شناسهٔ خبر: 67017501 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

یک روز پس از «احضار» سفیر چین در تهران، پکن بر موضع خود علیه جزایر سه‌گانه کشورمان پافشاری کرد.ایران در کجای بازی چین قرار دارد؟

راه ترمیم عهدشکنی چینی

صاحب‌خبر - رحیم پور-چین بار دیگر پای بیانیه مشترکی با امارات در مورد جزایر سه گانه ایرانی امضا گذاشت. این بیانیه مشترک در پایان سفر محمد بن زاید رئیس امارات صادر شد که در بند 26 آن چین اعلام کرده است که از «تلاش‌های امارات متحده عربی برای رسیدن به راه حلی مسالمت آمیز درباره مسئله جزایر سه گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابو موسی) از طریق مذاکرات دو جانبه بر اساس قواعد حقوق بین الملل و حل این مسئله بر اساس قوانین بین الملل حمایت می‌کند.» متعاقب این موضع چین، وزارت خارجه ایران سفیر چین را فراخواند و اعتراض کرد. این در حالی است که پکن همین موضع را هم سال گذشته در بیانیه پایانی نشست سران شورای همکاری خلیج فارس با شی جین پینگ اتخاذ و ایران نیز اعتراض کرده بود؛ اما تکرار موضع چین نشانگر این است که اعتراض قبلی کارگر نیفتاده است. نکته این جاست چین با وجود خشم تهران از پکن به دلیل اظهارات بی اساس این کشور درخصوص جزایر سه گانه ایرانی و یک روز پس از احضار سفیرش در تهران، مجدد بر موضع خود تاکید کرد. سخنگوی وزارت خارجه چین دیروز بار دیگر از ایران و امارات خواست تا «اختلافات» خود را از طریق گفت وگو و رایزنی حل کنند و مواضع چین در این مورد را «موضعی ثابت» توصیف کرد. موضعی که البته نگرانی‌هایی را در بین کارشناسان و صاحب نظران کشورمان پدید آورده است. نگرانی هایی که البته جدا از ذات صف بندی های جدید یا تغییر معادلات بیشتر ناشی از نوعی نبود انتظار از طرف چینی برای این گونه موضع گیری در قبال ایران بوده است. چراکه حداقل طی سال های اخیر به ویژه در دولت سیزدهم تاکید ویژه ای بر همگرایی بیشتر با شرق را که چین یکی از پایه های آن است شاهد بوده ایم، اما شاید لازم باشد برای چندمین بار و حتی یک بار برای همیشه این نکته را مدنظر قرار دهیم که واقعیت سیاست خارجی در جهان امروز بر اساس منافع مشترک کشورها تعریف می‌شود و نه دوستی یا مواضع و اظهارات رفاقتی. این البته به معنی اتخاذ سیاست منفعت طلبانه صرف بدون داشتن هیچ اصولی در سیاست خارجی نیست بلکه تاکید بر بنا نهادن روابط و ساختارهای مناسباتی با کشورها و قطب های مهم سیاست بین الملل بر مبنای تعریف منافع مشترک است چرا که هیچ رابطه ای نمی‌تواند بدون داشتن آورده ای برای دو طرف دوام دراز مدتی داشته باشد. با همه این اوصاف البته آن چه این روزها در سواحل جنوبی خلیج فارس شاهد آن بودیم نوعی بازتعریف سیاست چین در عرصه منطقه ای و جهانی است. به طور مشخص علاوه بر نگاه پکن به منابع انرژی کشورهای عربی آن چه شاید از درجه اهمیت بیشتری برای پکن در مرحله جدید ایفای نقش جهانی خود برخوردار است استفاده از توان و ظرفیت کشورهای ثروتمند عربی و ذخایر مالی آن ها برای بازتعریف نظام مالی جهانی و به نوعی حذف دلار از این چرخه یا تضعیف آن است.با این اوصاف این که ما چه ظرفیت ها و ابزار و اهرم هایی برای ایفای نقش در این پلن یا تامین منافع خودمان در قبال این شرایط جدید دارا هستیم نکته ای است که بخشی از آن نه در خود ابزار ها که در نوع نگاه و رویکرد های ما نهفته است .این که تا چه حد به ابزار های تعادل ساز در مناسبات بین الملل معتقدیم سوالی اساسی است که بخشی از مسیر حرکت دستگاه دیپلماسی ما را ترسیم و مشخص خواهد کرد. بدیهی است قراردادن همه تخم مرغ ها در یک سبد نسخه مورد اقبالی نیست اما برای بازی در این نقش جدید و پیاده کردن نسخه تعادلی هم باید به خوبی از ابزار در دسترس استفاده کرد. چینی‌ها در گوادر پاکستان سرمایه‌گذاری چندین میلیارد دلاری کرده‌اند، با قطر قرارداد 27 ساله بسته‌اند، با امارات قواعد بلندمدت هاب‌منطقه‌ای چیده‌اند و با عربستان نیز سرمایه‌گذاری بلندمدت را برنامه‌ریزی می‌کنند. در ایران اما به غیر از قرارداد بلندمدت 25 ساله که عملا یک تفاهم‌نامه است، چیز خاص و واقعی روی زمین رخ نداده است. گرچه برخی قراردادهای نفت و گاز که حدود 5 میلیارد دلار ارزش دارد، در دستور کار است اما این با ظرفیت‌های ممکن بسیار فاصله دارد. آن چه به عنوان ابتکار کمربند و جاده شناخته می‌شود و مسیر ایران بخش مهمی از آن بوده و هست یکی از کارت های مهم بازی کشورمان است. اگرچه ایران در این زمینه مشکلاتی داشته و دارد؛ هم دخالت خارجی برای ناامن‌سازی این مسیر در کار بوده و هم قطعیت تصمیم‌گیری کلان را نداشته است. بی توجهی به قراردادهای بالقوه به ویژه در عرصه انرژی و حمل‌ونقل همچنین برخلاف برخی تبلیغات نادرست، این مسیرهای جایگزین، هنوز چندان واقعی و روی زمین نیست. جنگ اوکراین و روسیه مسیر شمالی را بسته است.در مسیر مداری که از امارات، عربستان، اردن و فلسطین اشغالی می‌گذرد نیز بهینه بودن امنیتی برای چین وجود ندارد چراکه همه‌ این کشورها در قطب آمریکا تعریف می‌شوند. در مسیر شمال ایران نیز دریای خزر، مانعی طبیعی برای بهینه سازی اقتصادی مسیر است. گرچه اگر مسیرهای دیگر بسته باشد حتما از این مسیرها استفاده خواهد شد. همه‌ این موارد بدین معناست که ایران هنوز اهرم ها و ظرفیت هایی برای ایفای نقش جدی دارد. ما هنوز می‌توانیم بخش اصلی مسیر شرق به غرب باشیم؛ هنوز می‌توانیم گاز خود را برای مصارف چین چه در داخل این کشور و چه مصارف خارجی‌اش تامین کنیم؛ هنوز می‌توانیم بندری دوقلو را با گوادر در داخل ایران به وجود آوریم و هیچ کدام به معنای فروختن ایران به چین نیست؛ بلکه به معنای همکاری با هدف منافع مشترک است و البته باید این همکاری با دیگر کشورهای جهان مانند آلمان، فرانسه، روسیه، هند، برزیل و دیگر کشورهای جهان هم تعریف شود.

نظر شما