به گزارش "ورزش سه "، محرومیت شش ماهه امیر قلعه نویی از 30 دی ماه سال 73 تا پایان تیرماه سال 74 هواداران استقلال را نگران کرده بود، کاپیتان و مغز متفکر استقلال در میانه میدان بعد از دربی جنجالی دی ماه 73 شروع فصل بعدی لیگ آزادگان را از دست داد تا جا برای یک اسطوره دیگر باشگاه باز شود، مردی که قرار نبود جای قلعه نویی را با شماره 8 پر کند، او قرار بود خودش باشد و بدل به یکی از مردان تاریخی باشگاه شود.
منصوریان با شماره 17 به استقلال آمد و 13 سال بعد و در خرداد سال 87 استقلال را با شماره 10 ترک کرد، در روزی پرشکوه و ماندگار و در شب قهرمانی جام حذفی در ورزشگاه پر آزادی و در حالی که در حد فاصل این سالها به جز چند سالی که در لیگ یونان، سنگاپور و آلمان بازی کرد، در ایران فقط لباس استقلال را به تن کرد، دو بار به استقلال بازگشت و در این فاصله شمارههای معروف 7 و 8 را هم به تن کرد، ولی با شماره محبوب و دوست داشتنی خودش و با بازوبندی که به دست بسته بود، جام حذفی را به آغوش کشید و در سن 37 سالگی برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد.
وقتی از پارس خودرو به استقلال آمد کسی او را نمیشناخت، بدنی نسبتا نحیف داشت و در میانه میدان استقلال سال 74 را آغاز کرد، سالی که به جرات میتوان گفت بهترین دوره فوتبالش را ساخت. او تنها چند ماه فرصت داشت تا خودش را به هواداران استقلال تحمیل کند و از این فرصت بهترین بهره برداری کرد، جولان او در میانه میدان و شوتهای دیدنیاش به سه کنج دروازهبانهای لیگ او را محبوب هواداران کرد، محبوبی که قرار بود مهمترین لقب باشگاه را از همین هواداران بگیرد و آن را برای خودش تا ابد در گوشه تنهاییهاش مرور کند.
منصوریان که استقلال را از ته دلش دوست داشت و بارها گفته در جایگاه هشت گلویش را برای این تیم گذاشته است، از همین مردم به خاطر احترام و رفتارش به هواداران استقلال لقب «داشعلی » را گرفت، لقبی که قبل از او هیچ کس در فوتبال نگرفت و تنها علی انصاریان بود که سالها بعد به این اسم توسط هواداران پرسپولیس تشویق شد.
شماره ده محبوب آبیها امروز 52 ساله شد، گذر سریع عمر باورش برای کسانی که خاطرههای بزرگ او را به یاد دارند سخت است، حتی با آن شمایل متفاوت و چهره خاصش که هیچ شباهتی به سال اول حضور در استقلال ندارد.
منصوریان شبهای بزرگی را برای آبیها به یادگار گذاشت، ولی شب سخت هم برای او در همین ورزشگاه رقم خورده است، شبی که مردم او را به درهای خروجی باشگاه هدایت کردند تا شفر به استقلال بیاد، شبی که منصوریان طولانیترین کنفرانس خبری را تا بامداد شب بعدی برگزار کرد تا با همین مردم خداحافظی کند.
پسردوست داشتنی محله بلورسازی و مرد اول گل هندبالیهای دبیرستان رهنما در میدان منیریه، آنقدر از این روز دلخوری داشت که اغلب دوستان ماهها از او بی خبر بودند. او به آلمان رفته بود تا مهمترین درس فوتبال را مرور کند. این که قرار نیست همیشه مانند آن ضربه تاریخی از نیمههای زمین به طباطبایی و پاس، گل ماندگار برای آبیها بزنی تا ورزشگاه برایت فریاد شادی سر بدهد. قرار نیست دل تو دل مردم نباشد تا صبح در روزنامهها ببینند مادر داشعلی او را از زیر قرآن رد میکند تا او اردوی تیم ملی را ترک کند تا در بازی استقلال برابر الهلال مرد اول میدان باشد.
شاید کمتر کسی یادش مانده باشد که او نقش اول بازی برابر نیروی هوایی عراق در بازی برگشت با این تیم در آزادی بود تا استقلال با دو گل این تیم را شکست دهد و صدهزار نفر منصوریان خسته را با تشویق بی امان در تعویض دقایق آخر تا نیمکت همراهی کنند.
بعد از آن شکست دردناک فروردین 95 جلوی پرسپولیس، منصوریان بود که ده ماه بعد این بار در نقش سرمربی با یک مشت جوان در یک نیمه سه گل به پرسپولیس خوب آن روزهای برانکو زد تا آبیها سال نو را با ذهنهای مانده از آن دربی ناگوار شروع نکنند گرچه آخر کار حیا کن و رها کن بود...
روزی قول داد سه امتیازی که از استقلال گرفته است را پس بدهد و یک هفته مانده به پایان لیگ در حضور صد هزار نفر با نفت تیم برانکو را با دو گل شکست داد، شبیه همان روزی که در کورس قهرمانی استقلال و پرسپولیس، سرخها را در آبادان زمین گیر و با دو گل روانه تهران کرد.
او همیشه و همه وقت در کنار استقلالیها بود، هست و خواهد بود. مثل یک هوادار تیفوسی جایگاه شماره هشت.
محمدرضا تقی خانی
نظر شما