شناسهٔ خبر: 66732277 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: حوزه | لینک خبر

گزارش حوزه‌نیوز به مناسبت روز جمعیت؛

از آپارتمان‌نشینی و سقط جنین تا نقش حمایتی دولت در مسئله فرزندآوری

حوزه/ پنج تن از کارشناسان در گفت و گو با رسانه رسمی حوزه به عوامل گوناگون مرتبط با مسئله جمعیت و فرزندآوری پرداختند که از شما برای مطالعه این گزارش دعوت می کنیم.

صاحب‌خبر -

اشاره؛

سی ام اردیبهشت در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز ملی جمعیت است و به این مناسبت با کارشناسان مختلف به گفت‌وگو نشستیم تا به مسئله جمعیت و فرزندآوری از زوایای گوناگون بپردازیم.

مسائلی همچون: «نقش معماری و آپارتمان‌نشینی در افزایش یا کاهش جمعیت»، «فرزندآوری، مانعی برای رشد در تحصیل و اشتغال»، «نقش سیاست‌های حمایتی دولت در تقویت فرزندآوری»، «وضعیت رسانه در مسئله فرزندآوری»، «نگرش موجود در فرزندآوری»، «آسیب‌های پیری جمعیت» و «نقش نگرش نادرست نسبت به فرزند در افزایش سقط عمدی جنین» از موضوعاتی است که پاسخ آن را از کارشناسانی همچون حجت الاسلام والمسلمین تراشیون، دکتر محمد منان رئیسی، حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی، سرکار خانم ساره ابراهیم‌کوچک و حجت الاسلام والمسلمین سیدنژاد جویا شدیم تا با شما در میان بگذاریم.

گزارشی که ملاحظه می فرمایید، پاسخ این کارشناسان به سؤالات هفت‌گانه ماست که تقدیم خواهد شد:

* از حجت الاسلام والمسلمین تراشیون از کارشناسان خانواده درباره مشکل اصلی خانواده ها پیرامون مسئله فرزندآوری سوال کردیم که اینگونه پاسخ داد:

برخی از بانوان، فرزندآوری را مانع رشد خود در تحصیل، اشتغال و ... می دانند و ما درباره اصلاح این تفکر، به این نکات اشاره می کنیم:

نکته اولی که در پاسخ به این مسئله باید بگوییم، این است که: کارهایی مثل کارهای علمی «مِنَ المَهد الی اللَحد» وجود داشته و همیشه فرصت رشد علمی داریم؛ اما فرزندآوری و تربیت فرزند، دوران طلایی دارد که همیشگی نیست.

معمولا دوران فرزندآوری زیر ۴۰ سال و گاهی بالای ۴۰ سال بیان می کنند؛ اما عموما درصد بالایی از زاد و ولدها زیر ۴۰ سال اتفاق می افتد و فایل فرزندآوری همیشه باز نیست؛ ولی در کنکور می بینیم که افرادی با سن بالا نیز وارد دانشگاه شده و تحصیل می کنند و مدارک تحصیلی خود را می گیرند.

نکته دوم اینکه فرزندان یکی از مهمترین سرمایه‌های زندگی انسان ها هستند که در یک برهه ای از سن خود نیاز به حضور آنان در کنار خود دارند.

انسان تا زمانی که جوان و فعال است، شاید این احساس نیاز در او به وجود نیاد؛ اما وقتی به سن بالاتر که رسید، فرزندان حقیقتا مایه آرامش پدر و مادر هستند و نیاز به آنان پیدا می کنند و اگر حواسمان نباشد، خیلی زود، دیر می شود و به سن و سالی می رسیم که همه چیز اعم از خانه، ماشین، امکانات و ... داریم؛ اما فرزند نداریم؛ لذا این تنهایی به شدت به ما آسیب می رساند و افسردگی ها و مشکلات روحی و روانی برای انسان ایجاد خواهد کرد.

نکته سوم اینکه انسان هوشمند برای اهداف خود در زندگی، اولویت هایی را قائل است؛ یعنی ما باید به هر یک از اهداف زندگی خود اعم از تحصیلات، اشتغال، فرزند و ... سهم بدهیم و بدانیم سهم هر کدام چقدر است.

ما نمی گوییم خانم ها نباید تحصیلات یا شغل‌های مفید جامعه را داشته باشد؛ اما باید به موضوع فرزندآوری سهم قابل ملاحظه ای داده و درصد گذاری نموده و بر اساس آن عمل نماییم.

اگر انسان هوشمندانه در این زمینه عمل کند، سهم فرزندآوری در اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت زندگی، سهم قابل ملاحظه ای است که به راحتی نمی توان از آن گذشت.

اما یک نکته مهم؛

حاکمیت هم باید در این زمینه کمک کند.

ما اصلی به نام عدالت جنسیتی داریم که معمولا این شعار را در رسانه، انتخابات و ... می شنویم؛ اما سوال اینجاست که واقعا چه مقدار توانستیم به عدالت جنسیتی برای بانوان در زمینه اشتغال و فعالیت های علمی توجه نماییم؟

یه زمانی می گوییم خانم ها هم مثل آقایان سرکار بروند؛ اما آیا توان یک زن مثل مرد است؟ آیا اندازه مسئولیت های مرد و زن مشترک است؟

بالاخره بخش مهم مسئولیت یک خانم باید داخل خانه سپری شود؛ لذا قانون نویسان و برنامه ریزان کشور باید به این مسئله توجه کنند که مثلا بانوان نیمی از ساعت کاری آقایان سرکار رفته و با پرداخت حقوق کامل به آنان، این مسئولیت را بر عهده آنان بگذاریم که باقیمانده وقت را در محیط خانه خود تمرکز داشته باشند و همین مسئله مشوق و انگیزه ای برای فرزندآوری بیشتر بانوان خواهد شد.

متفکرین و قانون نویسان ما باید بر روی عدالت جنسیتی در حوزه کسب و کار و حتی تحصیلات، برنامه ریزی بهتری داشته و مشوق هایی را برای بانوان در نظر بگیرند.

حتی نظر بنده این است که باید واحد درسی دختران در دانشگاه کمتر از پسران تنظیم شود.

مثلا اگر می گوییم یک دانشجو برای گرفتن فوق دیپلم صد واحد درسی را باید بگذارند، یک دختر خانم با ۶۰ واحد درسی کافی است؛ ولی محتوای مناسبی را در اختیارشان قرار دهیم و قطعا اندیشمندان و متفکرین در دانشگاه ها می توانند برنامه ریزی مناسبی کرده و پی ریزی صحیحی داشته باشند.

* حجت الاسلام والمسلمین علی ابوترابی از کارشناسان مسئله جمعیت به سؤالی پیرامون نقش سیاست های حمایتی دولت در تقویت فرزندآوری پاسخ داد و گفت:

سیاست‌های حمایتی دولت، اثرات مستقیم و غیر مستقیم مثبتی دارد و می تواند تا حدی خسارت‌های ما در بحث فرزندآوری را کاهش دهد؛ البته سیاست های مشوق اقتصادی در کشورهای غربی در کوتاه مدت نتوانسته اثر کامل را گذاشته و به همان کاهش زادآوری قبلی عدول کرده است و شاید فقط در مهاجرین و تبعه توانسته است اثرگذار باشد.

در هر صورت، سیاست‌های اقتصادی و غیر اقتصادی مشوق، اثر متفاوتی دارند، چون چرایی عدم فرزندآوری و عدم رغبت درکشور ما نسبت به بقیه کشورها متفاوت است.

در بررسی چرایی این عوامل می‌بینیم که اصل نگرش معاد و زندگی پس از دنیا و ارتباط دو زندگی اصلی است که عموم مردم به آن باور دارند و فرزند فی حد نفسه در نگاه کشور ما فاقد ارزش بنیادی نیست؛ این در حالی است که مردم مغرب زمین با بحران ارزش کودک مواجه هستند.

هر چند نتیجه این امر در ایران و کشورهای غربی کاهش فرزندآوری است، اما در غرب حاکمیت مطلق فرهنگ سکولار و لذت‌انگاری محض، سهم زیادی در نزول فرزندآوری داشته است، برخلاف کشورمان که فرهنگ غرب بخشی از قشر مردم را درگیر گذاره‌های خود کرده‌ است.

در واقع وقتی ما تبلیغات کاهش جمعیت را داشتیم تا حدی به حیثیت فرزندآوری و تناسل ضربه وارد کرد، اما این اثر جدی نبوده و می تواند با برنامه های جهادی در کوتاه مدت و بلند مدت اصلاح و اعاده حیثیت شود؛ در این صورت منزلت فرزند می‌تواند با بُن‌مایه‌های فرهنگی-دینی و عاطفه محوری به سمت خانواده و جامعه برگردد.

با این نگرش دیدگاه ما به مسائل اقتصادی می‌تواند اصلاح شود و زمینه اثربخش بودن فرهنگِ نگاه مثبت به فرزندآوری را احیا کند.

مشکلات اقتصادی یک نوع مانع است و مذهب و فرهنگ همانند یک موتور محرک افزایش جمعیت هستند؛ به بیان اصولی، فرهنگ و مذهب مقتضی موجود و مشکلات اقتصادی موانع قابل حذف هستند.

با حذف این موانع و ایجاد مشوق های اقتصادی کافی، نقش فرزندآوری در جامعه می‌تواند پررنگ‌تر شود.

اگر در یک تقسیم واضح جامعه را به سه قسمت تقسیم کنیم، یک عده نه تنها به فرزندآوری بلکه به تشکیل خانواده هم اعتقادی ندارند و از هنجاری‌های اسلامی و ملی دور شده‌اند و شاید وضعیت مادی خوبی هم داشته باشند، اما معمولا خانواده تشکیل نمی دهند.

در این قشر از خانواده‌ها رفتارها تابع نگرش های گفته شده نیست.

در مقابل، دو گروه دیگر با عنوان گروه خاکستری و گروه مذهبی برجسته داریم.

گروه خاکستری یا حد وسط، تا حدی مذهبی هستند و اصالت فطرت در زندگی آنها حاکم است.

این گروه از افراد، باطن پاکی داشته و در حدی هم تحت تاثیر فرهنگ مخالف قرار گرفته اند.

درگروه خاکستری مشوق های اقتصادی کم و بیش در افزایش فرزندآوری تاثیر دارد و توجه خانواده‌ها در مسئله فرزندآوری بیشتر به خاطر روابط عاطفی است.

در قشر مذهبی تمایل به افزایش فرزندآوری یک گذاره دینی و باور عمیق قلبی است و انگیزه‌های فرزندآوری صرفا به جهت مشوق های مالی نیست، بلکه اندک مشوق های اقتصادی که باعث خروج آنها از بحران مالی شود برای افزایش فرزندآوری کافی است.

نکته مهم در رأس مشوق ها، تاثیرگذاری عامل اقتصادی بر نگرش هاست.

وقتی برای یک رفتار اجتماعی تنبیه در نظر گرفته شود به مرور زمان آن رفتار اجتماعی نابهنجار تلقی خواهد شد؛ همانگونه که در آغاز دهه هفتاد، فرزند سوم و چهارم دارای پیامدهای منفی به لحاظ قانونی بود و اساس فرزندآوری یک حرکت ضد اجتماعی شناخته می‌شد.

با تشویق رفتارهای معنوی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه موجب مثبت شدن آن رفتارها در درون خانواده می‌شویم؛ به تعبیر دیگر موجب هنجار شناخته شدن این رفتار و تبدیل آن‌ها به فرهنگ می‌شویم و این نشان از اثر مستقیم مشوق های مالی و اقتصادی است.

* دکتر محمد منان رئیسی، دارای دکترای معماری از دانشگاه علم و صنعت ایران و منتخب مردم قم در مجلس شورای اسلامی به پرسش ما پیرامون ارتباط معماری و آپارتمان‌نشینی با جمعیت و فرزندآوری پاسخ داد و گفت:

موضوع معماری از دو منظر مستقیم و غیرمستقیم می تواند بر افزایش یا کاهش جمعیت مؤثر باشد.

از منظر مستقیم، مطالعات موجود نشان می دهد که الگوی ساختمان (نوع الگو و متراژ) می تواند بر تمایل به فرزندآوری اثر بگذارد.

طبق برخی از نظرسنجی‌های اخیر، بیش از ۵۰ درصد از مردم و سؤال شوندگان اعلام کردند یکی از مهمترین دلائل عدم تمایل به فرزندآوری، مسکن آنان است.

افزایش جمعیت در ساختمان های آپارتمانی مشکل است و یک خانواده نمی تواند در آپارتمان مثلا ۵۰ یا ۷۰ متری، چهار فرزند را تربیت کند.

همچنین این نوع معماری های آپارتمانی در کلانشهرها از منظر غیرمستقیم نیز نمی تواند نیازها و اقتضائات دوران کودکی فرزندان را پاسخگو باشد.

این آپارتمان ها نیازهای فیزیکی کودکان را به خوبی برآورده نمی کنند؛ نور مناسبی در این آپارتمان ها دریافت نشده و تهویه طبیعی در این ساختمان ها وجود ندارد.

بدن کودکان در این آپارتمان ها، ویتامین دی لازم را به خاطر سایه اندازی این نوع ساختمان ها بر یکدیگر، دریافت نمی کند و امکان تخلیه انرژی کودکی در آن وجود ندارد که سبب می شود در میانسالی به خاطر اینکه نیازهای آنان به درستی پاسخ داده نشده، دچار مشکلات و معضلاتی شوند و این نکات از مسائل غیرمستقیمی است که سبب کاهش تمایل خانواده ها به فرزندآوری خواهد شد.

در مجموع باید گفت این آپارتمان ها نه به لحاظ متراژ و الگو و نه به لحاظ پاسخگویی به اقتضائات و نیازهای کودک با افزایش جمعیت تناسبی ندارند.

اگر بخواهیم از منظر دیگر به مسئله ارتباط معماری و فرزندآوری بپردازیم باید به موضوع معماریِ ضد زن و زندگی اشاره کنیم.

لطفا به این جملات وارطان هوانسیان، از شاخص‌ترین معماران دوره پهلوی که مروّج سیاستهای رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی برای تغییر هویت زنان ایرانی بود دقت بفرمایید:

"کسانی که آن زمان (دوره قبل از سلسله پهلوی) را به یاد دارند به خوبی می‌دانند که ساختمانهای این شهر بزرگ (تهران) مانند طبقه نسوان (بانوان) که در زیر چادر سیاه مستور بودند با دیوارهای بلند کاهگلی و یکنواخت محصور و جز با یک در چوبی آن هم به اشکال مختلف که در روی آنها کوبه های آهنی بدقواره‌ای نصب شده بود وسیله ارتباط دیگری با دنیای خارج خود نداشتند. در آن عصر یعنی قبل از رفع حجاب مگر کسی می‌توانست آن حصار سیاه و غم انگیز را از گرد منزل مسکونی خود برداشته و از اتاق نشیمن، پنجره‌ای بر روی خیابان باز کند و یا بالکنی در جا و بنای خود احداث نماید؟ آن روزها همانگونه که زن در خانه محبوس و به مثابه یک نفر زندانی زندگی می‌کرد ساختمانها و باغها و سایر اماکن پایتخت ما هم در میان دیوارهای بلند محصور و مستور مانده و باز چنانکه در چهره زن آن روز، جلوه تبسم و صفا دیده نمیشد قیافه ساختمانها نیز در پناه همین دیوارهای گلی سیاه و بعضاً سر به فلک کشیده، عبوس و غمگین به نظر می رسید".

هوانسیان و همفکرانشان با این تفکر که خانه سنتی و درونگرای ایرانی همچون حصار و زندان است، مروّج معماری مدرن غربی در این کشور شدند و پیشنهادشان برای رهایی زن ایرانی از حصار معماری سنتی، تبدیل خانه‌های درونگرای سنتی به برونگرا بود. نتیجه آن تفکر را امروز شاهد هستیم؛ دیگر نه از حیاط مرکزی در خانه‌هایمان خبری هست و نه از حوض و درخت و نه از ایوان های باصفا و پر از گلدان. به جایش برای آزادی زنانمان، آپارتمان‌های قوطی کبریتی ساخته‌ایم که گرچه پنجره‌هایش به جای حیاط مرکزی به سمت کوچه و خیابان باز می‌شود، ولی آنقدر شهرهایمان را عمودی و متراکم ساخته‌ایم که اگر لحظه‌ای همان پنجره باز شود، حریم خصوصی زن خانه از تیررس دید بلوکهای روبرو در امان نخواهد بود. لذا نه تنها به او آزادی و وسعت دید و منظر ندادیم بلکه زن ایرانی و فرزندانش را در این شهرهای عمودی و آلوده و در داخل این آپارتمانهای سلول مانند، از مواهب طبیعی و باد و نور طبیعی خورشید هم محروم کردیم.

دوباره این جمله هوانسیان را مرور کنیم: «آن روزها زن در خانه محبوس بود!»؛ کاش ایشان اکنون در قید حیات بود و معماری این روزهای شهرهایمان را می‌دید تا از او می‌پرسیدیم که اکنون که زنانمان در قفس‌های آپارتمانی، نه فضای کافی برای مهمانداری دارند و نه فضای کافی برای بازی با بچه و تربیت فرزند و نه فضای کافی برای سرگرمی‌ها و تولیدات خانگی، بیشتر محبوس و محصور هستند و یا آن زمان که زن ایرانی، خانه‌اش را نه فقط سرپناه، که مسکن، به معنای محل آرامش می‌دید و برای همه این فعالیتها، فضای کافی داشت؟

"وَالله جَعَل لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَنا: و خداوند برایتان از خانه‌هایتان آرامش قرار داد" (نحل/۸۰)؛ آیا اینکه خدای متعال در این آیه می‌فرماید از خانه‌هایتان آرامش آفریدیم (و نه در خانه‌هایتان)، معنایش این نیست که فقط برخی خانه‌ها آرامش بخش هستند و نه هر خانه‌ای؟ اگر بله، شرط آرامش بخشی برای معماری خانه چیست؟ خانه‌های افقی و پوشاننده و یا خانه‌های عمودی و عریان و بدون حریم؟

جا دارد آن دسته از مدیرانی که دائم در حال ترویج و تکثیر این نوع معماری و شهرسازی عمودی هستند با خود بیندیشند که آیا میان افزایش دائم نرخ نزاع و طلاق و مسائل خانوادگی با این نوع آپارتمان‌های ضد زن و قفس مانند که اغلب نیازهای روحی و روانی زن را سرکوب می‌کند، رابطه معناداری وجود ندارد؟! و آیا چنین قفس‌هایی می‌تواند بستر مناسب برای افزایش نرخ فرزندآوری باشد؟!

إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ: مسلماً در این (امور) برای آنهایی که می‌اندیشند نشانه‌هایی است (نحل/۱۱).

و اگر بخواهیم مقایسه ای میان سبک زندگی ایرانی و غربی در مسئله فرزندآوری داشته باشیم، باید بگوییم که سعی و تلاش غربی ها بر این است که الزامات فرزندآوری را عملا لحاظ کنند که از مهمترینش، نوع مسکن و کم و کیف آن است.

هم اکنون، سهم مسکن از سبد هزینه‌های خانوار در برخی کلانشهرهای ما حدود ۵۰ درصد است؛ در حالی که متوسط جهانی این رقم، زیر ۲۰ درصد است!

علاوه بر هزینه زیاد مسکن، کیفیت اغلب خانه‌های ما نیز هیچ سنخیتی با فرزندآوری بیشتر ندارد؛ خانه‌های نُقلی پنجاه شصت متری در کلانشهرهای متراکم و پر از دود که دائما مدارسش از شدت آلودگی هوا تعطیل می‌شوند و کودکانش بدون تأمین نیازهای روحی و جسمی خود مجبورند صبح تا شبشان را توی این قفسهای آپارتمانی سپری کنند، چطور می توانند بستری برای فرزندآوری بیشتر باشند؟

چطور است که در خود آمریکا (به عنوان مهد نظام سرمایه داری) از الگوی شهرسازیِ پهن دشتی و شهرهای کم تراکم و خانه های وسیع استفاده می کنند؛ ولی ما با وجود داشتن زمین فراوان، شده‌ایم کاسه داغتر از آش و دائم بر تنور تمرکز و تراکم کلانشهرهایمان می دمیم و حتی شهرهای کوچکمان را هم داریم تهرانیزه می‌کنیم!.

آیا می‌دانستید که اکنون کمتر پایتختی در جهان است که تراکمش بیشتر از تهران باشد؟ دولت محترم با شکستن تحریم خودساخته زمین و باز کردن کمربند شهرها، عملا تراکم‌زدایی از کلانشهرها را شروع کند تا هم مشکل مسکن مردم حل شود و هم به تبعش معضل فرزندآوری حل گردد.

* سؤال دیگر ما از حجت الاسلام والمسلمین علی ابوترابی درباره «چگونگی تغییر نگرش ها و باورهای موجود مربوط به فرزندآوری در خانواده ها» بود که این کارشناس مسئله جمعیت اینگونه پاسخ داد:

تغییر باورهای اجتماعی در این مسئله مهم ترین تکلیف و سخت‌ترین وظیفه آحاد جامعه است.

در تغییر باورهای اجتماعی نمی توانیم صرفا به تغییر شناخت‌ها اکتفا کنیم و تغییر نگرش در بحث‌های علمی یک بحث مفصلی است که دارای عوامل و مؤلفه های متنوعی است؛ بنابراین باید نگرش تغییر کند.

نگرش تثبیت شده موجود در باب کاهش فرزندآوری یکی از پیچیده ترین، ریشه‌ای‌ترین و همه‌جانبه‌ترین نگرش‌های فرهنگ اجتماعی ایران است.

در مورد تثبیت این نگرش بیش از دو یا سه دهه تبلیغ شده است.

کاهش جمعیت همراه با تمایلات نفسانی، راحت‌طلبی و سبک‌زندگی مدرن همانند اشتغال بانوان و آپارتمان نشینی در عین حال نگرشی است که به روش ها و ابعاد مختلف اثبات شده و در اذهان جامعه امروزی ما یک حقیقت محض است.

افراد جامعه در این مورد با دلایل مختلف نسبت به نگرش اقناع شده‌اند، مثلا باور به اینکه کاهش فرزندآوری برای بهداشت و سلامتی مادر مفید است، یک تفکر جاافتاده امروزی در اذهان مردم ماست و یا القای عدم خطر سزارین و سقط و کورتاژ برای زنان جامعه، یک پیامد کاملا عادی و موافق در غالب خانوده‌هاست.

در ابعاد فقهی و دینی هم تثبیت و عادی سازی این نگرش به سرعت در این چند دهه اتفاق افتاده است.

از موارد عادی سازی در بُعد فقهی و دینی، می توان به تجویز بستن لوله‌های مردان در امر فرزندآوری و تجویز سقط جنین قبل از حلول روح اشاره کرد، طوری که برای سقط آن بعد از حلول روح صرفا پرداخت کفاره را کافی و امر عادی تلقی می‌کنند.

در بُعد کلامی هم همینطور است که مسئله تک فرزندی و یا دو فرزندی به صورت یک باور و اعتقاد در زندگی رسوخ پیدا کرده، طوری که خانواده‌ها وجود این تعداد را کافی می‌دانند.

اگر توجه داشته باشیم از همان ایام دهه کنترل جمعیت به صورت یک ضرب المثل «فرزند کمتر زندگی بهتر»، مردم به این باور رسیدند که وجود تعداد فرزند بیشتر برای مدیریت اقتصادی خانواده آسیب‌زاست؛ یعنی در این پازل، تمام قطعات مکمل کنار هم بوده و همه این باورهای غلط به گونه‌ای پیوند خورده تا بتواند جامعه را به یک نظریه جامع درکاهش فرزندآوری برساند.

در همه این ابعاد نه تنها محتوا درست نیست بلکه گذاره‌ها کاملا معکوس و غلط است .

برای مثال وازکتومی یا همان عقیم‌سازی باعث ایجاد پدیده سرطان بدخیم پروستات در مردان می‌شود و توبکتومی یا عقیم‌سازی خانم‌ها آثار و عوارض زیان‌باری برای خانم ها دارد؛ مشابه این عوارض در سزارین هم صادق است. در مقابل، شیردهی و زایمان طبیعی از عوامل کاهش سرطان اختصاصی خانم‌هاست.

در ابعاد پزشکی مباحثی مفصلی به نفع مباحث جمعیت است .

تغییر این نگرش جا افتاده در اذهان عمومی و اجتماعی کار آسانی نیست، به ویژه اینکه بسیاری از مردم در یک دفاع ادراکی قرار داشته و تصور می کنند که به خاطر چالش های حاکمیتی و سیاسی روند کشور به سمت افزایش فرزندآوری تغییر کرده است و به همین خاطر برای این کار مقاومت ادراکی نشان می‌دهند .

ما در تغییر این نگرش ها نیازمند یک مهندسی معکوس هستیم، به گونه‌ای که در همه این موارد با استفاده از روش‌های متقاعدسازی، عقاید موجود علمی را برای مردم بیان کنیم.

یکی از رسالت های مهم حوزه علمیه تبیین مسئله افزایش فرزندآوری و ازدواج از منظر دینی است .

متاسفانه خیلی از روحانیون برای متقاعد کردن جامعه در این مسئله به موعظه، خطابه، گذاره‌های انشایی (امر و نهی) و روایات معدود اکتفا می‌کنند؛ در حالی که کتاب و سنت ما در این مسئله ظرفیت بسیار عظیمی دارد.

نقش ازدیاد فرزندان به عنوان پایه و سازه های برتر تمدن اسلامی و محمدی غیر قابل انکار است؛ در همین رابطه حضرات معصومین علیهم السلام به این حقیقتِ جمعیت‌شناختی اشاره کرده‌اند و این کارِجامعه‌حوزی است تا این رسالت مهم را به آحاد مردم گوشزد کنند.

تبیین مدل مفهومی مادری امری است که گستره وجودی آن از دنیا تا آخرت به لحاظ وسعت زمانی شامل همه ابعاد وجودی مادر می‌شود.

در روایات ما مقدس‌ترین حقیقت عالم آفرینش بعد از وجود خداوند متعال و حضرات معصومین علهیم السلام، شاید مفهوم مادری است؛ این مدل ارائه از مفهوم مادری به جامعه، حقیقت وجودی مهم او را به شکل پیوند یافته مشخص می‌کند.

شبهات مختلفی در این مسئله تغییر نگرش وجود دارد و باید جواب داده شود.

تغییر نگرش در باب فرزندآوری هیچ گاه در کوتاه‌مدت رخ نخواهد داد.

صبرِ مستمر، تکرار بیان، تنوع و نوع آوری در بیان و جهاد تبیین از لوازم تغییر نگرش در باب فرزندآوری است.

استفاده از هنر به عنوان یک راهکار تغییر و اصلاح نگرش، شرط لازم دیگری است که ما نمی‌توانیم از آن غفلت کنیم بلکه توجه به آن واجب و ضروری است.

همه این موارد با توجه به زیرساخت ها و چالش های جدید جمعیتی در ایران باید با سرعت رخ دهد و حق از دست دادن فرصت را نداریم و این شبیه یک مسابقه حذفی فوتبال است، چون عدم تلاش موجب حذف ما خواهد شد.

باید توجه داشته باشیم که در همه این موارد دقت را نباید فدای سرعت کرد؛ استفاده از روش های غیر مستقیم در تغییر نگاه اجتماعی خیلی اثر بخش است و مهم تر از آن توجه به موضوعات غیر مستقیم که در افزایش جمعیت موثر است.

توجه به منافع دنیوی در ادبیات دینی در بحث فرزندآوری اعم از نشاط خانوادگی، افزایش امید و به عنوان پناه بودن در دنیای پیری از مولفه هایی است که می‌تواند تغییر نگرش را تسهیل کند؛ بنابراین باید ما منافع فردی را با هم بگوییم.

تغییر نگرش یک رویه جامع و مستلزم استفاده از روش های علم جامعه شناسی و روان‌شناسی همراه با بحث از روش‌های اثرگذار در جمیع جهات است.

* در این گزارش، سراغ حجت الاسلام والمسلمین سیدنژاد از کارشناسان رسانه نیز رفتیم تا از نقش فیلم و سریال در مسئله فرزندآوری بیشتر بدانیم که به نکاتی مهم پیرامون مسئله رسانه اشاره کرد و گفت:

«ذائقه سازی»، «ترغیب» و «ایجاد انگیزه و اطلاع رسانی اعم از بُعد سلبی مثل هشدار بحران و بُعد ایجابی نظیر آثار و برکات فرزندآوری» سه وظیفه رسانه در مسئله جمعیت و فرزندآوری است.

اصلی ترین و مهمترین کار رسانه در حوزه افزایش جمعیت، تولید در بخش کودکان است.

هیچ عنصری نمی تواند قوی تر از خود تک فرزندان نسبت به افزایش جمعیت‌ مؤثر باشد؛ چراکه نیاز به داشتن خواهر و برادر، یک نیاز طبیعی و مهم در کودکان بوده و رسانه می تواند این تحریک احساس را انجام داده تا کودکان بتوانند پیام خود را به والدین برسانند.

تصور این مسئله که این کار، عملی بی رحمانه است، تصور درستی نیست؛ چراکه اگرچه اقدامات بی رحمانه استفاده از عنصر کودک در رسانه مثل استفاده ابزاری آنان برای فروش کالاهای تجاری بسیار زیاد است؛ ولی هر وجدان بیداری اذعان دارد، استفاده از قدرت رسانه ای کودکان در ایجاد انگیزه والدین برای به دنیا آوردن خواهر و برادر برای آنان بی رحمانه نیست.

ما در حوزه تولید محتوا پیرامون مسئله جمعیت و فرزندآوری، کارنامه قابل قبولی نداریم‌ که دلیل اصلی آن متأثر از عدم انگیزه و دغدغه نویسندگان و تولید کنندکان در مسأله افزایش جمعیت است.

وقتی جامعه هنرمندان خود انگیزه شخصی در افزایش جمعیت زندگی فردی ندارند و اساساً این مسأله برای آن ها چه از نظر شخصی و چه از نظر اجتماعی، موضوعیت ندارد، چه توقعی است که دست به تولید چنین آثاری بزنند؟ برای همین، بسیاری از خانواده ها در فیلم ها ما، تک فرزند یا دو فرزند هستند و عموما تک فرزندان در فیلم ها یا باسواد، پولدار و مرفه نمایش داده شده و عکس آن، خانواده های پرجمیت کم سواد و سطح پایین و درگیر با مشکلات عدیده نمایش داده می شوند.

یکی از واقعیت های جامعه امروز ما، مسئله بحران جمعیت است و رسانه باید این واقعیت را بازگو کند.

اینکه صرفا به مخاطب بگوید اگر فرزند نیاورید در آینده بحران‌ خواهیم داشت، شاید کمی مخاطب به فکر فرو برود ولی در مرحله عمل، تأثیری نخواهد داشت؛ پس اگر قرار است رسانه کمی از صرف القاء بحران جمعیت عبور کند و به مرحله واقعیت افزایش جمعیت برسد، باید همه واقعیت های مرتبط با افزایش جمعیت را در این مسیر به کار گیرد.

به عنوان نمونه، نمی شود مدام از افزایش جمعیت سخن بگوییم و حتی طرح های تشویقی هم در نظر بگیریم ولی از واقعیت مسکن، از واقعیت بحران معیشت، تربیت و آموزش، بیکاری و ... عبور کنیم، چنین کار رسانه ای برای ایجاد انگیزه مستمر در جامعه موثر نخواهد بود.

متأسفانه در این سال‌ها از این مؤلفه ها فرار کردیم که اگر فرض را بر تحقق مسأله ذائقه سازی و حتی ایجاد انگیزه افزایش جمعیت در نظر بگیریم، مسأله مسکن را چه کنیم؟

پس در بخش تولید مستند باید همه ابعاد افزایش جمعیت را منعکس کنیم و برای آن راه حل پیشنهاد دهیم؛ در غیر این صورت ما فرد را وارد بحران تصمیم‌گیری خواهیم کرد؛ به این معنی که انگیزه لازم ایجاد شده است ولی شرایط فرزندآوری برای وی وجود ندارد.

یک مسئله دیگری هم که در بازنمایی بحران جمعیت وجود دارد، این مسئله است که ما در حوزه تحلیل یا بازنمایی از وضعیت جمعیت در کشور در قاب فیلم و سینما نباید اشتباهی که در این چند سال انجام شده را تکرار کنیم و آن اشتباه، مسئله نشان دادن بحران جمعیت برای حاکمیت است.

باید تبعات بحران جمعیت برای مردم را به خوبی منعکس کرد؛ نه اینکه فضا را به سمتی ببریم که اگر جمعیت ما به پیری برسد، حاکمیت اسلامی به خطر می افتد و این اشتباه است و شاید سبب مقاومت مردم نسبت به حل معضل جمعیت شود.

اگر ما به سخنان رهبر معظم انقلاب درباره مسئله جمعیت و فرزندآوری دقت کنیم، متوجه دقت ایشان در استفاده از تعابیر خواهیم شد.

مسئله بحران جمعیت، یک مسئله برای کشور و سرزمین ایران است که باید حل شود.

اگر به ژن ایرانی، وطن و نفس ایرانی بودن اعتقاد داریم، باید در انعکاس رسانه ای آن نیز بازنمایی مطابق با این مهم داشته باشیم که متأسفانه هنوز در حوزه فیلم و سینما به این شکل ورود نداشته ایم.

رسانه به ویژه تلویزیون باید تلاش کند مسأله بحران‌جمعیت را از حوزه حاکمیت و کشور به مسأله شخصی تبدیل کند یعنی قبل از اینکه القاء کند کشور به دلیل کاهش جمعیت در خطر است، بهتر است بگوید ارکان خانواده در خطر است.

نکته مهم دیگری که در مسئله ساخت فیلم درباره مسئله جمعیت وجود دارد، اهمیت استفاده از عناصر مسئله جمعیت و فرزندآوری در آن فیلم است.

هر اثر هنری که ساخته می شود، به ناچار باید از عناصر بکار رفته در همان موضوع استفاده شود؛ به عنوان مثال اگر می خواهیم فیلمی درباره جنگ بسازیم، تیر و تفنگ و آتش و حمله حتما در آن وجود دارد و بدون این عناصر، نمی توان به این فیلم، فیلم جنگی گفت.

ما در مسئله جمعیت و فرزندآوری با محدودبودن عناصر ساخت فیلم مواجه هستیم؛ چراکه عناصر مهم در مسئله جمعیت و فرزندآوری مسئله زایمان، حاملگی، برآمده شدن بدن زن و سایر مباحث مرتبط با زن و شوهر است و بدون این عناصر، فیلمی با موضوع جمعیت و فرزندآوری که مخاطب را با خود همراه کند، در نخواهد آمد؛ مگر اینکه این فیلم، قصه ای قوی داشته باشد و مسئله فرزندآوری را به مخاطب القاء کند که تا به امروز کمتر فیلمی داشتیم که مراعات لازم را داشته باشد و مخاطب را همراه کند؛ لذا سازندگان این فیلم ها با چالش مواجه بوده و فیلمی هم که می سازند، دچار مشکل است؛ مثل فیلم «دو روز دیرتر» که دیدن آن با خانواده سخت نیست؛ بلکه محال است و انسان خجالت می کشد در کنار پسر و دخترش، به تماشای این فیلم بنشیند.

کارگردان در این فیلم به صورت غیرهنرمندانه از عناصر استفاده کرده و نمی توان با خانواده به تماشای آن نشست.

البته فیلمی با عنوان «خجالت نکش» هم ساخته شده که از عناصر مذکور با هنرمندی بسیار مناسب استفاده کرده و مؤثر هم بوده و در حال ساخت سری دوم آن می باشند.

در مجموع، هنرمندان و کارگردانان باید فکری برای این مسئله کرده و برنامه ریزی مناسب برای ارائه هنرمندانه فیلم با موضوع جمعیت و فرزندآوری داشته باشند.

* حجت الاسلام والمسلمین علی ابوترابی، در این گزارش به پرسش ما پیرامون معضلات و آسیب های کاهش جمعیت و پیری نیز پاسخ داد و گفت:

همزمان با افت سریع جمعیت و افت نرخ موالید، افزایش منحنی پیری به وجود می آید و این دو پدیده متفاوت نیستند، طوری‌که پشت و روی یک سکه هستند.

جامعه پیر در همه ابعاد متزلزل می‌شود و همه جوانب منفی روان‌شناختی را دارد، یعنی جامعه فاقد امید و پیر در معرض ترس‌ها و دلهره‌های مختلف قرار می‌گیرد.

جامعه پیر همیشه طعمه نظرخواهی دشمنان است و بسیار آسیب پذیر است. پویایی، خلاقیت و جسارت در جامعه‌ای که از جمعیت قابل توجه جوان به سمت پیری حرکت کند بسیار کم است.

هرگاه پیری عامل کاهش جمعیت باشد، پیامدهای پیری در آن جامعه بیشتر می‌شود و با نبود پشتوانه جوان در جامعه، سیستم اجتماع در همه ابعاد ضرر خواهد کرد.

درکشورهای پیشرفته، صنعتی و پردرآمد، بخش زیادی از درآمد باید برای جامعه پیر صرف شود.

در یک خانواده، اعضای خانواده بین سنین هفتاد تا هشتاد و پنج سالگی، خیلی نیاز به آزمایشگاه، فیزیوتراپی، مراقبت‌های دائم و اورژانسی دارند و هزینه‌های افراد جوان جامعه قابل قیاس با هزینه‌های درمان جامعه پیر نیست.

ما در شتاب پیری در سه رتبه اول جهان هستیم و خیلی سریع درگذاره‌های جمعیتی از جامعه جوان عبور می‌کنیم.

آنچه درکشورهای غربی گاهی در فاصله بیش از صد سال رخ می‌دهد در کشور ما در عرض بیست سال در حال رخ دادن است و ما خیلی خیلی زود در حال پیر شدن هستیم؛ طوری که در درازمدت، جامعه کنونی ما توان درک دوران جوانی و شکوفایی کشور را نخواهد داشت.

سرعت گذاره‌های جمعتی، ما را با بحران‌هایی روبه‌رو می‌کند که برای آن نمی توانیم به راحتی تدبیرکنیم، مگر اینکه زادآوری افزایش پیدا کند.

در حال حاضر فقط چیزی حدود بیست و شش درصد از درآمد کشور صرفا هزینه بخش بهداشت و درمان جامعه پیر می‌شود.

بحران روحی جامعه پیر از بحران‌های آتی آینده کشور ما است و ما در آینده حتی کادر مدیریت خانه‌های سالمندان را نخواهیم داشت.

اگر حتی توان مالی کشور بالا باشد و خانه سالمندان تاسس کنیم، آن وقت باید برای نیروی کار خارجی اقدام کنیم و این باعث بحران‌های فرهنگی مختلف خواهد شد.

جامعه پیر، جامعه سیاهی است؛ هر چند می‌توانیم از خسارت های آن کم کنیم و البته که وجود پیران از منظر دینی علی‌رغم همه مشکلات آن، منافع معنوی و منافع مادی پنهان هم دارد، اما این در جامعه‌ای است که یک حرکت نرمال در کاهش و افزایش جمعیت داشته باشد؛ نه در جامعه‌ای که با دست خودمان عامدانه هرم های جمعیتی را به طرف پیری می‌بریم .

امیدواریم که با جهاد تبیین و راه‌حل های درست این خسارت‌ها را جبران کنیم چون تجربه نشان داده با تلاش و جهاد تبیین ما، الطاف الهی شامل حال ملت ایران می شود.

* سؤال پایانی ما از سرکار خانم ساره ابراهیم‌کوچک پیرامون نقش نگرش نادرست نسبت به فرزند در افزایش سقط عمدی جنین بود که گفت:

در سال های اخیر، بحث نگرش نادرست نسبت به فرزند به دلیل تغییرات فرهنگی که در جامعه ما اتفاق افتاده، موضوع پررنگی بوده و به خاطر محتواهای ضدجمعیتی از جمله «فرزند کمتر، زندگی بهتر» یا «دو فرزند کافی است»، که تبلیغات آن از بالاترین سطوح کلان کشور تا انتشار آن بر روی قوطی کبریت ها به شکل یک باور و تثبیت ذهنی در جامعه اتفاق افتاد و سال ها مردم نسبت به این موضوع تلاش کردند که اینطور نگاه کنند که زندگی با فرزندان کمتر آسایش بیشتری دارد و زیباتر و راحت تر است و بشر را به سمت راحت طلبی بیشتر پیش برد.

حال سوال اینجاست که این موضوع، چه اتفاقی را در مبحث سقط جنین رقم زد؟

آخرین پژوهشی که راجع به عوامل و گویه‌هایی که در بحث سقط جنین های عمدی در زنان ۱۸ تا ۴۹ سال ایرانی انجام شده، اولین عامل، «نخواستن فرزند بیشتر» عنوان شده که با تفاوت دوبرابری نسبت به عامل بعدی که مشکلات اقتصادی بوده، از سوی مخاطبان بیان شده است.

فرزند بیشتر نخواستن، یعنی این خانواده در هر سطحی از تعداد فرزندان که بوده، گفته است که من همین اندازه فرزند برایم کافی است و اجازه نمی دهم بچه دیگری وارد خانواده ام شود و هر بچه ای که در بستر این خانواده شکل گرفته، حکم قتل برای او صادر شده و سقط شده است؛ چون خانواده برنامه ای برای بچه بیشتر نداشته و خود همین قصه فرزندنخواهی، یکی از مهمترین عواملی بوده در ایران و البته در دنیا رقم خورده و عامل سقط جنین شده است.

با پژوهش هایی که درباره دنیا نیز انجام شده، فرزندنخواهی و عدم آمادگی برای فرزنددارشدن از گویه هایی بوده که در آمریکا بیان شده است.

تهیه گزارش: محمد رسول صفری عربی

نظر شما