عصر ایران؛ سید مهدی حسینی دورود* - «باید شهوت خبر اول دادن را از مقامات بگیریم. ماجرای چای دبش سوء استفاده بوده و اگر فسادی بوده شروع آن از دولت قبل بوده. در این دولت هم البته تخصیص ارزهایی صورت گرفته».
اینها صحبت های آقای صفارهرندی است که هر چند اکنون به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شناخته میشود اما شهرت او بیشتر به خاطر دوران سردبیری روزنامه فساد ستیز کیهان و نیز وزارت در دولت ضد فساد احمدی نژاد در سال های ۸۴ تا ۸۸ است و ماجرای برکناری و پس گرفتن آن چون نیاز نصف کابینه که عوض شوند نیاز به اخذ مجدد رای اعتماد است و رییس او این امر را در نظر نگرفته بود!
با مشاهده این سخنان به این نتیجه رسیدم که انگار در منظومه فکری این آقایان مقوله ای به نام پذيرش خطا و فهم اشتباه لحاظ نشده و هر عیب که هست از دیگران است و تا این انگاره شکل نگیرد و کار به دستان چنین ذهنیتی داشته باشند ملت و این مملکت روی سعادت بهخود نخواهد دید. چرا که درک درست از وضع خویش و جامعه مهم است.
به عبارت صریح تر فهم فسادی چنین شرمآور تقریر و تفسیر نمیخواهد بلکه خطا اینجا است که در عوض اعتراف به گناه خود و اصلاح وضع موجود و بهجای حب ایران و عشق به میهن، توجیهگر ظلم و ظالم و فساد و فاسد و انداختن توپ در زمین این و آن باشیم.
افزون براین، در متون دینی ما توجیه کردن گناه از خود گناه بدتر است و گناه هر قدر سنگین باشد، به سنگینى توجیه گناه نمیرسد.
مادام که پاى توجیهگرى ها در میان باشد، نه تنها راه عذرخواهی از خدا و خلق را به روى انسان میبندد، که او را در گناه راسختر و جرىتر مىسازد و گاه واقعیت ها را حتى در نظر خود انسان دگرگون جلوه مى دهد.
هرچند ابعاد و ارقام فساد چای-گیت روشن نیست اما در کمال تأثر و تاسف به ما میگوید آتش هولناک فساد و به زبان روشن تر و گویاتر دزدی همچنان در کشور عزیزمان شعلهور است و همچنان دین و دنیای مردم را میسوزاند و همچنان کسی درصدد خاموش کردن آن برنمیآید و هر از گاهی بعضی آتش آن را ناخواسته افروختهتر میسازند.
سکوت غمانگیز و چهرههای گرفته و غمگین مردم و سردرگمی اینهمه دختران و پسران دمبخت و آنچه در این روزها از فساد و تبعیض و فاصله طبقاتی میبینیم و میشنویم قصهای تلخ و درد دلی از قلبهای سوخته و استغاثه از جانب مردمی است که به امام خود لبیک گفته، تن به انقلاب داده و سالهای طولانی از عمر خود را در آرزوی رفاه و آزادی و استقلال و عدالت و اسلام به جای اختناق، ظلم، نابرابری، درد و رنج، فقر و فساد و اسارت به سر برده، فداکاری و صبوری کرده، تلاشها داشته و محرومیتها کشیده است.
ولی افسوس کسی خطر فقر و بدبختی و فلاکت و نابودی فرهنگ و دین و اخلاق را احساس نمیکند و از تهی شدن کشور از مغزهای متفکر و نخبه و چیره شدن کوتولههای فرهنگی، دینی، سیاسی و علمی بر کشور و رواج دزدی و اختلاس رنج نمیبرد.
------------------------
* دینپژوه