این برنامه به تهیهکنندگی حسین ربانی غریبی که علی درستکار، عهدهدار اجرای آن است، یکی از اولین تجربههای برنامهسازی اندیشهای در شبکه نمایش خانگی محسوب میشود که تا به اینجا، بازخورد بسیار خوبی هم از سوی صاحبنظران و مخاطبان شاهد بوده است.
این برنامه تاکنون سراغ میهمانانی چون فاضل نظری، سیدمهدی شجاعی، علی نصیریان، ساعد باقری، سیدمحمد بهشتی، بیژن عبدالکریمی، پروفسور رضا منصوری، قطبالدین صادقی و... رفته و درباره «گذر از روزمرگی» از آنها پرسیده است. «سپنج» مخاطبش را به تفکر و اندیشیدن دعوت میکند.
به بهانه پایان فصل نخست این مجموعه، گفتوگویی با حجتالاسلام محمد برمایی داشتهایم که تجربه اجرای برنامههایی با رویکرد اجتماعی و معارفی در تلویزیون را در کارنامه خود دارد.
باتوجه به سابقهتان در اجرای برنامههای مذهبی در تلویزیون، چه دیدگاهی درباره عرضه تولیدات اندیشهمحوری از جنس «سپنج» در شبکه نمایش خانگی دارید؟
از زوایای مختلف میتوان به تجربه ساخت برنامههای مذهبی و اندیشهای پرداخت که یکی از این وجوه، فرم این قبیل برنامههاست. نکته مهم در این زمینه این است چگونه میتوانیم یک محتوای مذهبی را در یک قالب رسانهای ارائه دهیم؟ پاسخ به این پرسش نیازمند آن است متخصصان خوشذوق فعال در فضای تولیدات رسانهای در کنار فعالان تولید برنامههای تلویزیونی و یا نمونههای مشابه در پلتفرمها قرار گیرند تا بتوانند در یک اشتراک فکری، برنامهای فاخر و در عین حال پربیننده را تولید کنند. این اتفاق در سالهای دورتر کمتر بوده است، اما در سالهای اخیر، شاهد این اتفاق میمون هستیم که دغدغههای برنامهسازان در حوزه مباحث دینی با دغدغه مبلغان دینی که درزمینه رسانه احساس نیاز میکردند، همراستا شده است. برنامهای از جنس «سپنج» بهخوبی گواه این واقعیت است که متخصصان دینی، در کنار متخصصانی که فن برنامهسازی را دارند و تصویر و رسانه را به درستی میشناسند، قرار گرفتهاند. از این تلفیق و این وحدت رویه بهدرستی استفاده شده تا یک کار شاخص و فاخر به تولید برسد.
این اتفاقی است که به نظر میرسد استمرار آن بهویژه در قالب تولیدات پلتفرمی و شبکه خانگی، ضروری است.
درباره ضرورت تولید این جنس برنامهها چه در پلتفرمها، چه در قاب تلویزیون و چه در هر بستر رسانهای دیگری، به نکتهای کلی اشاره میکنم. براساس پژوهشی که در دنیا انجام شده و میتوان آن را حاصل جمع نظرات مختلف افراد صاحبنظر دانست، این یک واقعیت است که دنیای امروز ما با پدیدهای به نام «فقدان معنا» مواجه شده، ردپای این فقدان در زندگیهای امروزی ما بسیار زیاد است. ما شبکههای ارتباطی بسیار متنوعتری نسبت به 50سال پیش داریم اما کیفیت ارتباطات میان انسانها بسیار ضعیف شده است. «تنهایی» که از مباحث بسیار حائز اهمیت و مهم است، یکی از پدیدههایی است که بسیاری از مردم دنیای امروز با آن مواجه هستند. فقدان معنا، ردپای بسیار پررنگی در سبک زندگی مردم امروز دنیا دارد. به همین دلیل است که نسبت به 50سال گذشته، شاهد گرایش پررنگتر مردم به حوزه عرفان هستیم. حتی رویکرد مردم به آیینها و آداب شریعتمحوری همچون استخاره و یا پرداختن به مسائل ماوراءالطبیعه را هم میتوان ردپای همین فقدان دانست. انسانهای امروزی به هر طریقی در تکاپو برای رفع این فقدان و پر کردن زندگی خود از معنا هستند. آسیبهای جهان امروز مانند اضطراب و افسردگی که سلامت روان بسیاری از ما را تهدید میکند هم حاصل همین نبود معناست. حالا اگر برنامهای از جنس «سپنج» بتواند اندکی ما را متوجه این فقدان معنا کند و در بلبشو تولیدات پرتراکم برنامههای نمایشی و رسانهای، از یوتیوب گرفته تا تلویزیون و فضای مجازی، اندکی به سردرگمی مخاطب امروز برای رفع نیاز اصلیاش جهت دهد، این اتفاق مبارکی است. از این منظر میتوان گفت یکی از نیازهای مخاطب امروز، تولید برنامههای معنامحوری است که بتواند در بستر دانش و مطابق با متون مستندی همچون متون دینی، آگاهیبخش باشد. تولید این دست برنامهها در شرایط امروز، ضروری است. برای عرضه چنین محصولی هم طبیعتاً باید سراغ بازاری رفت که مردم بیشتر به آن رجوع دارند. از آنجایی که شاید تلویزیون در سالهای اخیر در زمینه جذب مخاطب دچار ضعف شده، شبکههای نمایش خانگی احتمالاً در نبود خطکشیهای تلویزیونی، مخاطب عامتری را با خود همراه کرده است و فرد میتواند در این بستر بهصورت جدیتر نیازهای خود را دنبال کند. گویی مخاطب در این بستر، قدرت انتخاب بیشتری دارد و به همین دلیل این بستر تبدیل به یک بازار جدی شده که مورد استقبال مردم هم قرار گرفته است. عرضه برنامههایی از جنس «سپنج» در کنار سریالها، فیلمها، مستندها و انواع و اقسام تولیدات سرگرمکننده، کمک میکند پلتفرم عرضهکننده آن، خودش گرفتار «بیمعنایی» نشود.
صحبت از مفاهیمی مانند «گذر از روزمرگی» که موضوع محوری برنامه «سپنج» است، چقدر میتواند صبغه دینی به خود بگیرد؟
بهتازگی در یک کتاب پژوهشی با این گزاره مواجه شدم که «عصر جدید، عصر بیمعنایی است». انگار همه به این جمعبندی رسیدهایم که پایه عقل یا همان پای استدلالیان، چوبین است. مردمی که در دنیای جدید زیست میکنند، نیاز به معنا دارند. پدیدهای مانند استقبال گروهی از مردم از «دین» در عصری که رفتارهای ضددینی در آن بسیار زیاد است، از همین منظر قابل تحلیل است. امروز پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که بخش چپ مغز به تنهایی پاسخگوی نیازهای ما نیست و باید به کمک بخش راست مغزمان بهدنبال معنا باشیم. امروز بسیاری باور دارند رضایت از زندگی، از طریق بخش چپ مغز یا همان عقلانیت اتفاق نخواهد افتاد. شما برای رسیدن به دنیای مطلوب، صرفاً نیاز به دستاوردهای بزرگ ندارید. اینکه برنامه «سپنج» در شعار محوری خود دست روی «روزمرگیها» گذاشته، به نظر کار بسیار هوشمندانهای بوده است. به تعبیری میتوان گفت این برنامه دست روی «موضوع» نگذاشته بلکه سراغ یک «رویه» رفته، این برنامه از نگاه شاعر معنامحوری همچون فاضل نظری در روزگار ما، سراغ معنای روزمرگی رفته، در بخشهای دیگر از نگاه یک چهره عملی و یا یک سیاستمدار سراغ همین موضوع رفته، هنر علی درستکار در اجرای برنامه این است که توانسته همین رویکرد را با موضوعات متفاوت و متناسب با میهمان هر قسمت، دنبال کند. در این مسیر هم موضوعاتی را مورد پرسش قرار میدهد که مردم عام هم با آن درگیر هستند. «سپنج» از منظر این ویژگیها، بسیار قابلتأمل و قابلتحسین است.
اگر بخواهید از منظر آسیبها درباره برنامهسازی معارفی صحبت کنید، به چه نکاتی اشاره میکنید؟
یکی از مهمترین دستاندازها در مسیر تولید برنامههای معارفی رسیدن به این مرحله است که بدانیم با چه واژگانی، چه نویسندهای و اساساً با چه متنی میتوانیم میان مباحث مدنظر خود و زندگی روزمره مخاطب ارتباط برقرار کنیم. نکته دیگر این است اغلب در برنامههای معارفی، شاهد گفتوگوهای یکطرفه هستیم. طبیعتاً در هر تاکشویی یک میزبان و یک میهمان وجود دارد و قاعده این است در همه برنامههای مرتبط با این قالب، این ساختار رعایت شود، اما نکته مهم این است در برنامههای معارفی، کمتر شاهد خلاقیت و جسارت هستیم. اگر برنامه شاخص معارفی در قاب تلویزیون را «سمت خدا» بدانیم، باید اذعان کنیم همین برنامه هم با وجود مخاطبان پرسابقهای که دارد، دیگر برای نسل جوان و نوجوان امروزی، جذاب نیست. ما باید با خلاقیتهای مدرن امروزی، قالبهای برنامهسازی معارفی را تغییر دهیم. کما اینکه خود ما در فرایند ساخت برنامه «دعوت» خیلی از قالبها را شکستیم. آنچه در نخستین مواجهه با برنامه «سپنج» توجه من را جلب کرد، دکور این برنامه بود. قالب یک برنامه باید بهگونهای گیرا باشد که مخاطب را با خودش همراه کند. نمونه برنامه مذهبی موفق در تلویزیون «محفل» بود اما متأسفانه ایراد وارد بر این برنامه این اس که در ادامه مسیر خود تبدیل به یک شوِ تلویزیونی شد. این نکته البته میتواند ایراد باشد اما شخصاً آن را بد نمیدانم چرا که بالاخره یک برنامه باید برای مخاطب جذاب هم باشد. «سپنج» در زمینه ایجاد فضای بصری جذاب برای مخاطب، میتوانست از این منظر عملکرد بهتری هم داشته باشد.
اصلیترین وجه تمایز تجربهای از جنس «سپنج» که در شبکه خانگی به تولید رسیده با برنامههای اندیشهمحور در قاب تلویزیون در سالهای اخیر را چه میدانید؟
همانطور که اشاره کردم اصلیترین وجهتمایز «سپنج» انتخاب «رویکرد» بهجای انتخاب «موضوع» است. این برنامه بهجای ورود به مصادیق، سراغ رصد یک رویکرد عام مردمی رفته؛ این تمایز بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. از منظر قالب برنامهسازی هم نفس حضور علی درستکار را منجر به تغییر عیار این برنامه میدانم. فارغ از این نکات، عرضه و انتشار این برنامه در شبکه نمایش خانگی هم بسیار ارزشمند است. معتقدم شبکه نمایش خانگی همواره بهعنوان یک فرصت جدید و یک زمین بازی تازه که مخاطبان بسیاری را هم درون خود جای داده است، مختصات کاملاً متفاوتی نسبت به تلویزیون دارد. حضور «سپنج» در شبکه نمایش خانگی، از این منظر میتواند یکی از وجوه تمایز این محصول محسوب شود. «سپنج» یک ورودیه موفق برای شکلگیری جریان تولید برنامههای مشابه در شبکه نمایش خانگی است.
خبرنگار: مریم ستوده
نظر شما