شناسهٔ خبر: 66712233 - سرویس اقتصادی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه دنیای‌اقتصاد | لینک خبر

قصه پرغصه

میلاد نصیری /تحلیلگر بازارسهام در دوران ملی شدن نفت ایران در اواخر دهه ۲۰، زمانی که درآمدهای نفتی ایران به دلیل تحریم‌های نفتی به صفر رسید، دولت ایران تصمیم به اخذ یک وام ۲۵میلیون دلاری با نرخ بهره ۳.۵درصد از ایالات متحده آمریکا گرفت. اما با کارشکنی‌های بریتانیا موفق به این کار نشد و در نهایت دکتر محمد مصدق، نخست‌وزیر وقت، مجبور شد برای اداره اقتصاد کشور، برنامه‌ریزی جدیدی انجام بدهد. او در این راستا تصمیم‌های مهمی گرفت. صرفه‌جویی مالی در سازمان‌های دولتی، افزایش درآمدهای مستقیم دولت، بازنگری در بازرگانی خارجی و درنهایت یک راه‌حل نسبتا جدید. او تصمیم گرفت برای تامین بخشی از مخارج کشور دست به انتشار اوراق قرضه بزند.

صاحب‌خبر -

اوراق قرضه‌ای با نرخ بهره سالانه ۶درصد که به غیر از برخی بازاریان طرفدار دولت، از سایر بخش‌های جامعه مورد استقبال قرار نگرفت و تنها ۲۵درصد اوراق منتشر‌شده به فروش رفت. احتمالا آن روزها خود دکتر مصدق هم می‌توانست پیش‌بینی کند که این نوع تامین مالی در کشوری که هنوز عموم مردم آن با مفهوم بانک آشنا نیستند با شکست مواجه می‌شود. اما احتمالا مساله غیر قابل باور برای او این بود که نفت ایران ملی شود و پس از ۷۰ سال، دولت ایران همچنان برای تامین مخارج دست به فروش اوراق قرضه بزند و باز هم شکست بخورد. البته این بار نه با نرخ بهره ۶درصد، بلکه با نرخ بهره ۲۸.۵درصد.

در اوج تحریم نفتی اعراب و نخستین جهش بهای نفت در سال‌های میانی دهه ۱۹۷۰، تری لین کارل، دانشجوی آمریکایی دوره دکتری در دانشگاه استنفورد، به ونزوئلا رفت تا پژوهش‌های میدانی برای پایان‌نامه خود انجام دهد. او قصد داشت درباره تاریخچه اوپک کتاب بنویسد اما خوان پابلو آلفونسو، که پدر اوپک شناخته می‌شد، به کارل گفت: «به جای اوپک، بررسی کن نفت چه بلایی بر سر ما می‌آورد. ۱۰ سال بعد، ۲۰سال بعد، خواهید دید که نفت ویرانی و بیچارگی کامل برای ما به ارمغان می‌آورد.» در آن زمانی کشورهای نفتی در اوج اعتماد‌به‌نفس قرار داشتند. ایران به فرانسه وام یک‌میلیارد دلاری پرداخت کرد و رئیس‌جمهور ونزوئلا در اظهار‌نظری جالب بیان کرد: «روزی خواهد رسید که شما آمریکایی‌ها با خودروهایی رانندگی می‌کنید که سپرهایش از بوکسیت، آلومینیوم و نیروی کار ما ساخته شده است. ما مثل شما کشوری توسعه‌یافته خواهیم شد.»

پیشگویی عجیب خوان پابلو در فضای خوشبینانه آن روزها، باعث شد تری لین کارل موضوع پایان‌نامه خود را عوض کند و پس از مطالعات در مورد کشورهای نفتی، کتاب «معمای فراوانی» را بنویسد. در این کتاب او به‌تفصیل دلایل عدم موفقیت کشورهای نفتی را بیان می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که درآمدهای نفتی به غیر از کشورهای بسیار کوچک و کم‌جمعیت مانند قطر و کویت و امارات، در سایر کشورها بیشتر مشکل‌ساز خواهد شد.

اما مدت‌ها قبل از اینکه کارل شروع به بررسی این موضوع کند، ابوالحسن ابتهاج یکی از نوابغ اقتصادی ایران توصیه کرد که درآمدهای نفتی صرفا باید خرج پروژه‌های عمرانی شود و نباید به صورت مستقیم وارد بودجه کشور شود. در واقع بلای نفتی زمانی آغاز می‌شود که درآمدهای پرنوسان نفتی در اختیار دولت قرار می‌گیرد و به صورت مستقیم وارد بودجه یک کشور بزرگ می‌شود. تنظیم کردن بودجه یک کشور با درآمدهای نفتی را می‌توان به کشاورزی کردن در کنار یک رودخانه تشبیه کرد که در سال‌های پربارش طغیان رودخانه باعث از بین رفتن زمین‌های نزدیک به رودخانه می‌شود و در سال‌های خشکسالی، آب به زمین‌هایی که اندک فاصله‌ای از رودخانه دارند نمی‌رسد. زمانی می‌توان از این رودخانه بهره‌برداری مناسب کرد که روی آن یک سد ساخت تا طغیان‌های سال‌های پربارش را تبدیل به پس‌اندازی برای سال‌های خشکسالی کند و این راهکار نیز برای درآمدهای نفتی شدنی است.

زمانی که دولت درآمدهای نفتی را صرف پروژه‌های زیرساخت و عمرانی مانند توسعه فرودگاه‌ها، بنادر، خطوط ریلی و جاده‌ای، مخابرات، ایجاد زیرساخت برای شرکت‌های فناوری اطلاعات و... کند، علاوه بر ایجاد یک بستر ثروت‌زا، تعداد زیادی شغل ایجاد می‌کند. شرکت‌های زیادی درگیر انجام این پروژه‌ها می‌شوند و طبیعتا به سود خواهند رسید. حالا دولت با اخذ مالیات از این شرکت‌ها می‌تواند بودجه آموزش، بهداشت و دفاعی خود را از یک محل نسبتا پایدار و کم‌نوسان افزایش دهد. با این کار هم درآمدهای نفتی نقش موثری در اقتصاد خواهند داشت و هم دولت برای افزایش درآمدهای مالیاتی خود به دنبال تقویت بخش خصوصی می‌رود. راه دیگر، سرمایه‌گذاری خارجی و استفاده از سود سرمایه‌گذاری‌ها برای افزایش درآمد است. به طور مثال در اوایل دهه ۵۰ درآمدهای نفتی ایران از ۳-۲ میلیارد دلار به ۲۰میلیارد دلار در سال رسید. درآن سال‌ها مجموع ارزش بازار سه شرکت کوکاکولا، جنرال الکتریک و وال مارت چیزی در حدود ۱۰میلیارد دلار بود. امروزه ارزش بازار این سه شرکت مبلغی درحدود یک‌تریلیون دلار است. سه شرکتی که در مجموع احتمالا مبلغی در حدود ۳۰میلیارد دلار سود خواهند ساخت.

مثال دیگر جهش نفتی دهه ۸۰ شمسی است. درآمدهای نفتی دولت در سال ۱۳۸۵به ۶۰میلیارد دلار در سال رسید. فقط لازم بود تا تنها ۲۰میلیارد دلار آن در شرکت‌های روبه‌رشد چینی سرمایه‌گذاری شود تا امروز برکات آن دیده شود. موارد ذکر‌شده نمونه راهکارهایی است که هم می‌توان از ثروت نفت بهره برد و هم در طی زمان از آن مستقل شد؛ کاری که توسط نروژی‌ها به بهترین شکل ممکن صورت گرفت. آنها توانستند دموکراسی، شفافیت مالی، بخش خصوصی فعال و درآمدهای سنگین نفتی را در کنار یکدیگر داشته باشند. اما اتفاقی که در طی چند سال اخیر به دلیل تحریم‌ها در کشور ما رخ داده است، یک توفیق اجباری برای استقلال از نفت نیست، بلکه قصه پرغصه به هدر رفتن ثروت یک ملت رنج دیده است. اینکه نفت در بلندمدت (مثلا ۳۰ سال آینده) چه قیمت‌هایی خواهد داشت چندان مشخص نیست؛ کما اینکه پیش‌بینی گذشتگان اشتباه بود.

پنجاه سال پیش آنها گمان می‌کردند نفت به‌زودی به پایان می‌رسد. اما امروزه گاهی مازاد عرضه بر تقاضا در بازار نیز رخ می‌دهد. بنابراین با قطعیت نمی‌توان گفت نفت در آینده بی‌ارزش خواهد شد. اما با توجه به بلوغ انرژی‌های جدید می‌توان گفت نفت در آینده جایگاه امروز خود در حوزه انرژی را از دست خواهد داد. تمامی کشورهای نفتی با حداکثر توان در حالت تولید و فروش نفت خود هستند. ذخایر نفتی ایالات متحده در حدوده ۲۵درصد ذخایر نفتی ایران است و تولید روزانه آنها در حدود ۳برابر ایران است. تقریبا می‌توان گفت نفت یک ثروت بین‌نسلی نیست. این سفره‌های آب‌های زیرزمینی است که برای ایرانی‌ها یک ثروت بین‌نسلی محسوب می‌شود. اما متاسفانه در حالی عمق چاه‌های عمیق آب در برخی مناطق کشور به بیش از ۲۰۰ متر رسیده است، چاه‌های نفتی به دلیل عدم سرمایه گذاری در حال استراحت هستند.

ایران به دلیل عدم سرمایه‌گذاری نمی‌تواند از تمام ظرفیت خود برای تولید نفت استفاده کند و متاسفانه آن میزانی را هم که تولید می‌کند با تخفیف‌های سنگین به فروش می‌رساند. روس‌ها نفت خود را به دلیل تحریم‌ها در حدود ۶۰دلار به فروش می‌رسانند و طبیعتا نفت ایران برای فروش به تخفیف بیشتری نیاز دارد، تخفیف‌های سنگین و شگفت‌انگیزی که گهگاه از صورت‌های مالی برخی پالایشگاه‌های چینی به دست می‌آید. این تحریم‌ها و مشکلات را جامعه بورسی ایران با پوست و گوشت خود احساس می‌کنند. در زمستان به دلیل افت فشار گاز، گاز برخی صنایع قطع می‌شود و از میزان سود آنها کاسته می‌شود.

این در حالی است که روسیه، در‌حالی‌که منابع گازی آن تقریبا با منابع گازی ایران برابری می‌کند، علاوه بر مصارف داخلی ظرفیت صادراتی معادل کل مصرف ایران را دارد. کافی است در یک سال بارش‌ها کاهش یابد تا برق برخی صنایع قطع شود و از سود آنها کاسته شود. در بحبوحه جنگ اوکراین و روسیه، ایران این توانایی را داشت که جانشینی برای گاز روسیه شود. نه‌تنها نشد و توانایی صادرات نداشت، نرخ خوراک پتروشیمی‌های خود را دو برابر قطر و ایالات متحده کرد تا باز هم از سود شرکت‌ها کاسته شود. دولت برای کسری بودجه دست به انتشار اوراق قرضه با نرخ بالا زد تا جذابیت بورس برای سرمایه‌گذاری کاهش یابد.

و دست‌آخر چشم داشتن به درآمدهای مالیاتی از این شرکت‌ها بود که خوشبختانه به سرانجام نرسید. البته دولتمردان ایران نمی‌توانند تحریم‌ها را بهانه‌ای برای شکست خود قرار دهند. آنها قبل از قبول مسوولیت، از وضعیت تحریم‌ها مطلع بودند و وعده پیروزی دادند. اما بعد از ۴ سال، با توجه به رشد بیش از ۱۰۰درصدی نرخ دلار، عملکرد نامناسبی را در بورس اوراق بهادار تهران ثبت کردند.

نظر شما