شناسهٔ خبر: 66646716 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: رجا | لینک خبر

محمدقائم خانی در گفت‌وگو با رجانیوز بیان کرد:

حوادث اخیر فلسطین نشان داد که ادبیات ایران مرده است/ پول جای مسائل کلان ملی را در ادبیات گرفت

محمدقائم خانی، نویسنده و کارشناس حوزه فرهنگ و ادبیات بیان کرد: در ماجرای اخیر غزه بی‌تفاوتی مطلق فضای فرهنگی کشور را شاهد بودیم که هیچ واکنشی در قبال این اتفاق بزرگ، سترگ و عجیب نداشت.

صاحب‌خبر -
گروه فرهنگ-رجانیوز: مسائل اقتصادی کشور اثرات منفی بر حوزه نشر و کتاب‌ گذاشته است. این در حالی بوده که فضای نشر اکنون از آثار تالیفی فاصله زیادی گرفته و بسیاری از نویسندگان رقبتی برای تالیف ندارند. همین مسئله عامل اصلی کاهش کیفیت محتوایی بسیاری از کتاب‌ها شده است. 
 
به گزارش رجانیوز، چالش‌های حوزه نشر و ادبیات از موضوعات پرتکراری بوده که همواره مغفول مانده‌اند. با این حال اما در بازه برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب فضای نقد و بررسی آثار مختلف، شکل دیگری به خود گرفته و گفت‌وگو با کارشناسان حوزه فرهنگ و ادبیات، می‌تواند اثرات خوبی را به همراه داشته باشد. از همین رو محمدقائم خانی در گفت‌وگو با رجانیوز علاوه‌بر ترسیم فضای رمان‌نویسی، چالش‌های حوزه نشر و کتاب را بررسی کرد. 
 
 
به عنوان سوال بفرمایید که نویسندگی را از کجا آغاز کردید و اولین کتابی که نوشتید چه بود؟ 
نویسندگی را از زمان دانشجویی آغاز کردم. اولین کتابی که از من چاپ شد، کتابی تحت عنوان «رمان و معنویت» بود که چند رمان از منظر مسئله معنویت را بررسی می‌کرد. چند نسخه از این کتاب در نشری که شناخته شده نبود، چاپ شد. در حال حاضر هم نسخه کامل‌تری از این کتاب که حدود ۵۰ رمان را در آن بررسی کرده‌ام از سال ۱۴۰۰ آماده انتشار است. 
 
چه شد که به نویسندگی و رمان‌نویسی روی آوردید؟ 
عوامل زیادی بود. در طول دوره دانشجویی کار نشریه انجام می‌دادم و ۵-۴ سال مسئول نشریات مختلف دانشجویی بودم. علاوه‌بر این یک عادت سفرنامه‌نویسی داشتم و هر سفری که می‌رفتم، گزارشی از آن تهیه و نگه می‌داشتم. البته عوامل فکری هم وجود داشت که حس کردم در این حوزه مباحث پایه‌ای وجود دارد که نیاز است به آن‌ها فکر کنیم و مسائل مهم را با یکدیگر در میان بگذاریم. همه این مسائل باعث شد تا به این نقطه برسم. 
 
بین آثاری که شما نوشته‌اید کدام‌یک را بیشتر از همه دوست دارید و به دل خودتان نشسته است؟ 
پاسخ به این سوال سخت است. هر کتابی که نوشته‌ام، حاصل دو سال درگیری ذهنی، فکری و احساسی من در آن دوره زمانی است. شاید الان از برخی افکار خودم در آن دوره زمانی فاصله گرفته‌ام ولی هنوز یک تکه از وجود من بوده و نمی‌توانم آن را کنار بگذارم. هر کدام از رمان‌هایی که نوشتم یک قصه‌ای دارند و همه را دوست دارم. 
 
در کتاب «سی‌مرغ سیمرغ» چه مقدار مولفه‌های یک کار داستانی را رعایت کرده‌اید؟
در مقدمه این کتاب توضیحاتی داده‌ام و مدعی شدم که قالب این زندگی‌نامه داستانی است اما نه زندگی‌نامه‌ای به معنای معمول! کسانی که کتاب را خوانده‌اند، گفتند که عناصر دراماتیک در آن وجود ندارد و این نکته درست است. با این حال در مقدمه توضیح داده‌ام که این اثر به چه معنا زندگی‌نامه داستانی بوده و مقصود من از عنوان زندگی‌نامه داستانی چیست.
 
چه دغدغه‌ای در شما وجود داشت که کتاب «سی‌مرغ سیمرغ» را در مورد شخصیت حضرت امام خمینی به نگارش درآوردید؟ 
حضرت امام از دوران دانشجویی مسئله ما بود. همیشه ایشان برای ما یک شخصیت محوری داشت و من هیچ وقت قصد نوشتن در مورد شخصیت ایشان را نداشتم. اولا به این راحتی در مورد شخصیت حضرت امام نمی‌توان نوشت. دوما فکر می‌کردم در مورد شخصیت حضرت امام کتاب زیاد نوشته شده است. طی ماجرایی بخشی از زندگی حضرت امام را نوشتم و در خلال نوشتن متوجه شدم که از زندگی‌نامه ایشان، آثار بسیار کمی وجود دارد و زندگی‌نامه کاملی از تولد تا رحلت ایشان وجود ندارد. همین مسئله انگیزه‌ای شد که زندگی‌نامه امام خمینی(ره) را بنویسم اما مهم‌تر، این است که نگاه من در این کتاب نه شبیه نگاه معمول روشنفکرها و نه شبیه نگاه بچه مذهبی‌ها است. امام حوادث را طور دیگری توضیح می‌دهد و من این نگاه را در جایی ندیده بودم. در این کتاب سعی کردم که پشت این عینک نشسته و به زندگی خود امام نگاه کنم؛ چراکه زندگی امام از مشروطه تا آخر جنگ است و عملا بخش عمده‌ای از تاریخ معاصر ایران را پوشش می‌دهد. این کار برای خودم کار شیرینی بود و برکت بسیار زیادی داشت.
 
 
در مورد نحوه نام‌گذاری این کتاب توضیح دهید که چرا این نام را برای این کتاب انتخاب کردید؟
این موضوع به مقدمه این کتاب و به همان عینکی که گفتم، مربوط می‌شود. استعاره سیمرغ از منطق‌الطیر عطار آمده است. البته افسانه سیمرغ قدیمی‌تر بوده و در شاهنامه نیز وجود دارد؛ در حالی که این ترکیب برگرفته از داستان منطق‌الطیر عطار است. با این استعاره خواستم ادعا کنم که تاریخ معاصر ایران را فارغ از متون ادبی فارسی نمی‌توان فهم کرد. هرچند ظاهرا حرف مربوطی به نظر نمی‌رسد ولی صرف بررسی اسناد، ما را به حقیقت زندگی و عمل مردم ایران نمی‌رساند. زندگی مردم ایران بعدی دارد که به صورت استعاری در متون کهن ما آمده است.
 
چه شد که کتاب «سور سوریه» را در قالب سفرنامه نوشتید؟
این کتاب یک ترکیبی از سفرنامه و جستار است. این کتاب ابتدا یک جستاری در مورد سوریه بود. هم‌چنین این کتاب، سفرنامه نیز بوده و خاطرات من از مدت کوتاهی که به سوریه سفر کردم، در آن آمده است. این دو جنبه در این کتاب وجود دارد. این کتاب یک مقدمه و موخره‌ای در مورد حاج قاسم دارد که سعی کردم، کار عظیم حاج قاسم در سوریه را به صورت فشرده و در قالب چند صفحه بنویسم. این نوشتار ایده‌ای شد که طراح، برای طرح جلد استفاده کند. 
 
 
رمان «صور سکوت» هم از شما است؛ درباره ایده و داستان آن توضیح دهید. 
این کتاب درباره یک خاندان یهودی در خوزستان عهد ساسانی است که وقتی خبر ادعای نبوت از مکه به گوش آن‌ها می‌رسد، بزرگ خاندان، سفری به عراق کنونی کرده و سپس برای راستی‌آزمایی این ادعا قصد سفر به مکه را داشته است. چون می‌دانستند پیامبری که از مکه ظهور می‌کند، اگر حقیقی باشد همان موعود تورات است. این سفر طبق پیش‌بینی پیش نمی‌رود و پسر آن شخص مجبور می‌شود به دنبال پدر رفته و ماجرا ادامه پیدا کند. 
 
 
مجوعه داستان‌های «هوای سرگردان» که شما نوشته‌اید چه فضایی دارد؟ 
این کتاب، اولین کتاب داستانی از من منتشر بوده که شامل مجوعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. کل داستان‌های آن در منطقه شمال ایران، در گیلان و مازندران می‌گذرد. این مجموعه شامل داستان‌هایی از دهه ۴۰ تا دهه ۹۰ شمسی بوده که به موضوعاتی مانند اصلاحات ارضی و برندهای بزرگ ساحلی پرداخته است. این اثر اولین کار جدی من بود و بعد از این کتاب به عنوان نویسنده شناخته شدم. 
 
 
در مورد کتاب‌های دیگری که شما نوشته‌اید توضیح دهید که چه سوژه‌هایی را مدنظر قرار داده‌اید.
بعد از «هوای سرگردان»، یک رمان به نام «کافه پیپ» در نشر معارف از من منتشر شد که حواشی گسترده‌ای به دنبال داشت. این رمان در مورد یک گروه روشنفکری است که در فضای یک کافه دور هم جمع شده‌اند. داستان این‌ها با خواندن یک سری متون به جریان نهیلیسم منتهی می‌شود که در قرن بیستم رایج بود. داستان در ادامه به خودکشی یکی از مسئولان گروه و دختری که تازه با آن آشنا شده است، می‌پردازد. در این کتاب در مورد ماجرای دین‌داری در نسل دهه ۹۰ یک مطالبی آمده بود که به مذاق برخی افراد خوش نیامد و پخش کتاب را با مشکلاتی مواجه کردند. سوژه داستان این بود که یک سری از جوانان و دانشجویان در بنیادهای دین‌داری دچار سوال هستند و ما باید این سوالات را روایت کنیم. 
 
کتاب «آصف و الدار» نیز نوشته بنده است که مظلوم واقع شد. تاکنون در مورد این اثر نه مصاحبه‌ای گرفته شده و نه جلسه‌ای برگزار شده است. این کتاب را نشر صاد منتشر کرد و سال گذشته نامزد بخش داستان کوتاه جایزه جلال شد. این کتاب مجموعه داستان‌هایی در مورد برخی از بحران‌هایی همچون جمعیت، دانشگاه، نویسندگی، تکنولوژی‌های جدید و هوش مصنوعی بوده که ما با آن‌ها مواجه هستیم. قدر مشترک همه این داستان‌ها ناتوانی ما در روایت و قصه گفتن است. من فکر می‌کنم ما نمی‌توانیم قصه خودمان و بحران‌های بزرگ‌مان را تعریف کنیم و به همین دلیل بحران‌ها ما را دچار انسداد کرده‌اند. با چنین ایده‌ای این مجموعه داستان نوشته شده است. می‌دانید که در حال حاضر فضای ادبیات به شدت سیاست‌زدایی شده و هر چقدر قصه شما از مسائل بزرگ ملی عاری باشد، مخاطب بیشتر آن را می‌پسندد. من فکر می‌کنم باید شجاعت نوشتن اینگونه قصه‌ها را داشته باشیم.
 
به نظر شما فضای رمان نویسی در حال حاضر با چه مسائل و چالش‌هایی روبه‌رو است؟ 
واقعیت این است که شرایط بد اقتصادی بعد از کرونا، خیلی از مسائلی که در بنیاد فضای فرهنگ و ادبیات کشور بود را رو آورد. اکنون به دلیل شرایط بد اقتصادی، نویسندگان حاضر هستند هر چیزی بنویسند. ناشران نیز چون درآمد خود را از بخش ترجمه کسب می‌کنند، در بخش تالیف کار سفارشی چاپ می‌کنند. این در حالی بوده که چه ناشران روشنفکر و چه اکثر ناشران انقلابی تقریبا کار تالیفی چاپ نکرده یا خیلی کم چاپ می‌کنند. چون از طرفی نویسندگان محتاج پول هستند و از طرفی دیگر ناشران می‌گویند درست یا غلط باید سوار چیزهایی شویم که پول خود را دربیاورند. تقریبا تنها عامل تعیین‌کننده فضای ادبیات پول است. 
 
این را در کنار ماجرای پارسال غزه بگذارید و بی‌تفاوتی مطلق فضای فرهنگی کشور را مشاهده کنید که به غیر از برخی استثنائات، فضای عام فرهنگی کشور هیچ واکنشی در قبال این اتفاق بزرگ، سترگ و عجیب نداشت. بعد از مسائل غزه می‌توان مدعی بود که ادبیات در ایران مرده است. اگر ما انتظار داشته باشیم قشری در کشور زنده باشند، اهل فرهنگ و ادبیات بوده و باقی کاسب هستند. اینجا باید یک سخنی، یک حرفی، یک صدایی وجود داشته باشد. عده‌ای می‌گویند نمی‌خواهند با جمهوری اسلامی همراه شوند و البته دوستان انقلابی نیز می‌گویند که حرف ما را رسانه‌ها می‌زنند و میان این دو تفاوتی وجود ندارد. همین که ما نمی‌توانیم سخن متفاوتی بگوییم، نشان می‌دهد که ادبیات مرده است. دلسوزان ادبیات در کشور باید فکری به حال این وضعیت کنند. این حرف را زدم چون خودم هم حرفی بیشتر از معمول ندارم. می‌توان حرف‌هایی زد ولی کار ما روایت است و روایت نیز با جزئیات ساخته می‌شود. 
 
در حال حاضر مشغول نوشتن چه کتاب‌هایی هستید و در آینده چه کارهایی از شما کار خواهد شد؟ 
در حال حاضر چند کار نوشتم که باید آن‌ها را نهایی کنم و تحویل ناشرها دهم. یکی از کارها، اجتماعی و امروزی بوده که در محدوده بازار تهران می‌گذرد و داستان بلندی دارد. یکی دیگر از کارها در مورد اربعین و ماجراهای پیاده‌روی بوده که آماده چاپ است. یکی دیگر طرح داستان بلند است که در فضای شهری تهران می‌گذرد. یکی دیگر از کارها در فضای سال ۵۷ می‌گذرد که طرح آن آماده بوده و باید شروع به نوشتن کنم.  
 
به عنوان سوال آخر، اگر از شما بپرسند که سه نفر از بهترین رمان‌نویسان پس از انقلاب و سه اثر از بهترین رمان‌های این سال‌ها را نام ببرید، چه می‌گویید؟ 
بعد از انقلاب دوره نویسندگان بزرگ تقریبا به پایان آمده و دوران کتاب‌های مهم رسیده است. می‌بینید کسی کتاب خیلی مهمی نوشته و بقیه آثار وی نیز متوسط و خوب است ولی نمی‌توان گفت که نویسنده شاخصی است. اما حتما می‌توان گفت که  فلان کتاب، کتابی بوده که افقی را بر روی ما باز می‌کند. یکی از کتاب‌هایی که خیلی کم دیده شده و می‌تواند برای ما گشایشی ایجاد کند، کتاب «مردگان باغ سبز» اثر محمدرضا بایرامی است. این کتاب، خیلی کتاب مهمی است؛ چون هم در نثر و روایت یک پیشنهاد خیلی خوبی دارد و هم در چالش مدرنیسم مبتنی بر تهران و حواشی آن، سعی کرده است که به سمت خودمختاری نایستد. 
 
کار دیگری که ظاهرا دیده شد ولی هنوز با آن درگیر هستیم، «بی‌وتن» رضا امیرخانی است که هنوز یکی از معتبرترین روایت‌ها از ایران پس از انقلاب است. این سردرگمی که بالاخره چقدر باید به دامان آمریکا بغلتیم را بهتر از همه نمایش می‌دهد. هرچند نمی‌توان، این رمان را جزو سه رمان فنی پس از انقلاب در نظر گرفت ولی اهمیت جایی که روی آن ایستاده بسیار زیاد است. 
 
یکی دیگر نیز کتابی بوده که امسال کتابستان تحت عنوان «ابرشهر» منتشر کرده است. این کتاب اثر محمد رودگر بوده و در این فضا من سال‌ها منتظر بودم که قصه‌ای بنویسیم که از قصه‌گویی کهن ما و از سنت‌های اصیل ایرانی در زیرساخت رمان استفاده شود و در فرم نیز، از فرم‌های وارداتی استفاده نکنیم. «ابرشهر» یک چنین ریسکی کرده و خیلی خوب هم جا افتاده است.
 
انتهای پیام/

نظر شما