|پیام ما| از ابتدای دههٔ ۹۰ دولت شروع به برنامهریزی مجدد در مورد مدیریت قاچاق چوب کرد. آمار بالای از بین رفتن جنگلهای البرز و زاگرس، همزمان با شدت گرفتن بحث ثبت جهانی جنگلهای هیرکانی، افزایش نرخ بیکاری، مشکلات اقتصادی با شدت گرفتن تحریمها، ضرورت بازتعریف نظامی برای مقابله یا کنترل قطع بیرویهٔ درختان را نشان میداد. باوجوداین، هنوز هم نرخ بالای قاچاق چوب و اخبار و تصاویر رسیده از این رخداد که بهویژه در دو فصل پاییز و زمستان نیز افزایش پیدا میکند، این سؤال را ایجاد میکند که چرا هنوز بازار اقتصاد چوب، خارج از چارچوب قانون داغ است.
سال ۱۴۰۲ آخرین گزارشهای رسمی و مدون از وضعیت قاچاق چوب منتشر شد و پس از آن موضوع به حد انتشار اخبار بهویژه در فضای مجازی تقلیل پیدا کرد. قاچاق چوب درحالی انجام میشود که معمولاً دستگاه قضایی نیز مستقیماً به آن نمیپردازد و عموماً پروندههایی را بررسی میکند که از سوی دولت بهعنوان متخلف معرفی شده باشند. در شرایطی که طبق قانون، رسیدگی به قاچاق حمل چوبهای جنگلی، تهیهٔ هیزم و زغال از دستگاههای قضایی سلب نشده است، اما گویی ورود سازمان تعزیرات بهمثابهٔ سلب مسئولیت از دستگاه قضایی کشور تلقی شده است. مطابق قانون، قوه قضاییه یا دادستان میتوانند با محرز شدن جرم در حیطهٔ قاچاق چوب، دربارهٔ کسانی که طبیعت را از بین برده و به تخریب محیط زیست دست زدهاند، اعلام جرم کند؛ اما اکنون اگر جرمی در محدودهٔ جنگلٔها و مناطق حفاظتشده رخ دهد، سازمان تعزیرات حکومتی با آن برخورد میکند.
حمل محصولات چوبی موضوعی فراتر از استفاده و مصرف روستایی یا جنگلی و مبتنیبر معامله است، لازم است علاوهبر معاونت، بهعنوان بزهی مستقل نیـز مـورد پیگـرد قـرار گیـرد
«حسن محسنی»، استاد دانشگاه تهران، اما بر این باور است که با رویکردي که قانونگذار در قانون قاچاق کالا و ارز مصوب ۱۳۹۲ دربارهٔ قاچاق بهعنوان یک جرم اقتصادي پذیرفت، پیرامون سرنوشت، کارکرد و هدف حکم مقنن در ماده ۴۸ قانون حفاظت و بهرهبرداري از جنگلها و مراتع مصوب ۱۳۴۶ که حمل چوب، هیزم و زغال حاصل از درختان جنگلی را ممنوع و بر طبق قانون مجازات مرتکبین قاچاق مصوب ۱۳۱۲ قابل تعقیب و مجازات میدانست، ابهاماتی جدي بهوجود آمد.»
او توضیح میدهد: «دادگاههاي کشور ما در این بحران هیزم، که در جهان بهعنوان عامل ۵۰ درصد قطع درختان جنگل شناخته شده و در جوامع فقیر بهعنوان عامل ۸۰ درصدي قطع درخت معرفی شده است، گاهی عمل را قاچاق و در صلاحیت سازمان تعزیرات حکومتی و برخی دیگر بر همین منوال، آن را در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی و بعضی دیگر برعکس، آن را قاچاق ندانسته و رسیدگی به آن را در صلاحیت دادگاه عمومی اعلام کردهاند. دیوان عالی کشور در رأي وحدت رویهٔ کیفری شماره ۱۳۹۵/۰۱/۲۴-۷۴۹ خود، بهظاهر در چارچوب تشخیص مرجع صالح و درحقیقت در قالب توصیف و طبقهبندي بزه فوق، دیدگاهی را برگزید که منتهی به اجراي مداوم عدالت محیط زیستی در این باره شد. این دیدگاه، افزونبر آثاري که در حقوق محیط زیست دارد، گویا موافقت کامل با توجیهات گفتمانهای علمی، مذهبی و نظارت قدرت حاکم دارد و موجب بقاي جنگل و تداوم بهرهمندي بشر از این منبع مهم و تجدیدپذیر طبیعی میشود؛ اگرچه بر این رأي در عالم حقوق نقدهایی وارد است.»
به باور او، از آنجا که معمولاً حمل این قبیل محصولات چوبی هنگامی اتفاق میافتد که موضوع فراتر از استفاده و مصرف روستایی یا جنگلی است و ممکن است مبتنیبر معاملهای باشد، لازم بود علاوهبر معاونت (بر فرض اینکه قابلصدق باشد)، بهعنوان بزهی مستقل نیـز مورد پیگرد قرار بگیرد : «وانگهی، مسئلهٔ حقوق و عوائد دولتی نیز در میان بود. بههرروي، بزهکار از محصولات چـوبی جنگـل که ملی و دولت متولی آن است، بهرهٔ مالی میبرد؛ بدون آنکه وجهـی بـه دولـت بـهعنوان نمایندهٔ مقنن مردم پرداخت کرده باشد. برایناساس و با توجه به ارزش اقتصادي مستتر در جرایم قاچاق در ماده ۴۸ قانون حفاظت و بهرهبرداري از جنگلها و مراتع مصوب ۱۳۴۶ مقرر کرد حمل چوب و هیزم و زغال حاصله از درختان جنگلـی در تمـام نقـاط کشـور بهاسـتثنای داخل شـهرها بـدون تحصیل پروانهٔ حمل از سازمان جنگلبانی ممنوع است و چنانچه مرتکـب فاقـد پروانـهٔ بهرهبـرداري باشد، طبق قانون مجازات مرتکبین قاچاق تعقیب خواهد شد. درصورتیکه داراي پروانهٔ بهرهبـرداري باشد، فقط عین مال به سود سازمان جنگلبانی ضبط میشود. حمل چوب و هیزم و زغـال از شـهرها به دهات مجاور در حدود مصرف شخصی مجاز است. حدود این اجازه در آییننامهٔ اجرایی این قانون تعیین خواهد شد.»
معاونت در قاچاق، بزه در نظر گرفته میشود
∎
نظر شما