اقتصادآنلاین-آرش نصیری؛ کیسینجر، یک پناهنده آلمانی الاصل از نازیسم که در سن ۱۵ سالگی به ایالات متحده آمد، چندین مورد از دورانسازترین دستاوردهای دیپلماتیک از زمان جنگ جهانی دوم را به خود اختصاص داد. اینها شامل آغاز تنشزدایی با اتحاد جماهیر شوروی برای حفظ صلح در طول جنگ سرد و تغییر چشمگیر شرایط آن درگیری ۴۰ ساله از طریق گشایش روابط با چین کمونیست در سال ۱۹۷۲ بود.
کیسینجر بهعنوان مشاور امنیت ملی نیکسون و سپس وزیر امور خارجه، دو نقشی که او با هم ترکیب کرد، احتمالاً موفقترین مذاکرهکننده خاورمیانه بود و هنر «دیپلماسی رفت و برگشت» را خلق کرد که منجر به چهار توافق اعراب و اسرائیل در بحبوحه شوکهای بزرگ قیمت نفت شد. مارتین ایندیک، مذاکرهکننده کهنهکار خاورمیانه، نویسنده کتاب «استاد بازی: هنری کیسینجر، و هنر دیپلماسی خاورمیانه» نوشت: با انجام این کار، او «نظم جدیدی را به رهبری آمریکا در آن بخش آشفته جهان برقرار کرد و پایههای صلح اعراب و اسرائیل را پیریزی نمود.»
از نظر برخی از زندگینامهنویسان، کیسینجر در قد و قامت جورج کنان، نویسنده اصلی استراتژی موفقیتآمیز مهار جنگ سرد آمریکا، و همچنین با دیگر معماران سیستم جهانی پس از جنگ جهانی دوم قرار دارد.
با این حال، آنطور که فارنپالیسی گزارش داده، کیسینجر به خصوص توسط لیبرالها مورد سرزنش قرار گرفت، زیرا آنها او را به آنچه انعکاس بیرحمانه قدرت آمریکا که منجر به مرگهای بیشماری شده است، متهم کردند. در کنار نیکسون، او از بمباران فاجعهبار کامبوج که منجر به ظهور گروه کمونیستی خمرهای سرخ و کشتار وحشتناک بیش از یک میلیون نفر شد، حمایت کرد. پس از تهاجم ایالات متحده به کامبوج، کیسینجر مذاکرات صلح با ویتنام را تکمیل کرد که جایزه صلح نوبل را برای او به ارمغان آورد، اما در نهایت منجر به تسخیر تحقیرآمیز ویتنام شمالی تنها دو سال بعد در بدترین شکست آمریکا در یک جنگ تا آن زمان شد و نشان داد که این جایزه تحسینی زودهنگام بوده است.
کیسینجر همچنین از کودتای ۱۹۷۳ علیه رئیس جمهوری منتخب سالوادور آلنده در شیلی، که حامی کمونیسم به شمار میرفت، حمایت کرد و به نسل کشی ۱۹۷۱ در بنگلادش نگاه بیتفاوتی داشت. نیکسون و کیسینجر در حالی که به دنبال جلوگیری از استقلال توسط پاکستان شرقی (بعداً بنگلادش) بودند، پشت سر ژنرالهای پاکستانی ایستادند و آنها را با نقض قوانین ایالات متحده مسلح کردند، زیرا آنها کشتار جمعی و تجاوز به بنگالیها را نادیده گرفتند. گری باس، یک محقق سیاسی در پرینستون، بعداً این قسمت را به عنوان «در میان تاریکترین فصلهای جنگ سرد» توصیف کرد. نوارها و اسناد محرمانه کاخ سفید نشان میدهد که در جلسات داخلی آن زمان، کیسینجر نسبت به کسانی که برای «بنگالیهای در حال مرگ» «اشک میریزند» ابراز تحقیر کرده است.
کریستوفر هیچنز در کتاب خود به نام محاکمه هنری کیسینجر در سال ۲۰۰۱ استدلال کرد که کیسینجر باید تحت قوانین بین المللی تحت پیگرد قانونی قرار گیرد زیرا او را باید مسئول «سازماندهی و فرمان تخریب جمعیت غیرنظامی، ترور سیاستمداران ناخوشایند، ربودن و ناپدید شدن سربازان و روزنامهنگارانی که بر سر راهش قرار میگرفتند» دانست.
برنی سندرز، سناتور چپگرا از ورمونت، در جریان مناظره با هیلاری کلینتون در جریان رقابتهای مقدماتی ریاستجمهوری دموکراتها در سال ۲۰۱۶ گفت: من با افتخار میگویم که هنری کیسینجر دوست من نیست. هنری کیسینجر یکی از مخربترین وزیران امور خارجه در تاریخ مدرن این کشور بود.»
با این حال، کیسینجر به عنوان یک محقق و شخصیت بانفوذ، ماندگارترین اثر خود را بر جای گذاشت. کیسینجر ابتدا با کتاب خود به نام «سلاحهای هستهای و سیاست خارجی» به شهرتی دست یافت که به احتمال زیاد در فهرست پرفروشترین کتابها قرار گرفت. این کتاب به نفع جنگ هستهای محدود استدلال میکرد، دیدگاهی که کیسینجر بعدها آن را رد کرد.
او از جنگ ویتنام حمایت کرد - اگرچه بری گوون محقق اشاره میکند که کیسینجر در اوایل سال ۱۹۶۵ پس از یک دیدار به این نتیجه رسیده بود که جنگ بیهوده است. بنابراین از آنجا که او نگران تخلیه قدرت آمریکا با توجه به تحولات جهانی بود، او عصر تنش زدایی و مذاکرات کاهش هستهای را با شوروی آغاز کرد که خشم بسیاری از محافظه کاران را برانگیخت.
اما در همان زمان، کیسینجر در سال ۱۹۷۲ با آغاز نزدیکی بیسابقه با چین کمونیستی، که اتحاد جماهیر شوروی از آن جدا شده بود، مسکو را غافلگیر کرد. به گفته برخی از محققان، این ممکن است به جلوگیری از شروع جنگ با شوروی در زمانی که واشنگتن به دلیل آشفتگی داخلی منحرف شده بود، کمک کرده باشد.
و با این حال، کیسینجر همچنین به دلیل تماسهای شخصی خود مشهور شد و رهبران و دیپلماتهای خارجی را با جذابیت، شوخ طبعی و تسلط خود در تاریخ به دست آورد. البته این باعث میشد که او هرگز از سوءاستفادهها و تجاوزات دیکتاتورهایی که با آنها مذاکره میکرد آزردهخاطر به نظر نرسد.
با وجود جنجالهایی که او را احاطه کرده بود، کیسینجر هرگز شهرت خود را به عنوان کارشناس برجسته سیاست خارجی آمریکا از دست نداد. تأثیر وی بر امور جهانی پس از پایان خدمت در کاخ سفید در سال ۱۹۷۷ نیز ادامه داشت و او مرتباً توسط رؤسای جمهوری آمریکا هر دو حزب سیاسی و تعداد زیادی از رهبران خارجی طرف مشورت قرار میگرفت. کیسینجر این تولد دوباره شهرت را با انتشار خستگیناپذیر خاطرات، کتابها و مقالاتی که برخی از محققان آن را جامعترین و عمیقترین توضیح درباره سیاست خارجی توسط هر کارشناس آمریکایی میدانند، تقویت کرد.
کیسینجر علیرغم سن بالای خود همچنان در مورد مسائل بزرگ بینالمللی فعال و پر سر و صدا باقی ماند. در اوایل سال جاری، در حالی که ایالات متحده به دنبال تثبیت روابط با پکن بود، او به چین سفر کرد و با مقامات ارشد آنجا ملاقات کرد که باعث پشیمانی کاخ سفید شد. به گزارش خبرگزاری دولتی شینهوا، شی در این دیدار به او گفت که «ما هرگز دوستان قدیمی خود را فراموش نمیکنیم، و نه کمکهای تاریخی شما را در ترویج رشد روابط چین و ایالات متحده.»
کیسینجر که برجستهترین سیاستمدار واقعگرای آمریکا به حساب میآید، با بدبینی به ایدهآلیسم ویلسونی پیشگویی درستی انجام داد. بر طبق این دیدگاه اساساً این تصور که واشنگتن میتواند جهان را به شکل دلخواه آمریکا تغییر نظم دهد- اغلب مشخصهی سیاست خارجی ایالات متحده بوده است.
او در هیچ کجا به اندازه شک و تردید خود مبنی بر اینکه پس از جنگ سرد، گسترش دموکراسی یک علاج خواهد بود، خود را ثابت نکرده است. همانطور که گئون اشاره کرد، کیسینجر پیشبینی کرد که پایان جنگ سرد به پیروزی سرمایهداری لیبرال دمکراتیک به سبک آمریکایی منجر نمیشود، بلکه بیشتر «یک غروب درخشان» را نشان میدهد.
این امر به ویژه در مورد چین - کشوری که کیسینجر بیشتر از همه میشناخت - صادق بود، همانطور که تحولات یک دهه اخیر نشان داده است. دولتهای متوالی، که از بیل کلینتون شروع شد، به دنبال جذب چین در سیستم بازارهای جهانی و دموکراسیهای نوظهور پس از جنگ سرد بودند، چیزی که کیسینجر زمانی آن را «رویای دیرینه آمریکایی برای صلحی که با تغییر ایدئولوژی دشمن به دست میآید» مینامید. «اما بر اساس معیارهای ایالات متحده، چین، همراه با روسیه پس از فروپاشی شوروی، به نیروی محرکه دوران جدید خودکامگی و سرکوب حقوق بشر تبدیل شده است.»
کیسینجر بر اساس دیپلماسی واقعگرای خود تأکید میکرد: «در قرن آینده، رهبران آمریکایی باید برای عموم مردم مفهومی از منافع ملی بیان کنند و توضیح دهند که چگونه این منافع -در اروپا و آسیا- با حفظ توازن قوا تأمین میشود. آمریکا برای حفظ تعادل در چندین منطقه جهان به شرکای نیاز خواهد داشت و این شرکا را نمیتوان تنها بر اساس ملاحظات اخلاقی انتخاب کرد.»
کیسینجر در اواخر عمرش از این بیم داشت که واشنگتن با اتخاذ رویکردی تقابلی با چین و روسیه به دلایل اخلاقی یا ایدئولوژیک، ممکن است در خطر منزوی کردن خود و احیای اتحاد قدیمی بین پکن و مسکو باشد. در سال ۲۰۱۸، او به دونالد ترامپ، رئیسجمهوری وقت آمریکا توصیه کرد تا برای مقابله با چین همکاری نزدیکتری با روسیه داشته باشد.
در عین حال، کیسینجر همچنین هشدار داد که با راهاندازی یک جنگ سرد جدید علیه چین، واشنگتن ممکن است خطری حتی بزرگتر از آنچه که علیه اتحاد جماهیر شوروی با آن مواجه است ایجاد کند. او در ماه مه ۲۰۲۱ در انجمن سدونا مؤسسه مککین گفت: اتحاد جماهیر شوروی، مانند چین، از ظرفیتهای فناوری توسعهای برخوردار نبود. چین علاوه بر اینکه یک قدرت نظامی قابل توجه است، یک قدرت اقتصادی بزرگ است.
کیسینجر در یکی از آخرین مقالات خود که پس از خروج تحقیرآمیز آمریکا از افغانستان برای اکونومیست نوشته شد، بار دیگر نسبت به بیش از حد تعصب ایدهآلیستی در مورد تغییر جهان به سوی نظمی بهتر هشدار داد.
به هر روی این میراث پیچیدهای است که کیسینجر برای ایالات متحده و جهان از خود به جای گذاشته است.