پانتهآ پناهیها، پژمان بازغى، امیرحسین بیات، بهار نوحیان، ارغوان شعبانى، شایان دارمىپور، پرهام غلاملو و... از بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند که دومین تجربه بلند کارگردانش محسوب میشود.
«کاپیتان» در سینماها اکران نشد و بهتازگی به اکران آنلاین درآمده است.
اکران آنلاین این اثر بهانهای شد تا با محمد حمزهای، کارگردان آن به گفتوگو بنشینیم که در ادامه میخوانید.
در نشست خبری این فیلم در جشنواره فجر گفتید برای پیدا کردن بازیگران کودک، از کوچه و خیابانها شروع کردیم و حتی زمینهای فوتبال را گشتیم. برایمان بگویید از چند کودک تست گرفتید و چگونه به بازیگران نقش اصلی قصه رسیدید؟
فرایند انتخاب بازیگر این فیلم بسیار سخت بود، چراکه عوامل پیشبرنده داستان، بچهها هستند. ما به شکل جدی و حرفهای بازیگر کودک آموزشدیده و قابلتوجهی نداریم به همین دلیل باید به دنبال کودکانی میبودیم که ما بهازای شخصیت نوشته شده در فیلمنامه و مشابه فضای زیستی آن باشد. جدا از اینکه به آموزشگاههای مختلف سر زدیم، با بچههایی که در دیگر آثار سینمایی نیز نقشآفرینی داشتند، ملاقات کردیم و حتی در کوچه و خیابان و زمین فوتبال نیز به دنبال کاراکترها گشتیم. در نهایت از 300 تا 400 کودک در دوران پیشتولید تست گرفتیم. بچههایی که انتخاب کردیم، نخستین تجربه مهم و جدی بازیگری خود را در این فیلم از سر گذراندند و بلافاصله پس از «کاپیتان» جذب پروژههای مختلف شدند.
«کاپیتان» قرار نیست عواطف و احساسات بیننده را در مواجهه با بیماری کودکان معصوم تحریک کند بلکه زندگی کردن و زیستن حتی در شرایط سخت را یادآوری می کند. برای پرهیز از شعارزدگی چه تدابیری در قصه اندیشیده شد؟
وقتی در مواجهه با بچهها قرار میگیریم و اساساً محور شکلگیری داستانمان کودکان هستند، به دلیل لطافت، سادگی و زلالی که این طیف از افراد دارد، به خودی خود احساسات و عواطف ما تحریک میشود.
حالا این را هم در نظر بگیرید که میخواهیم قصه کودکانی را تعریف کنیم که بیماری لاعلاج و به باور عامه مردم، سرنوشت تلخی دارند. من برای اینکه این ماجرا را تحریک نکنم، هیچ کجا درد، رنج، ضعف و ملولی بچهها را به تصویر نکشیدم. ممکن است فضا مخاطب را به سمتی ببرد که از دیدن رنج بچهها ناراحت شود، اما همین که میبینیم در جای جای «کاپیتان» در حال کشف و شهود و بازی هستند، کاملاً فکر شده بوده و نخواستیم گرفتار مسائل کلیشهای شویم.
یکی از نقدهایی که در زمان رونمایی در جشنواره فیلم فجر به این فیلم شده، این است غیر از عیسی، مخاطب برای فهم سایر شخصیتها در روال داستان فرصت کافی ندارد. چقدر با این حرف موافق هستید و اگر به عقب بازگردید تغییری در شخصیتها ایجاد میکنید؟
تمام شخصیتهایی که در فیلم قرار دارند و طراحی شدند، در خدمت فضاسازی و موقعیتی هستند که «عیسی» شخصیت اصلی فیلم میخواهد به هدف خود برسد. اگر بنا بود قصه مفصلی از این شخصیتها تعریف کنیم، آن زمان از خط روایی فیلم که قصه «عیسی» است، دور میشدیم.
شاید اجرای خوب این بچهها این حس را به مخاطب منتقل کرده که دوست داشتند بیشتر با کاراکترها آشنا شوند. شاید اگر به گذشته بازگردم (اگرچه شرایط در زمان ساخت فیلم برایم فراهم بود) به شخصیت «عمان» بیشتر میپرداختم.
متأسفانه این اثر در جشنواره فجر آنچنان مورد توجه قرار نگرفت، اما پس از آن در جشنوارههای خارجی خوش درخشید. آیا بهتر نبود از ابتدا آن را به جشنواره فیلم کودک و نوجوان ارائه میدادید؟
فیلم ساختن در حوزه کودک و نوجوان آن هم در سینمای ایران از نظر من یک شوخی بسیار بزرگ است. در حقیقت سینمایی که از سر تا ته آن یک ژانر میتواند دخل و خرج کند و یا شرایط را برای ساخت فیلمها در یک ژانر فراهم میکنند، اسمش سینمای تکمحصولی میشود. سینمای ما افراط و تفریط است؛ یعنی یا در اختیار آثار ارگانها قرار میگیرد و یا صرفاً فیلمهای کمدی روی پرده میروند. اینکه یک نفر این وسط دست به خلق اثری میزند و از امید به زندگی و رؤیای کودکان میگوید، معلوم است جایی در این سینمای تکمحصولی ندارد و تحویل گرفته نمیشود. اینکه اثر در جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار نگرفت هم بسیار طبیعی است، چرا که اساساً این نوع سینما اهمیتی ندارد و آنها برای تکمیل محصولات خود «کاپیتان» را انتخاب کردند. متأسفانه در یکی دو دهه اخیر سیاستگذاران سینما نشان دادند این سینما برایشان جدی نیست و همچنین فیلمسازش هم جدی
گرفته نمیشود.
اینکه «کاپیتان» در جشنوارههای خارجی مورد توجه قرار گرفته به دلیل حرف فیلم، مضمون و قصه آن است. در حقیقت صحبت از امید و زندگی در همه جای دنیا یک تعریف مشابه دارد و مهم نیست چه ارگان یا نهادی آن را تهیه کرده است. دومین اثر سینمایی من در جشنوارههایی حضور پیدا کرد که عموماً فیلمها محصول سینمای زیرزمینی بودند.
پژمان بازغی و پانتهآ پناهیها جزو همان انتخابهای اولتان بود یا جایگزین بازیگران دیگری شدند. اساساً بازیگران چقدر از فیلمهایی که بچهها در آن حضور دارند و باید مقابل آنها بازی کنند، استقبال میکنند و این همکاری را میپذیرند؟
ما در مقطعی این پروژه را کلید زدیم که شرایط سینما نیز همچون جامعه ملتهب بود. واقعیت این است من از ترکیب فعلی بازیگران راضی هستم، چراکه همه تلاش خود را به کار بستند. به نظرم حضور پانتهآ پناهیها در این پروژه یک شانس برای من بود؛ بازیگر بسیار بااخلاق و توانمندی است. برای این نقش ابتدا با فاطمه معتمدآریا به توافق رسیدیم که اجازه حضور در این پروژه را پیدا نکردند. پژمان بازغی گزینه اول ما نبود، ابتدا با کسی دیگری صحبت کرده بودیم اما به لحاظ زمانبندی نتوانستیم در خدمت ایشان باشیم و سپس با آقای بازغی همکاری کردیم.
باید بگویم بازیگران خیلی کم از حضور در فیلمهایی که بچهها بازی دارند، استقبال میکنند چراکه کار کردن با بچه سخت و زمانبر است و باید پروژه را با آنها هماهنگ کرد. در حقیقت عده کثیری از بازیگران حوصله سروکله زدن با بچهها را ندارند و بعضاً از همکاری سر باز میزنند.
«کاپیتان» را شاید بتوان فیلمی برای همه بچههای ایران، در قومیتها و موقعیتهای گوناگون دانست. اما برایمان بگویید از نظر شما مخاطب هدف این اثر چه کسانی هستند؟
مخاطب کاپیتان نه تنها میتوانند بچهها باشند بلکه به شدت مناسب مخاطب بزرگسال نیز است، یعنی شامل گروه سنی خاصی نمیشود و هرکس هرجای این کره خاکی آن را ببیند، میتواند با آن ارتباط برقرار کند. در حقیقت حرفی که میزند، از زبان بچههاست ولی میانگین سنی ندارد؛ صحبت از این است که باید به زندگی امیدوار بود، برای آن جنگید و... . دوست دارم بگویم در جشنوارههایی که برای این فیلم حاضر شدم، مخاطب خارجی دقیقاً به همان چیزی میخندید که مخاطب ایرانی به آن میخندید که نشان میدهد ما به این مسئله جهانی پرداختیم.
این اثر آلبوم عکسی از تصاویر خوشرنگ و لعاب و قاببندیهای حرفهای و نورپردازی متناسب با لوکیشن غمانگیز و بیروح ارائه میدهد. آیا همه آنچه از طراحی صحنه و فیلمبرداری انتظار داشتید، به منصه ظهور رسید و در خدمت فیلمنامه بود؟
ما از قبل به این فکر کرده بودیم که فضای کسالتباری نداشته باشد، پس در جای جای لوکیشن، رنگ کاشتیم تا در همه قاببندیها، زیبایی و آرامش دیده شود. با فیلمبردار و طراح صحنه پیش از آغاز کار درباره این مسائل صحبت کرده بودیم و نخواستیم فضای کسالتبار و غمآلود بیمارستان کودکان را همانگونه که در واقعیت وجود دارد، به تصویر بکشیم.
فکر میکنید اگر این اثر به نمایش عمومی میرسید، مورد استقبال مخاطبان قرار می گرفت؟
به شدت اعتقاد دارم این اثر اگر اکران میشد، نه فروش حیرتانگیز اما قطعاً ب مخاطب خود ارتباط برقرار میکرد و طیف قابل توجهی از تماشاگران با آن همراه میشدند.
«کاپیتان» میتوانست یک اکران طولی داشته باشد یعنی با مدت زمان بیشتر اما سانسهای محدودتر. این اعتقاد را دارم که اگر مخاطب با اثر استانداردی مواجه شود، سراغ آن میرود هرچند آدرس غلطی برای تماشای فیلم در سینماها داده باشیم.
«کاپیتان» به مخاطب خود احترام میگذارد، در مدل خود استاندارد است و مخاطب در نمایش برخط و در جشنوارههای مختلف با اثر ارتباط گرفته و تماشای آن را دهان به دهان به دیگران توصیه کرده است. فیلم شاید پوسته تلخی داشته باشد اما حال خوبی دارد و بهراحتی میتواند مخاطب را درگیر مسئله و حرف خود کند.
اگر بخواهید از مخاطب دعوت کنید این اثر را در اکران برخط ببیند، میگویید به چه دلیل؟
اگر میخواهید برای یک ساعت و نیم در لحظاتی بخندید و حالتان خوب شود و در لحظاتی هم به فکر فرو روید و حتی بغض کنید، کاپیتان میتواند گزینه خوبی باشد که با حال خوب از شما خداحافظی میکند.
خبرنگار: مریم ستوده
نظر شما