شناسهٔ خبر: 66818837 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

ایرانی جوانمرد است در عزای دشمن هم شادی نمی‌کند | غلامرضا بنی اسدی

صاحب‌خبر -

غلامرضا بنی اسدی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

ما ایرانی هستیم. نه به ادعا و حتی شناسه ای به اسم شناسنامه. به رفتار و منش. چیزی که بر خلافِ شناسنامه نمی شود جعل کرد. مثل بازیگران هم نمی شود ادایش را درآورد. رفتار افراد در بزنگاه ها تعریفی تمام و کمال از آنان به دست می دهد. به تنظیم کارخانه باورهای شان برمی‌گردند. چنان که برخی ها در حادثه شهادت رئیس جمهور و همراهان، ذات خود را عیان کردند.

من به انتقاد از این رفتارهای غیر ایرانی پرداختم و یکشنبه شب که فضا را بهت و بی خبری گرفته بود، در ایکس، نوشتم “متنفرم از کسانی که از حالِ ناخوشِ ملت خوشحال می شوند. متنفرم از کسانی که در برابر چهره ناراحت مردم زهرخند به لب دارند. چه وقتی هاشمی رفسنجانی به رحمت خدا رفت و چه حال که رئیسی یک ملت را نگران خود دارد. ایرانی باشیم و برای سلامتی رئیس جمهور دعا کنیم.” 

وقتی هم که فاجعه، عمقِ خونین خود را به رخ کشید و برخی ها عمق فرهنگ ستیزی خود را به رفتار درآوردند نوشتم “متنفرم از کسانی که با این رفتار نابخردانه به جنگ فرهنگ نجیبانه ایرانی می آیند. اینها را ایرانی نمی دانستم و نمی دانم حتی اگر شناسنامه‌شان چنین هویتی را برای‌شان تسجیل کرده باشد.”

دلیل هم آوردم که “ایرانی فتوت را نفس می کشد. اخلاق را زیست می کند. با هزار اختلاف فکری و سیاسی هم در هنگامه ای چنین همدلی دارد حتی اگر عمر به انتقاد گذرانده باشد. این جماعت، ایرانی نیستند. ایرانی جماعت وقتی از یک ماجرای سخت و تلخ می خواهد حتی تعریف کند می گوید “دشمنِ شما نبیند” حتی ماجرای تلخ را برای دد و دام و هم نمی پسندد و می گوید “گرگِ بیابان نبیند…” پس چطور ایرانی بدانیم اینهایی که در عزای هموطن خویش از هر دشمنی بددهن تر و کثیف رفتارترند؟”

انتشار این یادداشت در پایگاه خبری انصاف نیوز باعث شد برخی افراد از این ور آب و آن ور آب واکنش نشان دهند. علاوه بر کسانی که افراد را در کلمات معدود یک نوشته قضاوت می کنند، افرادی که سابقه چندین و چند ساله آشنایی هم داشتند، بهانه ها ردیف کردند برای قضاوت این قلم.

بزرگواری از واژه “متنفرم” استبداد رای و نامهربانی برداشت کرده بود حال آنکه ایرانی علاوه بر ادب، اهل ادبیات هم هست. می داند و احتمالا خوانده یا شنیده است از کلام مولانا که؛ کسی که -در هنگام رفتار ناروا- می گوید” مرگ تو باد” به دنبال مرگ تو و نابودی خواهی تو نیست بلکه “مرگِ آن خو خواهد و مرگ فساد”. به کلمات تند بر بداخلاقی شوریدن و به فریاد بر نامردمی کردن خروشیدن هم، ظهورِ درس نوشتِ مولوی است در فرهنگ ایرانی؛
گفت چندان آن یتیمک را زدی / چون نترسیدی ز قهر ایزدی
گفت او را کی زدم ای جان و دوست / من بر آن دیوی زدم کو اندروست

نفرت من هم نه از افراد که از رفتارهاست. از بیماری است نه از بیمار که نیازمند مداواست. این همه نسخه سعدی است که به روزگاران هشدار می دهد؛
ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری / شادی مکن که با تو همین ماجرا رود

این را به دوستانی می گویم که برای برخی رفتارها “صد” بهانه می آورند تا “دو صد” دلیل را نادیده انگارند. ایرانی اما به ادب اخلاقی رفتار می کند. حتی در مسابقات ورزشی هم با وجود شادی از پیروزی تیم خویش اشک چشم تیم بازنده را به تمسخر نمی گیرد.

عصبانیت برخی افراد، خیلی بیشتر از فاصله جغرافیایی که با ایران گرفته اند، آنان را چند برابر از فرهنگ ایرانی دور کرده است. آن ور آبی ها، سیاه می بینند، سیاه می گویند. این ور آب اما باید زلال دید. باید حرمت نگه داشت. ایرانی نمی تواند از گریستن دشمن خوشحال شود چه رسد هموطن. کسی در قصاص به حق قاتلان هم شادی نمی کند.

یاد خاطره ای از خانم دکتر زهرا مصطفوی، دختر امام خمینی، افتادم که می گوید: وقتی با شادمانی خبر مردن شاه را به امام دادم، هیچ توجهی نکرده و – با تامل – فرمودند: “هیچ وقت از خبر فوت کسی خوشحال مشو.” ایرانی -با هزار اختلاف هم که داشته باشد- بر جنازه درگذشتگان که بگذرد، وقتی می پرسند مرحوم چطور آدمی بود، همه گذشته را کنار می گذارد و می گوید “خوب آدمی بود. خدا رحمتش کند.” این فرهنگ ماست. در دفاع مقدس هم هیچگاه بر جنازه سربازان متجاوز شادی نکردیم. چه رسد برای هموطن مان…

انتهای پیام

برچسب‌ها:

نظر شما