میدانم پیامم را ندید که اگر میدید مثل همیشه حتی با تأخیر هم شده پاسخش را میداد. جوان جسور، کاربلد و خوشفکری که خیلی زود از ریاست بنیاد بهرهوری موقوفات به توفیق خادمی علی بن موسی الرضا(ع) در لباس قائم مقامی تولیت آستان قدس رضوی رسید. مرام حجتالاسلام والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی در همه این سالها همین بوده، اعتماد به جوانان و مالک رحمتی هم الحق والانصاف برای این اعتماد کم نگذاشت. نه برای این اعتماد نه برای آن توفیق که خودش میگفت بالاترین لطف خدا در زندگیاش بوده؛ نوکری و خادمی امام رضا(ع). مالک رحمتی میگفت ما هر چه داریم از امام رضا(ع) است و هر کجا کارمان گره میخورد سراغ ایشان میآییم چون ایمان داریم اینها «عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم» هستند .
همه چیزش را هم پای کار امام رضا(ع) آورده بود، شب را به روز و روز را به شب دوخته بود. دقیق و حساب کتاب شده. چند ماهی در کنار قائم مقامی هنوز مسئولیت بنیاد بهرهوری موقوفات را نیز برعهده داشت و کار سنگین هر دو مجموعه را با هم پیش میبرد.
حالا من فکر میکنم او وقتی رخت خدمت به مردم آذربایجان شرقی را بر تن کرد چطور برای این خدمت امام(ع) را به احسان و کرمش سوگند داد و چهار ماه نشده مزد سالها نوکری امام رضا(ع) و ماهها خدمتگزاری به مردم این استان را یک جا با شهادت گرفت. مردی که چشمهایش بارانی بود پیش حضرت رضا(ع)، دستهایش برای ادب و تواضع مقابل زائران روی سینهاش و لبخندش همیشه گوشه صورت مهربانش جا خشک کرده بود برای ما که چند مرتبه پایینتر و از نیروهایش به حساب میآمدیم و از همه مهمتر انقلابی و متدین بود برای آقا! همچنان که رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیتشان بر این ویژگی تأکید فرمودند و قطعاً علاوه بر توفیق شهادت در راه خدا، این شهادت حضرت آقا بر متدین بودن و انقلابی بودنش هم ذخیره ویژهای خواهد بود برای آخرتش. گوارایش! آخر پایش که به تبریز رسید گفت من سرباز انقلابم و دست آخر پای انقلابش هم سر باخت.
مالک رحمتی حرفها را میشنید، به نظرها توجه میکرد، پای کار هم که میرسید جسورانه تصمیم میگرفت و عمل میکرد. وقتی موفق میشد موفقیت را پای همه حساب میکرد و از خودش حرفی نمیزد بارها شاهد بودم آنجا که قصوری از ناحیه هر کسی صورت میگرفت به نشانه عذرخواهی سر ادب خم میکرد و هر بار موفقیتی حاصل میشد آن را پای دیگران مینوشت. مرد باز کردن گرهها بود و در همین مدتی که در آستان قدس رضوی مسئولیت داشت با تدابیر داهیانه تولیت آستان قدس رضوی گرههای چند سالهای را برای مردم شهر مشهد باز کرد. انگار مرد رد کردن بنبستها بود و خسته نمیشد. ترسی نداشت. ما که مشغولیتمان انتشار اخبار در آستان قدس رضوی بود گاهی میخواستیم به چالش دچار نشود و در مقابل پرسشهای سخت قرار نگیرد اما او ترسی نداشت وقتی مصاحبه میکرد با دقت به هر پرسشی جواب میداد. برای خبرنگاران وقت میگذاشت حتی چند بار برای هر رسانه! خبرنگارها هم او را دوست داشتند بدون تپق و یکدست حرفش را میزد کافی بود حرفهایش را ضبط و پیاده کنی یک مصاحبه تنظیم شده مرتب میشد برای خبرنگار و چه بهتر از این و اینکه مسئول مقابلت خوشاخلاق و خوشبرخورد باشد .
فکرش سیال بود به چیزهایی میاندیشید که به مخیله ما هم نمیرسید در همین کار خبر گاهی او مسیر نوآوری و خلاقیت را پیش پای ما میگذاشت. میگفت مقابل رسانهها که مینشینیم باید حرف جدید هم داشته باشیم حرف جدید داشتن هم کار جدید کردن میخواهد برای همین دست پر میآمد و طرحی نو رو میکرد. دل امام رضاییاش طاقت نداشت کاری را بر زمین رها کند. مالک رحمتی هنوز خیلی فرصتها برای خدمت به این نظام و انقلاب داشت و نمیدانم چرا این قدر زود دل به رفتن سپرد و دلتنگمان کرد .
حالا ما ماندهایم و حسرتهایمان و باید بگوییم مرد دوست داشتنی که حتماً حالا هم آن لبخند همیشگی گوشه صورت مهربانش جا خوش کرده، ما در کنار مضجع منور رضوی برایت زیارتنامه میخوانیم و تو در کنار امام مهربانت به یاد ما باش تا شهادت.
خبرنگار: جمال رستمزاده
نظر شما