نظیر تبخیر و غیره بسیار کاهش می یابد و با استفاده از روشهای مکانیزه آبیاری همانند بوم آبیاری، نوار آبیاری و… مصرف آب به حداقل خواهد رسید. برای مثال کشت به ازای تولید هرکیلو کاهو در فضای باز حدود ۱۵۰ لیتر آب احتیاج دارد، در حالی که برای تولید هر کیلو کاهو در گلخانه فقط
۹ لیتر آب مصرف میشود.
کشت گلخانه ای بدون خاک
کشت گلخانهای هیدروپونیک هم فرصتی برای ریشه گیاهان ایجاد میکند که در تماس مستقیم با محلول مواد مغذی و اکسیژن قرار گرفته و اثربخشی آن در محصولات تولیدی خود را نشان میدهد.
عدم نیاز گسترده به خاک؛ حذف استفاده از آفت کشها و سموم که هزینه تمام شده تولید را افزایش میدهد و خاک را آلوده میکند؛ روشی محبوب برای تولید محصولات کشاورزی تراریخته؛ حذف علف هرز در تولید محصولات کشاورزی؛ کاهش مصرف آب به خصوص در مناطقی که با کم آبی مواجه هستند؛ افزایش ارزش غذایی محصولات هیدروپونیک نسبت به روش سنتی؛ تولید میوه و سبزی در مناطق سردسیر و باتلاقی؛ بازآفرینی مناطق کمتر توسعه یافته و مکان های متروکه به منظور احداث گلخانه (روش هلندی)؛ کشت گیاهان علوفهای به صورت متوالی برای واحدهای کوچک دامداری؛ کاهش ابتلای گیاهان به بیماریهای ارگانیک و انگلی؛ کاهش قابل ملاحظه استخدام منابع انسانی و کاهش هزینههای سربار تولید محصولات کشاورزی از فواید این نوع کشت است.
همانگونه که از فواید روش هیدروپونیک پیداست، مزایای بیشتری نسبت به کشت گلخانهای با خاک دارد. اما از آنجایی که آمار مشخصی از سوی وزارت جهاد کشاورزی در رابطه با میزان گلخانههای هیدروپونیک ارائه نشده است، نمیتوان در رابطه با پراکندگی و گستره توزیع آن در کشور اعم از مناطق مرکزی و پیرامونی سخن راند. حرکت در این مسیر مستلزم حمایتهای بیبدیل دولتی و اعطای وامهای کم بهره است و معمولا استانهایی بیشترین سطح زیر کشت و تولیدات گلخانهای را در اختیار دارند، که در سایر حوزهها نیز اعم از صنعت، اشتغال، توسعهیافتگی و… جزو استانهای پیشرو و حتی در ردههای اول کشور جای میگیرند.
به عنوان نمونه تهران علاوه بر اینکه پایتخت کشور است، مرکزیت تام و تمام ایران نیز محسوب میشود. حدود یک قرن از تهرانـتمرکزگراشدن میگذرد. در این فاصله زمانی، ایران در تمام ابعاد در تهران متمرکز شده که این تمرکزگرایی در ابتدا با تمرکز سیاسی آغاز شده و در پی تمرکزگرا شدن مکانی کشور، تفکرهای توسعهای نیز متمرکز شد و اتفاقا در مسئله کشت گلخانهای هم در حق تهران کوتاهی نشده است. همانطور که بررسی ها نشان می دهد، استان تهران بزرگترین گلخانهدار کشور و همچنین بیشترین سطح تولیدات کشت گلخانهای را در اختیار دارد، میانگین برداشت محصولات گلخانهای استان تهران نیز ۳ برابر کشور است. اگر انباشت سرمایه در مناطق مرکزی یک سر این تبعیض است، سر دیگر آن مزایای کشت گلخانهای اعم از کشت ایمن، صرفهجویی در استفاده از آب و… است. همه این مزایا با حمایت دولت در مناطق مرکزی کشور متمرکز شده و در نقطه مقابل آن در مناطق پیرامونی کشاورزان به حال خود رها شده اند تا ناآگاهانه و در غیاب حمایت و آموزشهای دولت بیش از ظرفیتهای محیطی به کشاورزی بپردازند که نتیجه آن تخریب محیط زیست و تهدید حیات انسانهاست. به عنوان مثال همدان از جمله استان هایی بهشمار میرود که فرو نشست زمین در آن آغاز شده است، چرا که میزان برداشت از آبهای زیرزمینی برای کشت سبزی و سیفی، بسیار بالاست.
همچنین یکی از منابع درآمدی که برای عده اندکی از کشاورزان میانهای (از توابع آذربایجان شرقی) در سالهای اخیر دست و پا شده است، برنج کاری است. با وجود محدود بودن منابع آبی این شهرستان، برای برداشت یک کیلو برنج حدود هشت هزار لیتر آب مصرف میشود. آبی که عمدتا از طریق رودخانههای فصلی، سدهای بالادست، چاهها و در برخی موارد حتی از طریق فاضلاب نیز تامین میشود. به گفته جلال رحیم زادهT مدیر وقت جهاد کشاورزی شهرستان میانه کل مصرف آب در سال برای کشت برنج ۳۷ میلیون و ۸۰۰ هزار متر مکعب بوده و میزان مصرف آب در هر هکتار ۹ هزار متر مکعب است. در حالی که قبل از سال ۱۳۹۳، برنج عمدتا در دو روستای «مامان و گوندوغدو» -از توابع شهرستان میانه- که هر یک بذر بومی و مختص خود را داشتند کشت میشد. در این میان محصول بومی شهرستان نیز جارو و صیفیجات بود، ولی رفته رفته به جای کشت جارو -که مصرف آب بسیار کمتری داشت- برنج برخی از زمینهای کشاورزی شهرستان را تصرف کرد.
بدیهی است که یکی از وظایف وزارت جهاد کشاورزی انجام تحقیقات و انتقال آخرین دانش فنی به کشاورزان است. بدینگونه که کشاورزی در هر منطقهای بایستی بر اساس شرایط و پتانسیلهای منطقهای باشد. اما ادارات تابع جهاد کشاورزی همچون مورد کاشت برنج در میانه، کشاورزان را بدون آگاهی از عواقب مصرف بیرویه آب رها کرده اند که این مسئله موجب نابودی جبران ناپذیر آبهای سطحی و زیر زمینی شده است. جدا از مسئله به حال خود گذاشتن کشاورزان مناطق پیرامونی کشور در عرصه استفاده بی رویه آب و تخریب محیط زیست، عجیب آن است که محصولات تولیدی آنها بر خلاف صادرات هنگفت از مناطق مرکزی، اغلب نه تنها سودی برای کشاورزان و اقتصاد آن مناطق نداشته بلکه دردساز نیز میشود. گاهی به دلیل عدم وجود بازار فروش مناسب، کشاورزان محصولاتی همچون گوجه فرنگی را جلوی دامها میریزند.
بررسی کشت و تولید محصولات گلخانهای ما را به سمت توسعه ناموزون و نامتعادل و نابرابریهای منطقهای رهنمون میکند. این وضعیت نتیجه وجود روابط میان مرکز و پیرامون به صورت انعکاسی از توسعه سرمایهداری در مقیاس ملی و بین المللی است. به عبارت دیگر «ساختار فضایی کشور، دو بخش مرکز و پیرامون دارد؛ به طوریکه این ساختار در درون خود زیرنظامهایی دارد که در مقیاس پایینتر، قابل تقسیم به بخشهای مرکز و پیرامون است. این مرکز پیرامون به طور موزون و هماهنگ توسعه نیافتهاند».
ناگفته پیداست که کشت گلخانهای نیز بخشی از این سیاستگذاری اقتصادی دولت بهشمار میرود که در قالب اعطای وامهای ارزان قیمت، دادن یارانه برای ساخت گلخانه و حمایتهای بیشمار و بیبدیلی است که برای کشاورزان مناطق مرکزی در نظر گرفته شده است. حال آنکه مناطق حاشیهای و کشاورزان آن به حال خود رها شده اند و همچنان مشغول کشت محصولات آببر هستند.
سهم کشت گلخانهای در برونرفت از چالش کم آبی
گفته میشود ۷۷ درصد سفرههای آب زيرزمينی با خطر از بين رفتن هميشگی مواجه شدهاند. این در حالی است که برای توقف برداشت بیرويه از سفرههای آب زيرزمينی و مقابلــه با «خشكسالی با منشأ انسانی»، هيچ اقدام قابل توجهی صورت نپذیرفته و یکی از نکات مهم در خصوص مدیریت منابع آبی،مسئله مدیریت بهرهبرداری و کشت است.
صاحبخبر -
∎