قیصر فوتبال آلمان چند روز پیش درگذشت. فرانتس بکن باوئر نماد فوتبال آلمان و یکی از معدود نفراتی که همه به عنوان کاپیتان هم مربی جام جهانی را بالای سر برد به دلیل بیماری از دنیا رفت و فوتبال جهان را در شوک فرو برد. فیلیپ لام که چند سال بعد از قیصر بازوبند کاپیتانی مانشافت را به بازو بست در یادداشتی در گاردین میراث این فوق ستاره تاریخ فوتبال را بررسی کرد.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردین، فیلیپ لام نوشت: سال غمانگیز شروع میشود. فرانتس بکن باوئر درگذشت. او بیش از هر کس دیگری به فوتبال آلمان خدمت و کشورش را به بهترین شکل ممکن مجسم کرد؛ با شوخ طبعی، کاریزما، تخصص، جذابیت و خوشبینی. جهان در برابر این نور درخشان تعظیم میکند.
بکن باوئر همیشه اعتماد به نفس زیادی را در آلمانیها القا میکرد. ابتدا به عنوان بازیکن، سپس به عنوان مربی و درنهایت به عنوان مرد حامی افسانه تابستان 2006. همیشه درست بود: ما میدانستیم اگر فرانتس مراقب همه چیز باشد، هیچ اتفاقی برای ما نمیافتد.
من فرانتس بکن باوئر را به عنوان بازیکن تجربه نکردم. آخرین باری که او در زمین بود کمی قبل از تولد من بود، اما من احترامی را که پدرم هنگام صحبت از او به کار میبرد، تجربه کردم و وقتی بعدا به نوارهای قدیمی دهههای 60 و 70 نگاه کردم، برخی از آنها هنوز سیاه و سفید بودند، بلافاصله متوجه چیزی شدم: همه چیز بسیار کندتر از امروز بود. بازیکنان برای موقعیتیابی توپ زمان زیادی را صرف میکردند. آنها بعد از لمس دوم یا سوم خود از آن مرحله عبور میکردند. به جز یکی: فرانتس توپ را مستقیما در جایی که میخواست بازی میکرد. او طوری بازی میکرد که چند دهه بعد رایج شد. مثل مردی از آینده. در ذهنم یک ضربه ایستگاهی وجود دارد که او با پیراهن بایرن، پس از دورخیز و به شکل مستقیم توپ را از روی دیوار و به گوشه دروازه با قسمت بیرونی پا هدایت کرد. این گل باید برای کسانی که شاهد آن بودند مانند یک معجزه به نظر میرسید. بکن باوئر این پیشرفت، این نوآوری فنی را با سهولت بیسابقهای تجسم بخشید و او نه تنها زیباتر از دیگران بود، بلکه تصور متفاوتی از فوتبال و کار تیمی داشت. او الگوی یک نسل شد. قیصر فوتبال را مدرن کرد، شتاب داد، زیباتر کرد. نمیتوانم به کس دیگری فکر کنم که بازی را به همین شکل تغییر داده باشد. زمانی که آلمان غربی در سال 1990 تحت رهبری بکن باوئر قهرمان جهان شد، من در شش سالگی به تلویزیون چسبیده بودم. فکر میکنم تمام بازیهای آن جام جهانی را تماشا کردم. من ضربه پنالتی را که اندی برمه برای قهرمانی به ثمر رساند، به یاد دارم و مدل موی مدیر تیم که با شوخیهایش کل کشور را سرگرم کرد.
یک مربی قهرمان جهان را دیدید که آنقدر زحمت کشید که مادرش نگران او بود «چون فرانتس خیلی لاغر بود.» او میدانست چگونه بازیکنانش را خطاب قرار دهد. Geht’s raus und spielt’s Fußball.: یعنی «به زمین بروید و فوتبال بازی کنید.» او به همه شجاعت داد، زیرا یک چیز همیشه برای همه روشن بود: هیچ چیز با فرانتس اشتباه نمیشود.
در سال 2006، زمانی که جام جهانی در آلمان آغاز شد، من در زمین بازی بودم. گلی که در بازی افتتاحیه مقابل کاستاریکا به ثمر رساندم یکی از نکات برجسته دوران حرفهای من است. توانایی بازی در جام جهانی در کشور خود یک هدیه ارزشمند است. ارتباط با جمعیت، نزدیکی به هواداران، همیشه من را سرشار از اعتماد به نفس کرده است. تجربه سال 2006 من را در مسیر حرفهام پیش برد. همچنین باعث شد به مسوولیت خودم به عنوان یک فوتبالیست پی ببرم.
جام جهانی آلمان را متحول کرد. ملتی که عادت داشت به خودش خیلی انتقادی نگاه کند، ناگهان تیمهای زیبایش را شناخت. آلمان آزادانه به این کشور کمک کرد خود را در آینه ببیند. فوتبال به آلمان کمک کرد تا خودش را بشناسد.
همه ما میدانیم که در جام جهانی 2006 اشتباهاتی رخ داد. اما در مورد بکن باوئر، چیزی از تعادل خارج شد. کار زندگی او برای فوتبال آلمان و کشورش قابل اغراق نیست. Sommermärchen بدون رییس کمیته سازماندهی ممکن نبود. یک تورنمنت دیگر قرار است تابستان امسال در آلمان برگزار شود. زمانه تغییر کرده است، جهان گرفتار بحرانهای زیادی است. ما باید سازگار شویم، جامعه خود را تقویت کنیم و یاد بگیریم که دوباره از اروپا و همه دستاوردهای آن قدردانی کنیم. برای انجام این کار، ما به یک انگیزه جدید نیاز داریم. اروپا میتواند این کار را انجام دهد، مردم آن قادر به انجام آن هستند و فوتبال به عنوان یک سرمایه فرهنگی بخشی از جامعه مدنی اروپا است. این بازی میتواند همبستگی ایجاد کند و مردم را در سراسر مرزها متحد کند. درگذشتهای بسیار صمیمی که فرانتس بکن باوئر از همه کشورها دریافت کرده است این را نشان میدهد. یورو 2024 باید انسجام ما و ایده اروپایی را تقویت کند. ورزش برای رسیدن به این هدف، به شخصیتهای معتبری نیاز دارد که از رضایت و غرور، خوشبینی ساطع میکنند. فرانتس بکن باوئر همیشه این کار را میکرد. این میراث اوست.
نظر شما