شفقنا- نیروهای حماس در 15 مهر ماه عملیات «طوفان الاقصی» را در واکنش به اقدامات رژیم صهیونیستی آغاز کردند و به دنبال جنگی که بین حماس و اسراییل شکل گرفت، بیش از 14 هزار فلسطینی به شهادت رسیدند و بعد از گذشته 50 روز درگیری، در روز سوم مهرماه آتش بس چهار روزهای برای تبادل اسرا انجام شد.
* ابوالفضل عمویی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به اینکه اسراییل در پی عملیات «طوفان الاقصی» سه شکست را تجربه کرد، گفت: شکست اول شکست، شکست اطلاعاتی بود که اسراییل با داشتن یکی از پیشرفته ترین سرویس های اطلاعاتی جهان مثل شاباک و موساد، نتوانست چنین عملیاتی را پیش بینی کند.
* وی با اشاره به شکست اسراییل در عملیات زمینی اظهار کرد: 4 هفته عملیات به صورت زمینی در غزه رخ داد اما رژیم صهیونیستی به هیج کدام از اهدافش نرسید و نه توانست به حماس ضربه اساسی وارد کند و نه به اسرای خودش دسترسی پیدا کرد.
* عمویی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در خصوص شکست سوم اسراییل گفت: شکست سوم در افکار عمومی جهانی بود. چراکه گسترده ترین اعتراضات و تجمعات بین المللی در 50 سال اخیر مربوط به حمایت از مردم فلسطین بود و دنیا تظاهراتی را تجربه کرد که از زمان جنگ ویتنام بی سابقه بود.
بخش اول گفتوگوی شفقنا با آقای ابوالفضل عمویی را در ادامه میخوانید:
* با گذشت بیش از یکماه از عملیات طوفان الاقصی از سوی حماس و واکنش رژیم صهیونیستی در حمله به غزه، وضعیت کنونی میدانی و سیاسی تنش بین حماس و رژیم صهیونیستی را چگونه ارزیابی می کنید؟
تاریخ فلسطین، 75 سال تحولات را در پی داشته است و ظلمهای مکرری به خودش دیده است و آن چیزی که در 7 اکتبر به عنوان عملیات «طوفان الاقصی» دیدیم، واکنشی به بخشی از این ظلم ها است که گروهی به نام «مقاومت» از دل این مردم به وجود آمدند و خواستند بخشی از این اشغالگری و ظلم علیه فلسطین را به طرف اشغالگر بازگردانند که در چارچوب حقوق بین الملل، یک رفتار دفاع از خود و دفاع مشروع برای آزادی سرزمینشان تلقی میشود. اما در این دوره واکنش رژیم صهیونیستی، از دید من با مجموعهای از شکستها همراه بود. شکست اول، عملیات 7 اکتبر، شکست اطلاعاتی، نظامی و اجتماعی برای رژیم صهیونیستی بود؛ اسراییل با داشتن یکی از پیشرفته ترین سرویسهای جهانی مثل «شاباک» و «موساد»، نتوانست چنین عملیاتی را پیش بینی و برای آن اقدامی طراحی کند. شکست نظامی از این جهت بود که ارتش اسراییل در غزه نتوانست واکنش موثر را نشان دهد و شکست فضاحت باری را تحمل کرد و نهایتا اثر این دو ناکامی برای رژیم صهیونیستی تبدیل به یک فضای منفی در ساختار اجتماعی این رژیم شد. همه می دانند که اسراییل یک جامعه ساخته شده حاصل از مهاجرت است و این افراد به امید امنیت و رفاه به این سرزمین آمدند؛ اما نتیجه اتفاقی که رخ داد این بود که هم انگاره امنیت و هم انگاره رفاه آنها به چالش کشیده شد.
شکست دوم رژیم صهیونیستی ناکامی در عملیات زمینی در غزه بود. شاهد 7 هفته عملیات علیه مردم فسلطین بودیم که 4 هفته آن به صورت زمینی در غزه رخ داد اما رژیم صهیونیستی به هیج کدام از اهدافش نرسید و نه توانسته به حماس ضربه اساسی وارد کند و نه به اسرای خودش دسترسی پیدا کرد و نهایتا مجبور به مذاکره شد.
شکست سوم در افکار عمومی جهانی یعنی شکست در جنگ روایت بود. گسترده ترین اعتراضات و تجمعات بینالمللی در 50 سال اخیر مربوط به حمایت از مردم فلسطین بود و دنیا تظاهراتی را تجربه کرد که از زمان جنگ ویتنام بی سابقه بود. شاید در حمله به عراق هم این حجم از مخالفت بین المللی را شاهد نبودیم و من مجموعه این سه دسته ناکامی و شکست را حاصل عملیاتهای 7 هفته ای رژیم صهیونیستی در پی «طوفان الاقصی» میبینم.
* برخی عقیده دارند که عملیات طوفان الاقصی روند عادی سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و کشورهای اسلامی و عربی را به طور کامل از جریان خارج کرد و برخی معتقدند صرفا به تاخیر انداخت. دیدگاه شما چیست؟
متاسفانه یکی از مسایلی که در بعضی از کشورهای منطقه شاهد بودیم، «روند عادی سازی» و اتفاقاتی بود که به عنوان «توافق ابراهیم» شناخته می شد که با تلاش آمریکاییها، به حاکمان این کشورهای عربی فهم شده بود که باید قضیه فلسطین و اسراییل را با همین شرایط موجود بپذیرند و با واقعیت رژیم صهیونیستی کنار بیایند. متاسفانه بعضی از کشورهای عربی هم در این دام افتادند و این نگرانی وجود داشت که سایر کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی هم درگیر آن شوند. اما صحنهای که بعد از «طوفان الاقصی» رقم خورد، نشان داد که فلسطین همچنان موضوع اول مردم منطقه و کشورهای عربی است؛ لذا موضوع «عادی سازی روابط» به نظر من به حالت تعلیق درآمده است؛ البته آمریکایی ها حتما تلاش می کنند برای حفظ رژیم صهیونیستی این روند را احیاء کنند اما تا زمانی که راه حل مورد رضایت مردم فلسطین رخ ندهد، حتما این روند با چالش مواجه می شود و هر کشوری که وارد این پروسه شده بود، بعد از «طوفان الاقصی» رفتار دیگری مانند قطع روابط و بازگشت سفرایشان داشتند که همه نشان از این است که عادی سازی در جامعه عربی، عادی نشده است بلکه تحمیلی به این جوامع بود که نتیجه چندانی را به دست نیاورد.
*برخی عقیده دارند، در صورت عدم مقاومت فلسطینیان و عدم حمایت کشورهای اسلامی، احتمال کوچاندن اجباری مردم غزه به صحرای سینا و یا ضمیمه کردن غزه به رژیم صهیونیستی جدی است. فکر می کنید چقدر این احتمال وجود دارد و چه باید کرد؟
شاهد دست راستی ترین دولت تاریخ رژیم صهیونیستی هستیم و این افکار را دارند که کل سرزمین فلسطین باید در اختیار آنها قرار بگیرد؛ بنابراین در همین چارچوب حتما با ایده کوچ اجباری هم موافق هستند و سعی کردند بخشی از این ایده را بعد از «طوفان الاقصی» به عنوان راهکار امنیت بخشی به رژیم ارائه کنند اما مهمترین موانع پیشبرد برنامههای آنها، ایستادگی مردم فلسطین است؛ مردمی که چندین بمب اتمی را تحمل کردند، اما غزه و سرزمینشان را ترک نکردند؛ شاید عده ای مجبور شدند از شمال به سمت جنوب حرکت کنند اما در همان ساعات ابتدایی آتش بس موقت، دوباره مسیر بازگشت به شمال را طی کردند و از این جهت کوچ اجباری شاید به خیال صهیونیست های دست راستی، ایده امنیت بخش باشد اما در عمل جای پایی روی زمین ندارد.
* اشاره داشتید که مقاومت مردم غزه مانعی اساسی در برابر پیشبرد اهداف اسراییل است. اما در برابر مقاومتهای مردم غزه، شما اقدامات کشورهای منطقه را در مقابله با جنایات اسراییل چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر می کنم مردم کشورهای اسلامی جلوتر از حاکمان کشورهای اسلامی حرکت کردند؛ ما شاهد چندین نشست از سوی کشورهای اسلامی بودیم اما نتایج مطلوبی نداشت؛ اجلاس قاهره و ریاض و گفت و گوهای دو جانبه ای بین کشورها صورت گرفت، اما خواسته های ابتدایی مردم مسلمان از جمله تحریم اسراییل و یا اتحاد برای آزادی کامل قدس را در به همراه نداشت؛ از این جهت فکر می کنم فاصله زیادی بین خواسته های مردم کشورهای اسلامی با عمل حاکمیت ها وجود دارد. به رغم اینکه شاهد بودیم بعضی از کشورها مثل ترکیه و بعضی از کشورهای آسیای میانه که مواضع خوبی داشتند، اما در عمل نه تجارت با این رژیم را قطع کردند و نه گام موثری را برای تثبیت حقوق مردم فلسطین برداشتند.
* چه چیزی مانع شده است که شاهد مواضع عملی از سوی بعضی از کشورهای اسلامی منطقه نباشیم؟
آن چیزی که این فاصله را به وجود آورده است، وابستگیهای اجزایی از حاکمیتها است. یعنی منافع اقتصادی که متاسفانه در بعضی از این روابط شکل می گیرد و یا فشاری که ایالات متحده روی این حاکمیت ها میگذارد، باعث می شود که آنها در عمل از خواسته های مردم فاصله بگیرند در حالی که خواسته های مردم مسلمان دست یافتنی و منبطق بر عقلانیت است. اینکه کشورهای مسلمان تلاش کنند وابستگی های اقتصادی را به هم بیشتر و اتکای آنها به محیط داخلی و هم کیش خودشان باشد، می تواند به این مسأله کمک کند که در تصمیم گیری ها هم استقلال عمل بیشتری داشته باشند و در مواقع خاص از رژیم صهیونیستی فاصله بیشتری بگیرند.
* یکی از موضوعاتی که از ابتدای حمله رژیم صهیونیستی به غزه مورد توجه قرار گرفته، مسائل انسانی و عدم امکان کمکرسانی به غیرنظامیان بوده است. به نظر شما جامعه جهانی در این زمینه تا چه اندازه به وظیفه خود عمل کرد؟
غزه یک زندان رو باز و محدود شده ترین منطقه دنیا است و به غیر از فشارهای رژیم صهیونیستی تنها مسیر دسترسی به سرزمین غزه، «گذرگاه رفح» است که متاسفانه از سوی دولت مصر علی رغم آمادگی زیاد برای ارسال کمک های بشردوستانه، باز نشد. توجیه دولت مصر این بود که اگر این مرز باز شود ممکن است مهاجرین فلسطینی عازم این کشور شوند اما مردم غزه خودشان مایل نبودند وارد مصر شوند. زیرا ممکن بود اسراییل اجازه ورود مجدد آنها به غزه را ندهد و آنها برای همیشه از سرزمینشان دور بمانند شبیه اتفاقاتی که در سال 1967 برای بخشی از مردم کرانه باختری در اردن رخ داد. به هر حال این آمادگی برای اعزام اقلام بشردوستانه وجود داشت و الان که کمی فضا بازتر شده است، بنای این هست که روزانه بین 100 تا 200 کامیون کمکهای بشردوستانه وارد غزه شود. بسیاری از کشورها و نهادها، کمک های بشردوستانه را اعزام کردند اما رژیم صهیونیستی هم البته مانع امنیتی ایجاد می کرد؛ یعنی اخباری در مورد بمباران اطراف گذرگاه رفح وجود داشت و ممکن بود این کمک ها در میانه راه مورد آسیب قرار می گیرد و این سیاستی بود که رژیم صهیونیستی درهمان روزهای ابتدایی اعلام کرد که می خواهند غزه را از آب، سوخت و غذا محروم کنند و رژیم صهیونیستی به نظر من به دنبال تنبیه دسته جمعی مردم فلسطین بود اما آنچه بیش از همه مردم غزه را سرپا نگه داشت، روحیه ایستادگی مردم فلسطین است. مردم غزه به دلیل مناسبات بین المللی، امکان حضور در سایر نقاط دنیا را دارند یعنی کشورهای غربی برای اینکه بتوانند به رژیم صهیونیستی کمک کنند، تسهیلاتی را برای مهاجرین فلسطینی در کشورهای خودشان در قالب «آنروا» ارائه می دادند. حتی افرادی که تابعیت سایر کشورها مثل امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی را گرفتند، ولی به دلیل اهتمامی که به موضوع فلسطین دارند باز می گردند و داخل غزه زندگی می کنند. میهن و وطن، ارزش محوری برای انسان فلسطینی دارد و لذا ذیل بمباران، سرزمین خود را ترک نکردند. حتی در روزهایی که شدیدترین حجم از بمباران از سوی رژیم صهیونیستی را شاهد بودیم حدود 300 هزار نفر از مردم همچنان در شمال غزه باقی مانده بودند.
* به عقیده کارشناسان،عملیات طوفان الاقصی بیش از موفقیت نظامی، شکنندگی و آسیبپذیری امنیتی رژیم صهیونیستی را نشان داد. به نظر شما آثار بلند مدت این عملیات بر رژیم صهیونیستی چیست؟ جنگ غزه چه تاثیری بر آینده سیاسی نتانیاهو خواهد داشت؟
در سطح منطقه ای حتما جایگاه مقاومت در بین ناظران بین المللی ارتقاء پیدا کرد و آن انگاره ها در مورد رژیم صهیونیستی به عنوان ارتش قدرتمند و سرویس اطلاعاتی نفوذ ناپذیر، حتما تنزل پیدا کرد. اما در داخل رژیم صهیونیستی حتما شاهد تحولاتی خواهیم بود. جریان راست حامی کابینه فعلی به شدت با تنزل در افکار عمومی مواجه شده است و این تنزل بیش از همه متوجه حزب نتانیاهو «لیکود» است؛ نتانیاهو طولانی ترین دوره نخستوزیری را در سرزمین های اشغالی دارد اما در حال ترک این جایگاه با کارنامه فوق العاده منفی است و در اینصورت اول از همه با سوالات کمیته تحقیق و تفحص در خصوص این جنگ مواجه خواهد شد که ناکامی اطلاعاتی سیاسی آن را در عدم پیش بینی این واقعه مورد ارزیابی قرار می دهند. موضوع دوم این است که او پرونده هایی از قبل معروف به پرونده های 2 هزار، 3 هزار و 4 هزار دارد که وقتی در جایگاه نخست وزیری قرار بگیرد، رسیدگی به آنها متوقف می شود اما وقتی این جایگاه را ترک می کند باید پاسخگوی این پرونده ها هم باشد. لذا نتانیاهو با کارنامه منفی علی رغم سابقه طولانی باید نخست وزیری را ترک کند. متقابلا شاهد تغییرات اجتماعی در داخل رژیم صهیونیستی هستیم و موج مهاجرت معکوس خصوصا در میان اقشار سکولار صهیونیستها به وجود آمده است و محیطی که از لحاظ اقتصادی برای کسب و کارهای نو «استارتاپ ها» در ساحل مدیترانه به وجود آمده است به شدت به چالش کشیده شده است که اثار اقتصادی پررنگی خواهد داشت؛ بلومبرگ گزارشی منتشر کرد که 48 هزار میلیارد دلار ضرر اقتصادی این جنگ برای رژیم صهیونیستی است. از این جهت رژیم صهیونیستی وارد دالان تاریکی از تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خواهد شد و بی جهت نیست که آمریکایی ها سراسیمه وارد اتاق های عملیات شدند و حمایت های سیاسی از این رژیم را بر عهده گرفتند؛ ترکهای بزرگی بر پیکره مجسمه 75 ساله نشسته است و فکر می کنم که بعد از طوفان الاقصی، اسراییل ضعیفتر از گذشته و در مسیر آسیب پذیری بیش از قبل قرار گرفته است.
* اشاره کردید که مردم دنیا پیشتاز محکوم کردن جنایات رژیم صهیونیستی بودند و در ایران هم شاهد این حضور بودیم. نخبگان سیاسی و حوزوی ما در انجام وظایف اخلاقی و انسانی خود در قبال مردم غزه چقدر موفق بودند؟
در حوادث چند هفته اخیر آمریکایی ها پیام های متعددی به ما دادند که بخشی از آنها از طریق واسطه ها به دست ما رسیده بود و عمده محور این پیام ها این بود که آمریکایی ها تلاش می کردند از فعال شدن ایران به صورت مستقیم در جنگ غزه جلوگیری کنند. اما واقعیت این است که آمریکایی ها دچار چند خطای تحلیلی شدند که نکته اول در مورد فهم آنها از جبهه مقاومت است؛ «جبهه مقاومت» سلسله مراتبی نیست بلکه یک زنجیره و حلقه ای از جریان های ملی برآمده از ملتهای مسلمان است که هدف مشترکی را دنبال می کنند و به هم دستور نمی دهند بلکه چون هدف، مشترک است، همکاری شکل می گیرد؛ از این جهت ایران رئیس جبهه مقاومت نیست بلکه حلقه واسط است و ما مشخص نمی کنیم که چه کسی چه زمانی وارد درگیری شود و چه زمانی از درگیری خارج شود. از این جهت ما برای ایجاد این فهم واقع بینانه اعلام کردیم که توسعه جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین می تواند به فعال شدن بقیه بخش های جبهه مقاومت دامن بزند کما اینکه حماس که برنامه «طوفان الاقصی» را طراحی و اجرا کرد، سایر اجزای جبهه مقاومت هم خودخواسته وارد مقابله به صهیونیست ها شدند مثلا کاری که انصارالله یمن و حزب الله لبنان در شمال سرزمین های اشغالی انجام داد، اراده داخلی این جریان ها بود. البته کار اصلی ایران، هماهنگی بین این حرکت ها و حمایت سیاسی و دیپلماتیک از این جریان بود. ایران به عنوان یک دولت این قابلیت را دارد که مناسبت های بین المللی را فعال و در مجامع بین المللی حضور پیدا کند و نسبت به فعال سازی مکانیزم های مردمی و بین المللی گام بردارد و این اتفاقی بود که رخ داد؛ وزیر امور خارجه ایران سه سفر منطقهای داشت و در مقر سازمان ملل در نیویورک و ژنو حضور پیدا کرد و از طریق این مناسبات سعی کرد فضای بین المللی را برای پیشبرد سریع تر آتش بس آماده کند. لذا واکنش ایران به این پیام آمریگاییها، تلاشی بود تا این خطای تحلیلی نسبت به نقش ایران از بین برود و نقش درست تر و واقعی تر این مناسبات دیده شود. ما به غیر از موضوع مناسبات داخلی جبهه مقاومت، یکی از تلاش هایی که داشتیم این بود که به صورت پیوسته موضوع آتش بس را پیگیری کنیم. «آتش بس» موضوع اخلاقی و مسووولیت انسانی ما بود زیرا کاری که صهیونیست ها انجام می دادند خطوط قرمز حقوق بین الملل را رد کرد و کوچ اجباری و نسل کشی و جنایت علیه بشریت، همه را انجام دادند. ما بانی تلاش برای برگزاری جلسه سران کشورهای اسلامی شدیم و تلاش آقای رئیسی بود که باعث شد این جلسه سریع تر تشکیل شود و هماهنگی آقای قالیباف با رییس مجلس الجزایر که رئیس دوره ای اتحادیه بین المجالس آسیایی است، بانی جلسه آنلاین فوری بود تا اعلام موضع کنند. اما هوشیاری بینالمللی همه مدیون ایران نیست زیرا حقانیت مردم فلسطین آنقدر پررنگ است که مردم دنیا، خارج از انحصار رسانه های اصلی وابسته به صهیونیست ها، صدای مظلومیت مردم فلسطین را بشنوند. مردم دنیا با حضور خود از حاکمانشان خواستند که برای حمایت از مردم غزه اقدامی انجام دهند اما شاید این مساله در مورد دولت در ایران، مصداق ندارد و دولت ایران حمایت از فلسطین را در دستور کار ثابت خودش دارد و همه از حقوق مردم فلسطین آگاه هستند و مردم بخشی از کار را انجام شده می دانند البته اگر شرایط به نحوی بود که حضور گسترده تر مردم را در شهرها می دیدیم، حتما بازخورد بهتری داشت؛ اما باید بدانیم که شنیدن خبر تجمع بزرگ ضد اسراییلی در تهران، شاید به اندازه تجمع مردم در پاریس و لندن تعجب برانگیز نیست. از این جهت من ضمن اینکه علاقمند هستم که حمایت مردمی از فلسطین با قاعده بزرگ تری پیش برود اما می توانم درک کنم که چرا حمایت از موضوع فلسطین در داخل ایران با خشم علیه حاکمیت همراه نیست زیرا حاکمیت تمام تلاش خود را در این مسیر انجام می دهد.
* فجایعی که رژیم صهیونیستی در غزه آفرید، از نظر اخلاقی به شدت این رژیم و آمریکا را در موضع انفعال و محکومیت قرار داد. با هر نتیجه ای در جنگ غزه، آثار بلند مدت رفتار اسرائیل و آمریکا درجنگ غزه بر باور ملت های جهان نسبت به ارزش های مورد ادعای آمریکا چه خواهد بود؟
در ادبیات تحلیلی، دنیای پیش از طوفان الاقصی و دنیای بعد از آن تفاوت دارد؛ یکی از تفاوت ها کاهش اعتبار ایالات متحده و کشورهای اروپایی برای پیگیری طرحهای بین المللی است. زیرا آنها در موضوع فسطین با سوءگیری کامل وارد شدند و این دغدغه برای تحلیلگران آمریکایی هم وجود دارد که این کشور نمی تواند با نقش واسطهگری سابق عمل کند؛ زیرا آمریکایی ها همه تلاششان برای حمایت از صهیونیست ها در این جنگ را انجام دادند که قطعنامه ها را وتو کنند یا طرح حمایت 14 میلیارد دلاری را به کنگره بردند و همچنین نماینده صهیونیست ها برای مذاکرات آزادی اسرا، شدند. البته خود این رفتار آمریکایی ها به چالش داخلی برای آنها تبدیل شده است؛ در داخل سیستم وزارت خارجه آمریکا، نامه ای نوشته می شود و کارشناسان و مدیران میانی، رویکرد دولت ایالات متحده را در حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی به چالش می کشند؛ لذا نمی توان انتظار داشت آمریکایی ها نقش موثری را پیش ببرند. صحنه غزه یک نمایشگاه کامل برای عملکرد مدعیان حقوق بشر بود و همه خطوط قرمز حقوق بین الملل رد شد و طرف آمریکایی حتی از پیگیری موضوع آتش بس هم عاجز بود و همین الان هم جزو طرفهایی هستند که صهیونیست ها را تحریک می کنند برای اینکه به سرعت بازگردند و آتش بس موقت را به صحنه جنگ دوباره هدایت کنند.
همانطور که اشاره کردید آتش بس موقتی در حال حاضر اعلام شده است اما به طور کلی فکر می کنید بهترین راه برای حل مسئله فلسطین با توجه به ناکارآمدی یا ناکامی توافقات قبلی مانند پیمان اسلو، چیست؟
این آتش بس ظرفیت تمدید را دارد و احتمال یک هفته تا 10 روز زمینه برای تمدید آن وجود دارد. اما دو طرف در داخل رژیم صهیونیستی مایل به آغاز مجدد درگیری هستند؛ یک طرف شخص نتانیاهو است زیرا آینده سیاسی او به ادامه این جنگ گره خورده است و تلاش می کند با طولانی کردن جنگ موقعیت سیاسی خودش را بهبود ببخشد. طرف دومی که خواهان ادامه جنگ است، جریان نظامی رژیم است چراکه حیثیت آنها در طوفان الاقصی به چالش کشیده شد و در عملیات زمینی چهار هفته ای، دستاوردی را نداشتند؛ لذا کسی از لحاظ نظامی، اعتباری برای ارتشی که نتواند در برابر گروه محدود مقاومت موثر باشد را قایل نیست. اما رژیم صهیونیستی با موقعیتی که شکل گرفته و فشار افکار عمومی بین المللی و توانمندی که نیروهای مقاومت در مبادله اسرا نشان دادند، نمی توانند جنگ را از سر بگیرند و مخالفت های بین المللی هم بیش از گذشته خواهد بود. مطالبه امروز برخی از کشورهای غربی مثل فرانسه این است که آتش بس، دائمی شود. من فکر می کنم چند انگاره ثابت در مورد رژیم صهیونیستی در افکار عمومی به چالش کشیده میشود . روزی که اولین تجمع در واشنگتن در مقابل کاخ سفید بالا رفت روی پلاکاردی نوشته شده بود که «مشکل به 7 اکتبر باز نمی گردد بلکه مشکل به سال 1947 باز میگردد». یعنی فلسفه وجودی رژیم صهیونیستی در میان افکار عمومی خصوصا نسل جوان که از انحصار رسانههای رسمی خارج شدند با مساله مواجه شده است. صهیونیست ها هم اعتبار خودشان را از دست دادند و دست به همه نوع جنایت زدند و مشروعیتی برای ادامه حیاتشان وجود ندارد که بخواهیم در مورد آن صحبت کنیم. لذا من فکر می کنم زمینه برای شنیدن طرح هایی که می تواند بلندمدت راه حل موضوع فلسطین را ارائه کند نسبت به گذشته آماده تر شده است. ادبیات «دو دولت» از سوی آمریکایی ها به حاشیه رفته بود ولی الان پیوسته در کلام بایدن شنیده می شود؛ البته از نظر ما «دو دولت» هم راه حل نیست. بنابراین یکی از ایده های قابل دفاع، ایده ایران است؛ ایران قایل بر این است که حق تعیین سرنوشت برای مردم فلسطین است و آنها تعیین کننده هستند و باید در همه پرسی تحت نظارت بین المللی شرکت و نظرشان را در آنجا اعلام کنند. ما فکرمی کنیم این مساله راه حل مبتنی بر منطق و حقوق بین الملل است و من آینده فلسطین را در این مسیر میبینم.