نگاهی به کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»، نوشته دیلیا اوئینز
«جایی برای آواز خرچنگها»
صاحبخبر - حیدر کاسبی - داستانهای جنایی همیشه مخاطب خودش را در سینما و ادبیات داشته و خواهد داشت. طرح معما و حدس و گمانها درباره یک اتفاق، کنش و واکنشهای ذهن و در اغلب سناریوها، آن غافلگیری که نویسنده یا کارگردان برای مخاطبش طرح میکند، از جذابیتهای این گونه از نویسندگی است. «آگاتا کریستی» از سرآمدان این گونه نویسندگی است و علاقهمندان زیادی در جهان دارد. یکی از کتابهایی که در سالهای اخیر در این زمینه منتشر شده و موفقیتهایی کسب کرده است، کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»، نوشته دیلیا اوئینز است. کتابی که طی چند سال به یکی از پرفروشترین داستانهای جهان تبدیل شده است. خلاصه داستان این است که مادر و خواهرِ دخترکی به نام «کیا» که شخصیت اصلی داستان است، او را در خانه تنها میگذارند و کیا مجبور است با پدر سنگدلش که دچار بیماری روانی است، در کلبهای جنگلی زندگی کند. در ادامه اتفاقهای عجیب و غریبی برای او میافتد که پایش را به یک قتل باز می کند و بعد از آن ماجراهای جالب و دلخراشی برایش رقم میخورد. نبوغ ویژه اوئینز در داستان جنایی شاید تشریح اتفاقهای جنایی و معمایی در سینما به واسطه در اختیار داشتن ابزارهای مدرن و زیاد کار چندان سختی نباشد، اما در ادبیات جنایی جذب مخاطب و حفظ آن کار آسانی نیست و نیاز به تبحر و نبوغ ویژهای دارد که نویسندگان جنایی و از جمله آن ها دیلیا اوئینز از آن برخوردارند: «شاید چیزی که همه در ظاهر بگویند این باشد که مرگ مقتول و افتادنش از بلندی یک تصادف باشد، اما تا همین لحظه که من دارم با شما صحبت میکنم کوچک ترین رد پایی از او بر روی پلهها یا گل و لای ندیدهام. بیا بررسی کنیم آیا صحنهسازی درباره قتل وجود دارد یا نه. بعد از ده دقیقه «جو» گفت: حق با تو بود. به غیر از رد پای بچهها چیز دیگری وجود ندارد». نثر توصیفی و دقیق با ریتمی کُند نثر کتاب به شدت توصیفی و دقیق است و نویسنده علاقه خاصی به توصیفهای مو به مو و دقیق دارد. همین حوصله طولانی نویسنده در توصیف فضاهای داستان باعث کند شدن ریتم کتاب شده است. کتاب با این که یک داستان یک جلدی است، در بعضی مواقع اما شبیه یک رمان چند جلدی عمل میکند. مسئله مهم البته این است که این ریتم کند به کسالت و یکنواختی داستان منجر نشود: «کیا آخرین بقایای روز را که داشت از دیوار پایین میآمد، تماشا میکرد. نور مثل همیشه پشت سر خورشید برای رفتن این پا و آن پا میکرد و کمی از آن در اتاق باقی مانده بود؛ طوری که برای لحظهای کوتاه، رختخوابهای گلوله گلوله و لباسهای کهنهای که روی هم تلنبار شده بود، بیش از درختان بیرون به خودش شکل و رنگ گرفت». روایتهای عاشقانه در یک متن جنایی شاید این ریتم کند و تشریح جزء به جزء از فضاها برای یک کتاب نه چندان قطور، آن هم در گونه جنایی کمی عجیب به نظر برسد، اما دیلیا اوئینز با همان کتاب اولش نشان میدهد که صرفاً یک نویسنده جنایی نیست و با گنجاندن روایتهایی عاشقانه در متن یک داستان جنایی، خیلی هم معلوم نیست در ادامه در این فضا باقی بماند و گونههای دیگر داستاننویسی را تجربه نکند: «شمعی روشن کرد. خاکستر اجاق هیزمی را زیر و رو و آتشزنه اضافه کرد و آنقدر دمید تا آتش گرفت. بعد هیزم گذاشت. از یخچال به عنوان کابینت استفاده میکردند. چون اطراف کلبه برق نبود». چند ناشر در ایران کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» را ترجمه و منتشر کردهاند که از مهمترین ترجمههای آن از آرتمیس مسعودی و نشر آموت است.∎
نظر شما