شناسهٔ خبر: 64551895 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

اخبار ویژه

صاحب‌خبر -
 
گاردین: پروژه ضدایرانی آمریکا با جنگ غزه نابود شد
 
دولت آمریکا خیال می‌کرد در حال نهائی‌کردن پروژه عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و کشور‌های عربی و منزوی ساختن ایران است اما حمله 7 اکتبر حماس همه‌چیز را به‌هم ریخت.
روزنامه انگلیسی گاردین، ضمن انتشار این ارزیابی نوشت: فرمان جو بایدن، پس از روی کار آمدن به کارکنان سیاست خارجی خود این بود که خاورمیانه را دور از میز من نگه دارند. ایده این بود که پرونده کشورهای عربی تا حد زیادی بسته شده. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا، درست یک هفته قبل از حملات حماس، در یک سخنرانی سرنوشت‌ساز گفت: «خاورمیانه امروز ساکت‌تر از دهه‌های گذشته است.» طرح مدنظر دولت بایدن، یکپارچه‌کردن منطقه از طریق تشویق عادی‌سازی بیشتر بین کشورهای عربی و اسرائیل، و در نتیجه منزوی‌کردن ایران بود. همان‌طور که ادوارد سعید زمانی بیان کرد: «این کاملاً معمول است که مقامات بلندپایه در واشنگتن و جاهای دیگر از تغییر نقشه خاورمیانه صحبت می‌کنند، گویی این جوامع باستانی با مردمان بی‌شمار را می‌توان مانند بادام‌زمینی در کوزه ریخت و تکان داد.»
با این همه حملات 7 اکتبر، پرونده خاورمیانه را به روی میز بایدن بازگرداند. وضعیت در منطقه این‌گونه نیست که به راحتی بتوان نقشه جدیدی برای آن کشید و اجرا کرد. کشورهای عربی هم ترجیح می‌دهند بیش از اولویت‌های دیپلماتیک غرب، به منافع خود دقت بیشتری کنند. در عرض چند هفته، خاورمیانه و جهان عرب در سطح گسترده‌تر به‌گونه‌ای وارد جنگ شده‌اند.
پشتوانه بن‌بست موجود در منطقه، یکی از محورهای سیاست خارجی آمریکا است؛ اینکه اسرائیل، شریک امنیتی کلیدی ایالات متحده است و بنابراین بازنگری در تسلیح و حمایت از آن جای بحث ندارد. نیکی هیلی، نامزد جمهوری‌خواه ریاست‌جمهوری آمریکا هفته گذشته گفت: «اسرائیل نقطه روشنی در یک محله تاریک است. هرگز نبوده که اسرائیل به آمریکا نیاز داشته باشد. همیشه این بوده که آمریکا به اسرائیل نیاز دارد.»
هزینه این منطق، هنگفت و در حال افزایش است. امروز سخن از ترس از یک جنگ گسترده‌تر است، اما حقیقت این است که جنگ از قبل آغاز، و به لبنان، یمن، ایران، دریای سرخ و دریای عرب سرازیر شده است. از هفته‌ها پیش، حملات متقابل بین اسرائیل و حزب‌الله انجام می‌شود. در ماه نوامبر، اسرائیل فرودگاه دمشق را هدف قرار داد. هفته گذشته، حمله هواپیمای بدون سرنشین در قلب بیروت یک رهبر حماس را ترور کرد و صحنه جنگ را فراتر برد. در  یمن، شبه‌نظامیان حوثی در اعتراض به بمباران غزه، کشتی‌هایی را که با اسرائیل مرتبط است، مورد حمله قرار داده‌اند. حملات در دریای سرخ، ترافیک تجاری به سمت آمریکا و اروپا را از آبراه اصلی منحرف کرده است.
اگر دریای سرخ را نتوان ایمن کرد، شاهد افزایش هزینه‌های تجاری و حق بیمه و ازدحام زنجیره تامین در بازار جهانی کالا خواهیم بود که قبلاً به دلیل جنگ در اوکراین نابسامان شده. این وضعیت منجر به افزایش فعالیت نظامی در منطقه شده است. هفته گذشته، هلیکوپترهای ایالات متحده قایق‌های حوثی‌ها را غرق کردند. حمله وسیع‌تر به حوثی‌ها می‌تواند احتمال درگیری را افزایش دهد.
در سراسر منطقه، یک‌چیز ثابت وجود دارد: توانایی ایران برای تأمین مالی مؤثر و استقرار نیروهای نیابتی، تسهیلاتی که با نقش تاریخی ایالات متحده در توانمندسازی این کشور از طریق جنگ عراق و سپس شکست در مهار آن ممکن شد.
اما خطرات حتی از این هم بزرگ‌تر است. در این خلأ قدرت و فعالیت گروه‌های نیابتی، به سختی می‌توان تأثیر صحنه‌های غزه و کرانه باختری را نادیده گرفت. صدها هزار پناهنده فلسطینی در لبنان، سوریه و اردن زندگی می‌کنند و گفتمان عمومی در سراسر منطقه، از سر میز شام گرفته تا تیترهای روزنامه تحت سلطه جنگ غزه و تحولات گسترده در منطقه است.
وضعیتی که آمریکا و اسرائیل با خوشحالی امیدوار بودند به یکپارچگی اعراب و عادی‌سازی رابطه آنها با اسرائیل، مهار ایران و مرگ تدریجی آرمان فلسطین تبدیل شود، دیگر وجود خارجی ندارد. فرضیه این بود که هیچ بازیگری با حرکت ناگهانی، پازل را بر هم نخواهد زد. اما حماس ضربه اولیه را زد و واکنش‌های اسرائیل هم اصلا شبیه به واکنش‌های بازیگری که نیروی تثبیت‌کننده در منطقه است، نبود. تا زمانی که آمریکا و دیگر متحدان غربی، به دلیل بی‌تحرکی یا ترس از اعتراض‌های داخلی علیه سختگیری بر اسرائیل نتوانند با این واقعیت مقابله کنند، همه از جمله اسرائیل، بهای گزافی را برای جنگی خواهند پرداخت که مدت‌هاست از دفاع از خود گذشته و به زودی ممکن است  به یک تهدید جهانی تبدیل شود.
 
 
نیوزویک: آمریکا در جنگ غزه افکار عمومی را به دشمنانش باخت
 
مجله نیوزویک هشدار داد که آمریکا جنگ افکار عمومی و جنگ روایت‌ها در غزه را به ایران و چین و روسیه باخته است.
نیوزویک در تحلیلی آمیخته به غرض‌ورزی و انکار جنایات رژیم صهیونیستی، به قلم جوزف اپستاین (سردبیر مجله امریکن اسکولار و از اعضای بنیاد حقیقت خاورمیانه) مدعی شد آنچه که افکار عمومی جهانی را در 3 ماه گذشته علیه آمریکا و تجاوزگری‌های اسرائیل علیه مردم غزه بسیج کرده، کمپین اطلاعات جعلی بوده است(!)
نیوزویک می‌نویسد: ظرف سه ماه گذشته، ربات‌های روسی، چینی و ایرانی، فضای اینترنت را پر از محتوای ضد صهیونیستی، یهود‌‌ستیزانه و ضدآمریکایی کرده‌اند و شکاف‌های سیاسی خطرناک و گسترده‌ای را در ایالات متحده تشدید کرده‌اند. دشمنان آمریکا طی سال‌ها، از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی برای مداخله در سیاست داخلی ما استفاده می‌کنند و روایت‌های خود را ارائه می‌کنند و طبق معمول دولت‌های ایالات متحده در مقابله با این روایت‌ها، کُند بوده‌اند.
از زمان پایان جنگ سرد، واشنگتن بیش از حد بر جنگ سنتی (نظامی) متمرکز بوده است. ایالات متحده سال گذشته 877 میلیارد دلار برای ارتش خود هزینه کرد که بیش از مجموع 9 کشور بعدی است. چین، روسیه و ایران به خوبی می‌دانند که نمی‌توانند ایالات متحده را در یک درگیری نظامی سنتی به چالش بکشند، بنابراین به ابزارهایی نامتقارن مانند تامین مالی نیروهای نیابتی مانند حماس و حزب‌الله و حملات سایبری و کمپین‌های انتشار اطلاعات نادرست متوسل می‌شوند.
نابرابری اجتناب‌ناپذیر نبود بلکه پس از جنگ سرد، ایالات متحده عامدانه به آرامی حوزه اطلاعات را کنار گذاشت. در سال 1988، بودجه رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی 219  میلیون دلار که با در نظر گرفتن تورم معادل با 586 میلیون دلار امروز بوده است.  اما امروز بودجه این رسانه 123 میلیون دلار است. 
در ماه مارس گذشته، جو بایدن، در پاسخ به کمپین‌های روسیه، چین و ایران برای تضعیف ارزش‌ها و نفوذ ایالات متحده، درخواست افزایش 11 درصدی کل بودجه  آژانس رسانه‌های جهانی ایالات متحده را به مبلغ 944 میلیون دلار ارائه داد که در انتظار تصویب کنگره است.
از سوی دیگر روسیه در سال گذشته تنها 1.9 میلیارد دلار برای تبلیغات رسانه‌ای هزینه کرده است. طبق گزارش اخیر وزارت خارجه ایالات متحده، بودجه چین برای تبلیغات سایبری و اطلاعات نادرست جهانی میلیاردها دلار است. حتی تحریم‌های اقتصادی نیز ایران را از پرداخت 200 میلیون دلار برای برنامه‌های تلویزیونی دولتی بازنداشته است.
اغلب روسیه، چین و ایران با هم همکاری می‌کنند، به ویژه زمانی که هدف مشترک آنها خنثی کردن نفوذ ایالات متحده باشد. به عنوان مثال، پکن علاوه‌بر استفاده از اطلاعات نادرست، از دستگاه اطلاعاتی خود برای حمایت از روایت‌های کرملین در مورد جنگ در اوکراین، استفاده کرده است. 
استراتژی روسیه و چین این است که از شکاف‌های اجتماعی موجود در غرب سوءاستفاده کنند. هم پکن و هم مسکو با افراط‌گرایان راست افراطی و چپ افراطی در غرب روابطی برقرار کرده‌اند و شکاف و بی‌ثباتی را گسترش داده‌اند. موضوعات انتخابی آنها شامل نژادپرستی، مهاجرت، و جنگ‌های فرهنگی است.
واشنگتن باید درک کند که اطلاعات نادرست تاثیرات گسترده‌ای در داخل و خارج دارد. دولت بایدن باید تلاش‌های خود را برای مقابله با این‌گونه اطلاعات نادرست افزایش دهد و همچنین با رژیم‌هایی که آن را منتشر می‌کنند مبارزه کند. این امر می‌تواند از طریق افزایش بودجه آژانس رسانه‌های جهانی ایالات متحده و همچنین حمایت از رسانه‌های مستقل ممنوع شده توسط این دولت‌ها انجام شود. 
علاوه‌بر این، ایالات متحده باید برنامه‌هایی را برای آموزش خبرنگاران چینی، روسی و ایرانی برای رد روایت‌های نادرست و افشای فساد گسترده، نقض حقوق بشر و تجاوزگری در کشورهای خود ایجاد کند. اما قبل از اینکه ایالات متحده سیاست خود را تنظیم کند، باید استراتژی اصلی خود را تغییر دهد.
 
 
اکونومیست: کوته‌نظری نتانیاهو اسرائیل را به شکست می‌کشاند
 
بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل، در حال شکست خوردن در جنگ غزه است.
نشریه انگلیسی اکونومیست در ارزیابی جنگ غزه با گذشت سه ماه نوشت: از حملات ۷ اکتبر به بعد و تحولات پس از آن، اسرائیل مجبور است در دکترین امنیتی دیرینه خود تجدیدنظر کند. این دکترین شامل دست کشیدن از صلح با فلسطینی‌ها، ساختن دیوارها و استفاده از فناوری برای دفع حملات موشکی و نفوذ بود. این امر کارگر نیفتاد. فلسطینی‌ها رادیکالیزه شدند و دیوارها جلوی حملات هفتم اکتبر را نگرفت. زرادخانه موشکی پیشرفته نیروهای حزب‌الله، یمن و غیره می‌تواند پدافند هوائی اسرائیل را منفعل کند. به عبارت دیگر، موشک‌های این گروه‌ها به سوی اهداف اسرائیلی نشانه رفته است. چگونه ممکن است دکترین امنیتی جدید اسرائیل کارگر باشد؟
اسرائیل باید اهداف جنگ خود را روشن کند. این به معنای استفاده عاقلانه از زور و همزمان اجازه ورود کمک‌های بیشتر است. این همچنین به معنای داشتن برنامه‌ای برای دوران پس از جنگ است که مسیری را برای یک کشور فلسطینی میانه‌رو ایجاد می‌کند. چنین رویکردی به حفظ حمایت از اسرائیل در آمریکا و جاهای دیگر کمک خواهد کرد. این بسیار مهم است: آمریکا از تنش‌زدایی بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس حمایت می‌کند. مهم‌تر از همه، امنیت خود اسرائیل را تضمین می‌کند. افسوس که در غزه، نتانیاهو از این منطق طفره رفته است. تاکتیک‌های اسرائیل نشان‌دهنده بی‌توجهی به جان غیرنظامیان است. ۲۲۰۰۰ غیرنظامی جان‌شان را از دست داده‌اند. سازمان ملل می‌گوید ممکن است ۷۰۰۰ نفر دیگر زیر آوار مانده باشند. 
به نظر می‌رسد که نتانیاهو برنامه‌ای جز «هرج‌ومرج» یا «اشغال» برای روزهای پس از جنگ ندارد. او حکومت تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه را کنار گذاشته است. افراط‌گرایان در ائتلاف او به طرز فجیعی از آواره کردن دائمی فلسطینی‌ها از این منطقه صحبت می‌کنند. چه چیزی این کوته‌نظری را توضیح می‌دهد؟
او که از ماندن در قدرت ناامید شده، به افراط‌گرایان در ائتلاف خود روی آورده است؛ در حالی‌ که صبر آمریکا را آزمایش و کشورهای عربی را می‌ترساند. این امر در غزه نتیجه معکوس خواهد داشت و اسرائیل را از رسیدگی به نگرانی‌های امنیتی گسترده‌تر خود بازمی‌دارد.جبهه شمالی را در نظر بگیرید: تهدید حمله حزب‌الله یا حملات موشکی به این معنی است که نواری از شمال اسرائیل اکنون خالی از سکنه است. با این حال، گزینه‌های اسرائیل تلخ است. تهاجم پیشگیرانه به لبنان می‌تواند به باتلاق نظامی منجر شود و باعث از بین بردن روابط با آمریکا شود. دیپلماسی ممکن است یک منطقه «حائل» بین حزب‌الله و مرز اسرائیل ایجاد کند؛ اما برای مهار و بازدارندگی ایران به یک طرح منطقه‌ای نیاز است.
این امر مستلزم حمایت آمریکا، دیگر متحدان غربی و در حالت ایده‌آل، کشورهای عربی خلیج‌فارس است که نتانیاهو همه آنها را از خود دور می‌کند. محبوبیت نتانیاهو در داخل اسرائیل به‌شدت کاهش یافته است. دیوان عالی اسرائیل به تازگی اصلاحات قضائی جنجالی وی را لغو کرد. او باید برود.