شناسهٔ خبر: 65794738 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

چگونه راحت زندگی کنیم؟(۶) پای درس جامع السعادات نراقی(ره)

صاحب‌خبر -

شفقنا-  حجت الاسلام مجتبی لطفی در  بخش ششم نوشتار خود با عنوان «چگونه راحت زندگی کنیم؟ / پای درس جامع السعادات نراقی(ره) این گونه آورده است:

عُجب و تفاوت آن با کبر: عجب از رذیله‌های قوه غضبیّه است. عجب یعنی: خود بزرگ بینی به واسطه کمال یا صفتی که در انسانی وجود دارد. مثلاً چند کلمه درس خوانده، خیال می‌کند بالاترین کمالات نصیب او شده است. حال آنکه، این درس‌ها را دیگران هم خوانده‌اند و چه بسا بهتر از او فهمیده­اند. تفاوت عجب با تکبر این است که در عجب، خودش را با کسی مقایسه نمی‌کند بلکه به آنچه از کمال یا صفتی دارد ـ واقعی باشد یا نباشد‌‌ ـ ، خود را بزرگ حساب می­کند. حتی اگر تنها این یک نفر در جهان هستی باشد باز هم خود بزرگ­بین است. ولی انسان متکبر در مقام مقایسه، برای خود مزیتی نسبت به دیگران قائل است و با مقایسه دیگری خود را دارای صفت کمالی بالاتر می‌داند. بنابراین در تکبّر، یک فرد متکبر لازم است و یک طرف دیگری که خودش را با او مقایسه کند. پس اگر کسی خود را با دیگران مقایسه کرد امّا گفت: ‌دیگران علم دارند و من هم علم دارم ولی علم من از آنها کمتر است، یا من هم­شأن آنها هستم، اینجا چون در قیاس با دیگری خود را بزرگ ندیده، مصداق تکبر نیست بلکه عُجب است.
تعریف دیگری که از عجب کرده‌اند این است که: انسان، نعمت، کمال و صفتی را که دارد به آن اعتماد کرده و فراموش کند که این کمالات و نعمت‌ها همگی از سوی خداست. بنابراین اگر بر فضائل خود تکیه و اعتماد دارد ولی آنها را از ناحیه خدا بداند، این­را عجب نمی‌نامیم. در اینجا اگر صفتی و کمالی دارد خدا را شاکر بوده و خوشحالی و سرور او از همین لحاظ است، و در اینجا «من» و «منیّت» جایی ندارد.
اِدلال، ثمرۀ عُجب
گاهی همراه صفت عجب، حالت دیگری می‌آید و آن اینکه؛ وقتی کمالش را مستقل از خداوندِ صاحب کمال دانست، از خدا طلب کار می­شود، و اگر احساس کمبودی کرد خدا را مقصر می‌داند، ناز و غمزه دارد، از خدا مزد بیشتری می‌خواهد، می‌خواهد که خدا در بین خلایق به او توجه بیشتري کند که به این حالت «اِدلال» می­گویند. گاهی فردی کاری انجام می‌دهد و عمل خود را بزرگ محسوب می‌کند حال آنکه عملش غلط بوده است. قرآن درباره همین عجب عملی می‌گوید:{أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً}،[1] «آیا کسی که عمل بدش زینت داده شده، و آن عمل را خوب می­بیند» و خیال می
کند کار خوبی انجام داده است. در آیه دیگری می‌فرماید: «آیا شما را از زیان‌کارترین مردم خبر دهیم، آنان که تلاششان در زندگی دنیا به هدر رفته، در حالی که گمان می‌کنند خوب عمل می‌کنند».[2]
پیامبر اکرم(ص) درباره عجب این­گونه فرموده‌اند: «سه چیز هلاک کنندة انسان است: بخلی که اطاعت و عملی شده، تبعیت از هوای نفس، و عجب انسان به خود».[3] و می­فرماید: «اگر دیدی بُخلی که عملی شده، و هوای نفسی که پیروی شده، و صاحب نظری که به رأی خود عجب داشته باشد؛ پس به فکر خودت باش»![4] یعنی اگر مردم و جامعه به هوای نفس، بخل و عجب‌روی آوردند بدان وضعیت جامعه رو به فساد است و تو به فکر اصلاح خودت باش.
علت نگرانی پیامبر(ص) این است که اگر کسی گناه کرد حالت پشیمانی و ندامت برایش حاصل می‌شود و به دنبال آن توبه می‌کند. معنی عدالت به نظر ما همین است که اگر گناه کرد حالت پشیمانی و ندامت برایش حاصل شده و چون ذاتاً خدا ترس است، نفس لوامه‌اش او را به توبه و عدم تکرار آن عمل وا می‌دارد. ولی کسی که عُجب دارد خودش و عملش را بزرگ می‌بیند و فکر می‌کند عمل زشت او نیکو است.
توصیف امام صادق(ع) از عجب این چنین است: «دو نفر داخل مسجد شدند، یکی عابد و دیگری فاسق، و هر دو خارج شدند حال آن که فاسق، صدّیق شد، و عابد، فاسق شد و برگشت؛ چون عابد وقتی داخل شد با ناز و غمزه عبادت می­کرد و از خدا طلب‌کار، و دایم در این فکر بود، ولی فاسق در فکر گناهانش و ندامت و توبه از آن بود و از گناهانش استغفار کرد».[5] و فرمود: «عجب بر هرکسی وارد شود هلاک خواهد شد».[6] همچنین از امام صادق× نقل شده: «عالمی نزد عابدی آمد و از او سوال کرد: نمازت چطور است؟ عابد گفت: از نماز مثل من سوال می‌کنی! حال آنکه من چه نمازها که خوانده‌ام! عالم گفت: گریه‌ات چطور؟ عابد گفت: آنقدر گریه می‌کنم که اشکم جاری می‌شود. سپس عالم به او گفت: اگر به جای گریه خندان باشی، بهتر است از خوفی که به آن عجب داری و خودت را طلب کار خدا می‌دانی، انسانی که عجب داشته و طلب کار خدا باشد عملش بالا نمی‌رود».[7]
از ایشان نقل شده: «عَجب است تمام تَعجُّب! از کسی که بر عملش عُجب دارد و نمی‌داند آخر کارش چه می‌شود. کسی که عجب به عملش دارد، از راه گمراه شده و بر چیزی که ندارد ادعا می‌کند و کسی که بر چیزی غیر حق ادعا کند، کاذب است؛ [چون اگر کمالی دارد خدا داده و او مدعی است که خودش مستقل و همه کاره است]، و اولین چیزی که از انسانِ دارای عجب گرفته می‌شود همان چیزی است که خود را به واسطه آن بزرگ می‌دید تا بداند چقدر عاجز و حقیر است، و خودش علیه خودش شهادت می‌دهد همان­گونه که شیطان وقتی تکبر کرد اقرار کرد که گناه انجام داده است. عُجب مانند گیاهی است که بذرش کفر است [همین که انسان خودش را در مقابل قدرت خدا، کسی می‌داند شرک و کفر است]، و زمینش نفاق ـ چون گونه‌ای از دو رویی در آن است ـ ، آبش طغیان و شاخه‌هایش جهل، برگ‌هایش گمراهی و میوه‌اش لعنت و خلود در آتش است».[8]
( برگرفته از شرح آیت الله منتظری. و مبحث عجب، به عنوان یکی از رذائلی که مضر به آرامش زندگی ماست، ادامه دارد…)

[1]. الفاطر (35)، 8

[2]. الکهف (18)، 103 ـ 104

[3]. وسائل الشیعة، ج 1، باب 23، ص 103، ح 13 و 15؛ کنزالعمال، ج 16، ص 45.

[4]. بحارالانوار، ج 97، ص 83 ، ح 52؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1330

[5]. همان، کافی، ج2 ح 6؛ بحارالانوار،ج 69، ص 311، ح 6

[6]. همان، ص 313، ح 2؛ ص 313؛ همان، ص 309، ح 3

[7]. همان، ح 5؛ همان، ص 307، ح 2

[8]. مصباح الشریعة باب 36 در عُجب، ص 81 ، بحارالانوار، همان، ص 320، ح 34 .

نظر شما