شناسهٔ خبر: 65484616 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

امروز با مهدی اخوان ثالث: دیدی دلا که یار نیامد

صاحب‌خبر -

دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد

بگداخت شمع و سوخت سراپای
وآن صبح زرنگار نیامد

آراستیم خانه و خوان را
وآن ضیف نامدار نیامد

دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد

آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت
وآن کرده ها به کار نیامد

سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد

بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد

خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد

ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد

سودت حصار ، و پیک نجاتی
سوی تو و آن حصار نیامد

زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر زهربار نیامد

یکی از آن قوافل پربا ـ
ـ ران گهر نثار نیامد

ای نادر نوادر ایام
که ت فر و بخت ، یار نیامد

دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزار نیامد

افسوس کان سفاین حری
زی ساحل قرار نیامد

و آن رنج بی حساب تو ، درداک
چون هیچ در شمار نیامد

وز سفله یاوران تو در جنگ
کاری بجز فرار نیامد

من دانم و دلت ، که غمان چند
آمد ،‌ ور آشکار نیامد

چندان که غم به جان تو بارید
باران به کوهسار نیامد

نظر شما