شناسهٔ خبر: 64656843 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

اسلام، مسلمانی، و روشنفکری دینی

صاحب‌خبر -

دکتر ابوالقاسم فنائی، متفکر و دین‌پژوه و عضو دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید در سایت صدانت سال ۱۴۰۱ نوشت: «به نظر می‌رسد در بحثی که درباره‌یِ نظریه‌های جدید برخی از روشنفکران دینی مطرح شده چهار پرسش زیر با یکدیگر خلط می‌شوند:

چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست؟

چه کسی روشنفکر دینی است و چه کسی روشنفکر دینی نیست؟

چه چیزی را می‌توان به اسلام نسبت داد؟ یا اسلام چیست؟

چه کسی حق دارد چیزی را به اسلام نسبت دهد؟

من بدون اینکه از اشخاص نام ببرم، می‌کوشم در این رابطه نکاتی را مطرح کنم و امیدوارم این نکات به برطرف شدن برخی از ابهامات کمک کند.

چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست؟

موضوع بحثِ کسانی که در این زمینه انتقادهایی را به نظریه‌های جدید برخی از روشنفکران دینی وارد کرده‌اند پرسش سوم و چهارم و تا حدی پرسش دوم است، نه پرسش نخست. تا آنجا که من می‌دانم منتقدان ادعا نکرده‌اند که این روشنفکران مسلمان نیستند. بلکه بر عکس بر مسلمان بودن آنان تأکید و تصریح کرده‌اند؛ و بعضاً در قالب این تعبیر که «مسلمان کسی است که بگوید من مسلمانم»، معیار خود را درباره‌یِ اینکه چه کسی مسلمان است نیز به‌دست داده‌اند. به‌علاوه، حتی در مقام توصیف این روشنفکران به تجدیدنظر طلبْ همواره از تعبیراتی همچون «مسلمانانِ تجدیدنظر طلب» استفاده کرده‌اند که نشان‌دهنده‌یِ این است که مسلمان بودنِ آنان را مفروض و مفروغ عنه گرفته‌اند. بنابراین، محل نزاع در اینجا این نیست که چه کسی مسلمان است و چه کسی مسلمان نیست یا چه کسی از اسلام خارج شده است.

روشن است که نقد یک نظریه و اعلام ناسازگار بودن آن با اسلام به هیچ وجه به معنای تکفیر صاحب آن نظریه نیست. ادعای ناسازگاری یک نظریه با اسلام غیر از ادعای خروج صاحب آن نظریه از اسلام است؛ دومی همان تکفیر اصطلاحی است، اما اولی نقد و داوری درباره‌یِ یک نظریه است، فارغ از اینکه صاحب نظریه کیست و چه دینی دارد. این یکی از حقوق مسلم هر اسلام‌شناسی است که نظریه‌ای را نقد و آن را سازگار یا ناسازگار با اسلام اعلام کند، مگر اینکه کسی اهل تصویب باشد و برای اسلام حقیقت و واقعیتی ورای فهم انسان‌ها قائل نباشد، بلکه آن را برساخته‌یِ انسان‌ها بداند، که در این صورت اصولاً اسلام‌شناسی و ارائه‌یِ قرائت جدیدی از اسلام نیز معنای محصلی نخواهد داشت.

از سوی دیگر، تجدیدنظرطلبی در یک دین نیز حق هر کسی است که درباره‌یِ آن دین تحقیق کرده و آن را نیازمند تجدیدنظر یافته است. بحث بر سر این است که «آیا تجدیدنظر در یک دین را می‌توان به عنوان قرائت جدیدی از آن دین به مخاطبان معرفی کرد یا نه؟». تجدیدنظر طلبی در دین انواع و درجات گوناگونی دارد؛ و بدون تردید انواع و درجات خاصی از تجدیدنظر طلبی مستلزم پیدایش دینی جدید یا ارائه‌یِ دینی جدید است که غیر از دینی است که تجدیدنظر در آن صورت گرفته است. به بیان دیگر، نمی‌توان هر نوع تجدیدنظرطلبی در یک دین را به عنوان قرائت جدیدی از همان دین قبلی ارائه کرد، فارغ از اینکه اشخاص در این مورد چه می‌اندیشند، همانگونه که نمی‌توان هر تجدیدنظری در یک نظریه‌یِ علمی را قرائت جدیدی از آن نظریه نامید. هر دینی هسته‌یِ سختی دارد که تجدیدنظر در آن هسته به ارائه‌یِ دین جدیدی می‌انجامد.

همچنین روشن و بی‌نیاز از توضیح است که اصلاح خود دین غیر از اصلاح معرفت دینی است؛ اینکه کسی معرفت دینیِ موجود را مخلوطی از حق و باطل بداند و در راستای پیراستن آن بکوشد، به معنای تقرب به حقیقت دین است آنگونه که هست. اما این خیلی فرق دارد با اینکه کسی خود دین را مخلوطی از حق و باطل بداند و در راستای پیراستن آن بکوشد. توضیح بیشتر درباره‌یِ این موضوع در ادامه خواهد آمد…»

انتهای پیام