به گزارش جهان نيوز به نقل از صبح نو، از ماههای ابتدایی سال ۱۴۰۲ وزنکشی در اردوگاه اصلاحطلبان آغاز شده است. عدهای از آنان برای حفظ آبرو و لاغرشدن پایگاه اجتماعی تأکید دارند که نباید در انتخابات مشارکت داشت. طیف معتدل این جریان نیز میگوید بدون مشارکت در انتخابات احتمال دارد جریان اصلاحات برای مدتی به کمای سیاسی برود. وزن طیف تندرو اصلاحات حالا با تصاحب صندلی جبهه راهبری و مشورت اصلاحات از سوی آذر منصوری و تندروهایی همچون محسن آرمین و جواد امام در هیأت رئیسه بیشتر هم شده است؛ البته پسلرزههای «کودتای خاموش» در جبهه اصلاحات ایران ادامه دارد و به نظر میرسد کارکرد اصلی آن را تحتالشعاع قرار داده و آن را اکنون بهجای کنشگریهای معقول سیاسی، تبدیل به ماشین امضای بیانیههای رادیکالهای این جریان کرده است.
هر چه به انتخابات نزدیک میشویم، این موضوع بیشتر نمایان میشود که بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحات دل خوشی از تحولات چند ماه گذشته در این جبهه ندارند و به دنبال راه فراری برای کنش مستقل و متفاوت از سران آن هستند. حالا آش به حدی شور شده است که سران جریان اصلاحطلبی راهی جز به میدانآمدن برای حفظ رفقایشان ندارند و به دنبال تعدیل مواضع خودیها علیه خودیهایشان هستند تا شاید این موضوع باعث نشود بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحات هم مانند بسیاری از طرفدارانشان در میان مردم، این جریان را رها کرده و راه دیگری را در پیش بگیرند.
خاتمی که در هفتههای گذشته مواضعش را رادیکالتر کرده بود، گمان نمیکرد اظهارات رادیکالیاش، شکاف جدی در جریان اصلاحطلبی ایجاد کند و عدهای از همقطارانشان را به سمت شخص یا روش دیگری سوق دهد؛ موضوعی که اکنون زنگ خطر را برای این جریان به صدا درآورده و شرایط را با همه سالهای گذشته متفاوت کرده است. آذر منصوری، قائممقام حزب اتحاد ملت 4 تیرماه توانست کرسی ریاست جبهه اصلاحات ایران را در اختیار بگیرد؛ جبههای که ابتدا با محمدرضا عارف کارش را آغاز کرد و حالا سکان هدایت خود را به دست فردی سپرده که به قول غلامحسن کرباسچی: «یک خسران برای اصلاحطلبان است.»جریان رادیکال اصلاحات که انتظار داشت با فتنه سلبریتیها، اهداف از دست رفته خود در سالیان گذشته را مجددا زنده کند، با شکست مجدد خود بار دیگر فضای افسردگی سیاسی را برگزید؛ اما اکنون از اتاق فرمان دستور دیگری صادر شده است.
پاییز سال گذشته بیش از اینکه بتواند کنشگران واقعی سیاسی را در این امر دخیل کند، صحنه بروز و نمود هنرپیشهها و ورزشکاران در مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی بود؛ اما عروسکگردان این خیمهشببازیها از سال 97 خود را تمرین میدادند. تئوریسین جریان اصلاحات در مصاحبه اخیر خود با روزنامه اعتماد گفته است:
«از انتخابات تا خیابان، منازل زیادی وجود دارد؛ یعنی تاکتیکهای مختلفی در دنیا تجربه شده است که اصولگرایان به آن جاهل هستند و این جهلشان ناشی از نخواندن تاریخ سیاسی کشورهای مختلف است؛ لذا نباید کسی در دام گفتمانسازی امنیتی بیفتد.
من دوقطبی «صندوق یا خیابان» را مغالطهآمیز میدانم، زیرا سیاستورزی منحصر در این دو مقوله نیست.» اظهارات اخیر حجاریان در واقع یک ایست مشخص به طیف معتدل جریان اصلاحات و دیگر طیفها که بنا دارند در انتخابات پیشرو نقشآفرینی کنند، است. ترجمان اظهارات او این است که درست است در شهریور سال گذشته و پروژه مهسا و اعتراضات خیابانی، نتیجهای به دست نیامد؛ اما این به معنای شرکت در انتخابات و حضور پای صندوق رأی نیست. مواضع و تحولات اخیر در جریان اصلاحات باعث شد با علی صوفی، وزیر دولت اصلاحات درباره موضوعات مختلف به گفتوگو بنشینیم که به شرح زیر است:
هر چه به انتخابات نزدیک میشویم، این موضوع بیشتر نمایان میشود که بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحات دل خوشی از تحولات چند ماه گذشته در این جبهه ندارند و به دنبال راه فراری برای کنش مستقل و متفاوت از سران آن هستند. حالا آش به حدی شور شده است که سران جریان اصلاحطلبی راهی جز به میدانآمدن برای حفظ رفقایشان ندارند و به دنبال تعدیل مواضع خودیها علیه خودیهایشان هستند تا شاید این موضوع باعث نشود بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحات هم مانند بسیاری از طرفدارانشان در میان مردم، این جریان را رها کرده و راه دیگری را در پیش بگیرند.
خاتمی که در هفتههای گذشته مواضعش را رادیکالتر کرده بود، گمان نمیکرد اظهارات رادیکالیاش، شکاف جدی در جریان اصلاحطلبی ایجاد کند و عدهای از همقطارانشان را به سمت شخص یا روش دیگری سوق دهد؛ موضوعی که اکنون زنگ خطر را برای این جریان به صدا درآورده و شرایط را با همه سالهای گذشته متفاوت کرده است. آذر منصوری، قائممقام حزب اتحاد ملت 4 تیرماه توانست کرسی ریاست جبهه اصلاحات ایران را در اختیار بگیرد؛ جبههای که ابتدا با محمدرضا عارف کارش را آغاز کرد و حالا سکان هدایت خود را به دست فردی سپرده که به قول غلامحسن کرباسچی: «یک خسران برای اصلاحطلبان است.»جریان رادیکال اصلاحات که انتظار داشت با فتنه سلبریتیها، اهداف از دست رفته خود در سالیان گذشته را مجددا زنده کند، با شکست مجدد خود بار دیگر فضای افسردگی سیاسی را برگزید؛ اما اکنون از اتاق فرمان دستور دیگری صادر شده است.
پاییز سال گذشته بیش از اینکه بتواند کنشگران واقعی سیاسی را در این امر دخیل کند، صحنه بروز و نمود هنرپیشهها و ورزشکاران در مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی بود؛ اما عروسکگردان این خیمهشببازیها از سال 97 خود را تمرین میدادند. تئوریسین جریان اصلاحات در مصاحبه اخیر خود با روزنامه اعتماد گفته است:
«از انتخابات تا خیابان، منازل زیادی وجود دارد؛ یعنی تاکتیکهای مختلفی در دنیا تجربه شده است که اصولگرایان به آن جاهل هستند و این جهلشان ناشی از نخواندن تاریخ سیاسی کشورهای مختلف است؛ لذا نباید کسی در دام گفتمانسازی امنیتی بیفتد.
من دوقطبی «صندوق یا خیابان» را مغالطهآمیز میدانم، زیرا سیاستورزی منحصر در این دو مقوله نیست.» اظهارات اخیر حجاریان در واقع یک ایست مشخص به طیف معتدل جریان اصلاحات و دیگر طیفها که بنا دارند در انتخابات پیشرو نقشآفرینی کنند، است. ترجمان اظهارات او این است که درست است در شهریور سال گذشته و پروژه مهسا و اعتراضات خیابانی، نتیجهای به دست نیامد؛ اما این به معنای شرکت در انتخابات و حضور پای صندوق رأی نیست. مواضع و تحولات اخیر در جریان اصلاحات باعث شد با علی صوفی، وزیر دولت اصلاحات درباره موضوعات مختلف به گفتوگو بنشینیم که به شرح زیر است:
تحلیل شما از کنشگری سیاسی اصلاحطلبان در دهه ۹۰ و تا امروز چیست؟ به نظر شما اصلاحطلبان در دهه ۹۰ توانستند خوداصلاحی صورت دهند؟
در رابطه با عدم مشارکت و اقبال مردم، در واقع در سال ۱۳۹۸ اصلاحطلبان رویکرد خود را تغییر دادند، چون دو سال از عملکرد دولت دوم آقای روحانی گذشته بود و آقای روحانی نیز با روحانی دوره نخست ریاستجمهوری یک تفاوت ماهوی در عملکرد داشت، به عقبه رأی خود پشت کرده بود، باعث نارضایتی شد و مردم در سال ۹۶ اعتراضاتی را صورت دادند و در سال ۹۸ نیز اعتراضات بنزینی صورت گرفت.
بیتدبیری و تصمیم نیمهشب دولت در افزایش قیمت بنزین بر برافروختن آتش خشم مردم بسیار مؤثر بود؟
بله، همینطور بود. سال ۹۸ رویکرد اصلاحطلبان برای مشارکت در انتخابات با راهبری که شورایعالی صورت داده بود، تغییر کرد؛ بنابراین اصلاحطلبان مشارکت بدون قید و شرط و نگاه سلبی را کنار گذاشتند و تغییر دادند. راهبرد شورایعالی اصلاحطلبان این بود که فقط با کاندیدای اصلاحطلب وارد انتخابات میشویم و چون کاندیدای اصلاحطلبان در سراسر کشور رد صلاحیت شده بودند، بیانیهای دادند و از ارائه لیست انتخاباتی خودداری کردند.
البته بیش از ۱۰ حزب اصلاحطلب لیست برای انتخابات و حزب کارگزاران سازندگی لیست ایران هاشمی را ارائه کردند.
در بیانیه شورایعالی اصلاحطلبان به احزاب اجازه داده شد از نامزدهای خود بدون ذکر نام اصلاحطلبی استفاده کنند که البته احزاب اصلاحطلب فراتر رفتند و لیست تهیه کردند؛ اما شکست سختی خوردند.
در سال ۱۴۰۰ نیز در جبهه اصلاحات همین رویه دنبال شد، هرچند ۱۴ نامزد انتخاباتی اصلاحطلب مورد بررسی قرار گرفتند و هر ۱۴ نامزد ردصلاحیت شدند و جبهه اصلاحات در دو مرحله تصمیم گرفت نامزدی معرفی نکند.
مردم هم البته دیگر از انتخابات استقبال نکردند و ما شاهد مشارکت گسترده در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ نبودیم؛ اما به نظرم این بیمیلی و عدم مشارکت فراتر از انتخابات بود؛ چراکه مردم از جریانات سیاسی عبور کردند و با عملکرد آقای روحانی تیر خلاص به پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان زده شد و سرمایه اجتماعی آنها را سوزاند.
عامل اصلی انتخابات، مردم هستند و ما اصلاحطلبان همواره بر روی آن مانور میدادیم و با لیستهای خود از آنها رأی میگرفتیم؛ اما مردم از انتخابات عبور و عدول کردند.برای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، شرایط بغرنجتر هم شده است؛ تغییراتی که در قانون انتخابات صورت گرفته، هیچ گشایشی ایجاد نکرده، به عبارتی انتخابشونده و انتخابکننده را ترغیب نمیکند.
انتخابشوندگان در قانون جدید انتخابات همچنان در تبوتاب تأیید صلاحیت بوده و نگران هستند و حتی بهنوعی پیش ثبتنام مطرح شد تا افراد رد صلاحیت شده دیگر ثبتنام نکنند. بالاخره یک اشکال منطقی به شورای نگهبان وارد بود؛ چراکه این شورا نباید ظرف ۲۰ روز صلاحیت ۱۲ هزار نفر را بررسی میکرد.
آیا از حزب پیش روی اصلاحات که شما دبیرکل آن هستید، فرد شاخصی برای نامزدی در انتخابات ثبتنام کرده است؟
خیر، هیچیک از اعضای حزب ثبتنامی صورت ندادهاند، چون وقتی قانون جدید انتخابات تصویب شد، احزاب از جبهه اصلاحات خواستند تکلیف را روشن کند و جبهه نیز تکلیف را روشن نکرد، بلکه گفت خودتان هر چه صلاح میدانید، ما توصیهای برای شما نداریم.
به عبارتی نفیا و اثباتا نظری ندارد؛ بنابراین هر کسی به نظر خود عمل کرد.
شما در مجمع وزرای دولت اصلاحات هم عضویت دارید؛ از وزرای دولت اصلاحات کسی ثبتنام کرده است؟
در رابطه با عدم مشارکت و اقبال مردم، در واقع در سال ۱۳۹۸ اصلاحطلبان رویکرد خود را تغییر دادند، چون دو سال از عملکرد دولت دوم آقای روحانی گذشته بود و آقای روحانی نیز با روحانی دوره نخست ریاستجمهوری یک تفاوت ماهوی در عملکرد داشت، به عقبه رأی خود پشت کرده بود، باعث نارضایتی شد و مردم در سال ۹۶ اعتراضاتی را صورت دادند و در سال ۹۸ نیز اعتراضات بنزینی صورت گرفت.
بیتدبیری و تصمیم نیمهشب دولت در افزایش قیمت بنزین بر برافروختن آتش خشم مردم بسیار مؤثر بود؟
بله، همینطور بود. سال ۹۸ رویکرد اصلاحطلبان برای مشارکت در انتخابات با راهبری که شورایعالی صورت داده بود، تغییر کرد؛ بنابراین اصلاحطلبان مشارکت بدون قید و شرط و نگاه سلبی را کنار گذاشتند و تغییر دادند. راهبرد شورایعالی اصلاحطلبان این بود که فقط با کاندیدای اصلاحطلب وارد انتخابات میشویم و چون کاندیدای اصلاحطلبان در سراسر کشور رد صلاحیت شده بودند، بیانیهای دادند و از ارائه لیست انتخاباتی خودداری کردند.
البته بیش از ۱۰ حزب اصلاحطلب لیست برای انتخابات و حزب کارگزاران سازندگی لیست ایران هاشمی را ارائه کردند.
در بیانیه شورایعالی اصلاحطلبان به احزاب اجازه داده شد از نامزدهای خود بدون ذکر نام اصلاحطلبی استفاده کنند که البته احزاب اصلاحطلب فراتر رفتند و لیست تهیه کردند؛ اما شکست سختی خوردند.
در سال ۱۴۰۰ نیز در جبهه اصلاحات همین رویه دنبال شد، هرچند ۱۴ نامزد انتخاباتی اصلاحطلب مورد بررسی قرار گرفتند و هر ۱۴ نامزد ردصلاحیت شدند و جبهه اصلاحات در دو مرحله تصمیم گرفت نامزدی معرفی نکند.
مردم هم البته دیگر از انتخابات استقبال نکردند و ما شاهد مشارکت گسترده در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ نبودیم؛ اما به نظرم این بیمیلی و عدم مشارکت فراتر از انتخابات بود؛ چراکه مردم از جریانات سیاسی عبور کردند و با عملکرد آقای روحانی تیر خلاص به پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان زده شد و سرمایه اجتماعی آنها را سوزاند.
عامل اصلی انتخابات، مردم هستند و ما اصلاحطلبان همواره بر روی آن مانور میدادیم و با لیستهای خود از آنها رأی میگرفتیم؛ اما مردم از انتخابات عبور و عدول کردند.برای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، شرایط بغرنجتر هم شده است؛ تغییراتی که در قانون انتخابات صورت گرفته، هیچ گشایشی ایجاد نکرده، به عبارتی انتخابشونده و انتخابکننده را ترغیب نمیکند.
انتخابشوندگان در قانون جدید انتخابات همچنان در تبوتاب تأیید صلاحیت بوده و نگران هستند و حتی بهنوعی پیش ثبتنام مطرح شد تا افراد رد صلاحیت شده دیگر ثبتنام نکنند. بالاخره یک اشکال منطقی به شورای نگهبان وارد بود؛ چراکه این شورا نباید ظرف ۲۰ روز صلاحیت ۱۲ هزار نفر را بررسی میکرد.
آیا از حزب پیش روی اصلاحات که شما دبیرکل آن هستید، فرد شاخصی برای نامزدی در انتخابات ثبتنام کرده است؟
خیر، هیچیک از اعضای حزب ثبتنامی صورت ندادهاند، چون وقتی قانون جدید انتخابات تصویب شد، احزاب از جبهه اصلاحات خواستند تکلیف را روشن کند و جبهه نیز تکلیف را روشن نکرد، بلکه گفت خودتان هر چه صلاح میدانید، ما توصیهای برای شما نداریم.
به عبارتی نفیا و اثباتا نظری ندارد؛ بنابراین هر کسی به نظر خود عمل کرد.
شما در مجمع وزرای دولت اصلاحات هم عضویت دارید؛ از وزرای دولت اصلاحات کسی ثبتنام کرده است؟
طبق اطلاعی که بنده دارم، هیچیک از وزرای دولت اصلاحات در انتخابات مجلس دوازدهم ثبتنام نکرده است. البته بنده در مجالس قبل ثبتنام کرده بودم که رد صلاحیت شده بودم؛ بنابراین دیگر ضرورتی هم نمیدیدم بخواهم مجددا ثبتنام کنم. شایع شده بود که آقای محمد شریعتمداری ثبتنام کرده بود که توسط ایشان رد
شد.
بههرحال جبهه اصلاحات منتقد قانون جدید انتخابات است و آقای خاتمی نیز در سالگرد انقلاب اسلامی بیانیه ۱۵ مادهای منتشر کردند که بخشی از این بیانیه در مورد انتخابات است که ایشان بر انتخابات آزاد و لغو نظارت استصوابی تأکید داشتند.
به بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی اشاره کردید؛ احساس نمیکنید با قدرتگرفتن آذر منصوری و برخی افراد تندرو در جبهه اصلاحات، این جبهه تندتر شده است؛ حتی مشورت این جبهه به آقای خاتمی باعث شده به قول آقای باهنر، ایشان رادیکالتر شوند.
به نظر من هم بیانیه آقای خاتمی نسبت به گذشته صریحتر، شفافتر و معطوف به همه جوانب مشکلات کشور شده است. ایشان در بیانیه اخیر خود مواردی را مطرح کرده که قبلا ایراد نمیکرد. جبهه اصلاحات بعد از بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی تشکیل شد و طبیعی بود با حوادث پاییز سال گذشته و شعار «زن، زندگی، آزادی» مطالبات زنان بالا برود و در جبهه اصلاحات هم همینطور شد. زنان گفتند چرا ما نباید کاندیدای ریاست جبهه اصلاحات شویم که البته پیش از این هیچ زنی کاندیدای ریاست جبهه اصلاحات نشده بود.
بالاخره افراد باسابقه دیگری مثل آقایان عبدالله نوری، موسوی لاری، حسین مرعشی، حضرتعالی، خانمها ملاوردی و ژاله فرامرزیان نیز وجود داشتند که میشد ریاست جبهه اصلاحات را به آنان واگذار کرد.
آقای عبدالله نوری نپذیرفت که ریاست جبهه اصلاحات را برعهده بگیرد.
اصلا با آقای نوری وارد مذاکره شدید که ایشان نپذیرد؟
در انتخاب اعضای حقیقی جبهه اصلاحات ایران خیلیها آقای عبدالله نوری را مطرح کرده بودند، چون ایشان اول باید عضو جبهه اصلاحات و بعد کاندیدای ریاست میشد. بنده آقای موسوی لاری را مطرح کرده بودم.
آقای موسوی لاری در دوره قبل از شورایعالی سیاستگذاری استعفا کرد.
بله، ایشان از شورایعالی سیاستگذاری استعفا کرد؛ اما مغایرتی با عضویت ایشان در جبهه اصلاحات ایران نداشت. من در حضور آقای خاتمی هم ریاست آقای موسوی لاری را مطرح کردم و آقای موسوی لاری نپذیرفت و آقای خاتمی هم خیلی به او اصرار نکرد. مسأله مهم این است که آقای خاتمی با ریاست یک خانم در جبهه اصلاحات مخالف نبود و از اینکه یک زن در این شرایط رئیس شود نیز استقبال کرد.
اعضای حقیقی و حقوقی جبهه اصلاحات ایران چند نفر هستند؟
۳۱ حزب بهعنوان اعضای حقوقی و ۱۵ نفر هم بهعنوان اعضای حقیقی در جبهه اصلاحات عضویت دارند.
اعضای حقیقی هم مثل اعضای حقوقی دارای حق رأی هستند؟
بله.
این کمی ناعادلانه نیست که اعضای حقیقی هموزن اعضای حقوقی که یک حزب حداقل با هزار عضو هستند، باشند؟
بله، موافق هستم. احزاب هم به این مسأله اعتراض دارند؛ اما توجهی نشد.
چرا به نظر احزاب توجهی نمیشود. این دیکتاتوری نیست؟
حال خوب یا بد آن بماند. خانم آذر منصوری هم در جبهه اصلاحات بهعنوان عضو حقیقی حضور دارند.
یعنی با عنوان حزبی خود در حزب اتحاد ملت ایران عضویت ندارند؟ چرا؟
این مسأله باز نشد که چرا با عنوان حزبی عضویت نیافتند و ایشان یکی از ۱۵ عضو حقیقی جبهه اصلاحات هستند. درعینحال شرایط بهگونهای شد که خانم منصوری نامزد شد و البته در این مجمع مجالی که برای خانم منصوری اعمال سلیقه یا نظر کند، وجود ندارد. اگر جبهه اصلاحات بیانیهای میدهد، این بیانیهها مراحلی دارد بهعبارتی باید نخست اصل این بیانیه در مجمع عمومی تصویب و سپس در کمیته سیاسی بررسی شود.
این شائبه از این حیث به وجود آمده که سال ۱۴۰۰ خانم منصوری بهعنوان سخنگوی جبهه اصلاحات مدام طی مصاحبهها تأکید میکرد که جبهه اصلاحات از نامزدی حمایت نمیکند؛ اما سه روز مانده بود به انتخابات، رئیس جبهه، آقای بهزاد نبوی طی بیانیهای از آقای همتی و آقای خاتمی هم از تصمیم جبهه اصلاحات حمایت کرد. به نظر شما این رفتارهای پارادوکسیکال چگونه قابل جمع خواهد بود؟
خانم منصوری بهعنوان سخنگوی جبهه اصلاحات موظف بود مصوبات جبهه اصلاحات را اعلام کند و مصوبات ما هم این بود که از نامزدی حمایت نکنیم. دو مرتبه در مجمع عمومی جبهه رأیگیری شد که هر دو بار مصوب شد حمایتی صورت نگیرد.
بعد از این رأیگیریها با اصرار برخیها بهویژه آقای بهزاد نبوی و آقای مرعشی مشخصا حمایت از آقای همتی به رأی گذاشته شد؛ اما مجمع به آن رأی نداد، البته برخی از احزاب مستقلا به حمایت از همتی پرداختند.
من این نکته را همینجا روشن کنم. آقای خاتمی اسفندماه سال گذشته در دیداری که با ایشان داشتیم، صراحتا گفتند که من هیچوقت اعلام نکردم که از آقای همتی حمایت میکنم و نمیدانم چه شد که به نام من مطرح کردند.
یعنی آقای خاتمی به همتی هم رأی ندادند؟
نمیدانم؛ اما میگوید حمایتی از او نکردم. آقای خاتمی فقط مردم را به مشارکت در انتخابات دعوت کرد.
میخواستم این را عرض کنم که جبهه اصلاحات ایران بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی را بهعنوان یک مانیفست در دستور کار و مورد بررسی قرار داده است.
بعید میدانم که جبهه اصلاحات در انتخابات مجلس دوازدهم لیست انتخاباتی ارائه کنند؛ چراکه چهره شاخصی ثبتنام نکرده است و اساسا معتقدیم مردم رغبت مشارکت و حضور در انتخابات ندارند و ما هم نمیتوانیم انگیزهای در مردم ایجاد کنیم.
معتقدیم هیچ توجهی به بیانیه آقای خاتمی نشد و شرایط هم نسبت به گذشته تغییر نکرده است و شرایط سال ۹۸ و ۱۴۰۰ حاکم است.
نظر شما در مورد مصاحبه اخیر حجاریان چیست؟
ایشان مصاحبهای داشته و گفته است: «از انتخابات تا خیابان اتاقهای بسیاری وجود دارد که اصولگرایان نسبت به آن جاهل هستند.» برخیها این صحبت آقای حجاریان را تهدید آشکار دانستند. آقای سروری هم در واکنش به سخنان حجاریان به «صبح نو» گفته است: «بله، اتاقهای دیگری وجود دارد که برخی جریانها درب این اتاقها را باز کردند و عواقبش را هم دیدند و به اصلاحطلبان توصیه میکنم این را تجربه نکنند.»
من صحبتهای آقای حجاریان را معطوف به بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی میدانم. ایشان میگوید عواملی که انتخابات را بیمعنا کرده، حذف و معنادار کنید، جلب مشارکت کرده و نشاط سیاسی به جامعه تزریق کنید.
او گفته که انتخابات کالایی است که شورای نگهبان ارائه میدهد و مردم اگر رأی نمیدهند، کالای شورای نگهبان را انتخاب نمیکنند. البته من دقیقا نمیدانم که منظور ایشان از اتاقهای دیگر چیست.
∎
شد.
بههرحال جبهه اصلاحات منتقد قانون جدید انتخابات است و آقای خاتمی نیز در سالگرد انقلاب اسلامی بیانیه ۱۵ مادهای منتشر کردند که بخشی از این بیانیه در مورد انتخابات است که ایشان بر انتخابات آزاد و لغو نظارت استصوابی تأکید داشتند.
به بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی اشاره کردید؛ احساس نمیکنید با قدرتگرفتن آذر منصوری و برخی افراد تندرو در جبهه اصلاحات، این جبهه تندتر شده است؛ حتی مشورت این جبهه به آقای خاتمی باعث شده به قول آقای باهنر، ایشان رادیکالتر شوند.
به نظر من هم بیانیه آقای خاتمی نسبت به گذشته صریحتر، شفافتر و معطوف به همه جوانب مشکلات کشور شده است. ایشان در بیانیه اخیر خود مواردی را مطرح کرده که قبلا ایراد نمیکرد. جبهه اصلاحات بعد از بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی تشکیل شد و طبیعی بود با حوادث پاییز سال گذشته و شعار «زن، زندگی، آزادی» مطالبات زنان بالا برود و در جبهه اصلاحات هم همینطور شد. زنان گفتند چرا ما نباید کاندیدای ریاست جبهه اصلاحات شویم که البته پیش از این هیچ زنی کاندیدای ریاست جبهه اصلاحات نشده بود.
بالاخره افراد باسابقه دیگری مثل آقایان عبدالله نوری، موسوی لاری، حسین مرعشی، حضرتعالی، خانمها ملاوردی و ژاله فرامرزیان نیز وجود داشتند که میشد ریاست جبهه اصلاحات را به آنان واگذار کرد.
آقای عبدالله نوری نپذیرفت که ریاست جبهه اصلاحات را برعهده بگیرد.
اصلا با آقای نوری وارد مذاکره شدید که ایشان نپذیرد؟
در انتخاب اعضای حقیقی جبهه اصلاحات ایران خیلیها آقای عبدالله نوری را مطرح کرده بودند، چون ایشان اول باید عضو جبهه اصلاحات و بعد کاندیدای ریاست میشد. بنده آقای موسوی لاری را مطرح کرده بودم.
آقای موسوی لاری در دوره قبل از شورایعالی سیاستگذاری استعفا کرد.
بله، ایشان از شورایعالی سیاستگذاری استعفا کرد؛ اما مغایرتی با عضویت ایشان در جبهه اصلاحات ایران نداشت. من در حضور آقای خاتمی هم ریاست آقای موسوی لاری را مطرح کردم و آقای موسوی لاری نپذیرفت و آقای خاتمی هم خیلی به او اصرار نکرد. مسأله مهم این است که آقای خاتمی با ریاست یک خانم در جبهه اصلاحات مخالف نبود و از اینکه یک زن در این شرایط رئیس شود نیز استقبال کرد.
اعضای حقیقی و حقوقی جبهه اصلاحات ایران چند نفر هستند؟
۳۱ حزب بهعنوان اعضای حقوقی و ۱۵ نفر هم بهعنوان اعضای حقیقی در جبهه اصلاحات عضویت دارند.
اعضای حقیقی هم مثل اعضای حقوقی دارای حق رأی هستند؟
بله.
این کمی ناعادلانه نیست که اعضای حقیقی هموزن اعضای حقوقی که یک حزب حداقل با هزار عضو هستند، باشند؟
بله، موافق هستم. احزاب هم به این مسأله اعتراض دارند؛ اما توجهی نشد.
چرا به نظر احزاب توجهی نمیشود. این دیکتاتوری نیست؟
حال خوب یا بد آن بماند. خانم آذر منصوری هم در جبهه اصلاحات بهعنوان عضو حقیقی حضور دارند.
یعنی با عنوان حزبی خود در حزب اتحاد ملت ایران عضویت ندارند؟ چرا؟
این مسأله باز نشد که چرا با عنوان حزبی عضویت نیافتند و ایشان یکی از ۱۵ عضو حقیقی جبهه اصلاحات هستند. درعینحال شرایط بهگونهای شد که خانم منصوری نامزد شد و البته در این مجمع مجالی که برای خانم منصوری اعمال سلیقه یا نظر کند، وجود ندارد. اگر جبهه اصلاحات بیانیهای میدهد، این بیانیهها مراحلی دارد بهعبارتی باید نخست اصل این بیانیه در مجمع عمومی تصویب و سپس در کمیته سیاسی بررسی شود.
این شائبه از این حیث به وجود آمده که سال ۱۴۰۰ خانم منصوری بهعنوان سخنگوی جبهه اصلاحات مدام طی مصاحبهها تأکید میکرد که جبهه اصلاحات از نامزدی حمایت نمیکند؛ اما سه روز مانده بود به انتخابات، رئیس جبهه، آقای بهزاد نبوی طی بیانیهای از آقای همتی و آقای خاتمی هم از تصمیم جبهه اصلاحات حمایت کرد. به نظر شما این رفتارهای پارادوکسیکال چگونه قابل جمع خواهد بود؟
خانم منصوری بهعنوان سخنگوی جبهه اصلاحات موظف بود مصوبات جبهه اصلاحات را اعلام کند و مصوبات ما هم این بود که از نامزدی حمایت نکنیم. دو مرتبه در مجمع عمومی جبهه رأیگیری شد که هر دو بار مصوب شد حمایتی صورت نگیرد.
بعد از این رأیگیریها با اصرار برخیها بهویژه آقای بهزاد نبوی و آقای مرعشی مشخصا حمایت از آقای همتی به رأی گذاشته شد؛ اما مجمع به آن رأی نداد، البته برخی از احزاب مستقلا به حمایت از همتی پرداختند.
من این نکته را همینجا روشن کنم. آقای خاتمی اسفندماه سال گذشته در دیداری که با ایشان داشتیم، صراحتا گفتند که من هیچوقت اعلام نکردم که از آقای همتی حمایت میکنم و نمیدانم چه شد که به نام من مطرح کردند.
یعنی آقای خاتمی به همتی هم رأی ندادند؟
نمیدانم؛ اما میگوید حمایتی از او نکردم. آقای خاتمی فقط مردم را به مشارکت در انتخابات دعوت کرد.
میخواستم این را عرض کنم که جبهه اصلاحات ایران بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی را بهعنوان یک مانیفست در دستور کار و مورد بررسی قرار داده است.
بعید میدانم که جبهه اصلاحات در انتخابات مجلس دوازدهم لیست انتخاباتی ارائه کنند؛ چراکه چهره شاخصی ثبتنام نکرده است و اساسا معتقدیم مردم رغبت مشارکت و حضور در انتخابات ندارند و ما هم نمیتوانیم انگیزهای در مردم ایجاد کنیم.
معتقدیم هیچ توجهی به بیانیه آقای خاتمی نشد و شرایط هم نسبت به گذشته تغییر نکرده است و شرایط سال ۹۸ و ۱۴۰۰ حاکم است.
نظر شما در مورد مصاحبه اخیر حجاریان چیست؟
ایشان مصاحبهای داشته و گفته است: «از انتخابات تا خیابان اتاقهای بسیاری وجود دارد که اصولگرایان نسبت به آن جاهل هستند.» برخیها این صحبت آقای حجاریان را تهدید آشکار دانستند. آقای سروری هم در واکنش به سخنان حجاریان به «صبح نو» گفته است: «بله، اتاقهای دیگری وجود دارد که برخی جریانها درب این اتاقها را باز کردند و عواقبش را هم دیدند و به اصلاحطلبان توصیه میکنم این را تجربه نکنند.»
من صحبتهای آقای حجاریان را معطوف به بیانیه ۱۵ مادهای آقای خاتمی میدانم. ایشان میگوید عواملی که انتخابات را بیمعنا کرده، حذف و معنادار کنید، جلب مشارکت کرده و نشاط سیاسی به جامعه تزریق کنید.
او گفته که انتخابات کالایی است که شورای نگهبان ارائه میدهد و مردم اگر رأی نمیدهند، کالای شورای نگهبان را انتخاب نمیکنند. البته من دقیقا نمیدانم که منظور ایشان از اتاقهای دیگر چیست.