شناسهٔ خبر: 62798649 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

 مرگ کودکان اهواز در کانال / کانال عمیق بدون حفاظ یا تابلوی هشدار / + توضیح یک منبع مطلع

او افزود: چرا مسئولین نیشکر با توجه به اینکه کانال عمق 7 متر و در کنار جاده ترانزیت قرار دارد، موارد ایمنی و حصاری و یا تابلوهای هشدار دهنده برای آن نگذاشته‌اند؟ در بدو حادثه به شرکت نیشکر دهخدا جهت همکاری و مساعدت مراجعه کردیم اما گفتند امکان هیچگونه همکاری نیست.

صاحب‌خبر -

ناجی غزلاوی فعال اجتماعی با ارسال این متن برای عصرایران خواستار توجه به وضعیت کانال های آب شرکت نیشکر در خوزستان و تلاش برای جلوگیری از مرگ افراد در آنها شد. متن ارسالی او این گونه است:

چهلم آن‌ها فرا رسیده است. خانواده آن‌ها هنوز آنچه که رخ داده است را باور ندارند و در شوک غم‌انگیزی به سر می‌برند. 

بیست مرداد سال جاری بود که شکیب 15 ساله و مهدی 16ساله جهت تفریح به اطراف شهر اهواز می‌روند. اما با سقوط در کانال زهکش شرکت نیشکر، یکباره زندگی را تمام شده دیدند.

حادثه‌ای تلخ که شاید اگر کمی مسایل ایمنی رعایت می‌شد، رخ نمی‌داد. مسایلی همچون نبود نرده حفاظ، نبود تابلوهای نشان‌دهنده عمق آب و هشدار دهنده ... به ویژه آن‌که کانال عظیم نیشکر فاصله چندانی با جاده اهواز - اندیمشک ندارد و خطری بزرگ برای رهگذران است.

 حکایت مرگ کودکان کار اهوازی در کانال نیشکر

"شکیب طرفی" با وجود سن کم خود اما شاعر بوده و فعالیت فرهنگی بسیاری از او به جا مانده است. خانواده شکیب در مشهد ساکن هستند و حتی آمدن او به اهواز چند روز قبل از حادثه، برای شرکت در یک مراسم شعر بوده است.

اکنون بسیاری معتقدند که این شاعر نوجوان و دوست او قربانی بی‌توجه‌ای شرکت نیشکر و اداره کل راهداری و دیگر دستگاه‌های مربوطه به مسایل ایمنی شده است. 

خانواده شکیب علاه بر این مساله، از عدم توجه مسئولان شرکت نیشکر پس از این حادثه هم گلایه دارند.‌ شرکت نیشکر دهخدا در نزدیکی نقطه‌ای که این دو نوجوان غرق شده‌اند، قرار دارد اما به گفته خانواده قربانیان حتی در زمانی که در جستجوی اجساد بودند، علی رغم درخواست، شرکت هیچ مساعدت و همراهی نکرده است.

پدر بزرگ شکیب طرفی در این خصوص می‌گوید: در بدو حادثه به شرکت نیشکر دهخدا جهت همکاری و مساعدت مراجعه کردیم اما گفتند امکان هیچگونه همکاری نیست، نه غواص داریم و نه امکانات دیگری. با درخواست ما فقط برای ساعتی موتور پمپ‌های آب را خاموش کردند که از شدت آب کاسته شود و بتوانیم اجساد متوفین را خارج کنیم.

وی به شرایط سخت پیش‌آمده در روز حادثه اشاره می‌کند و می‌گوید:  ما مجبور شدیم برای یافتن جسد، غواص شخصی بیاریم. غواص  مبلغ ده میلیون تومان مطالبه می کرد و در محل کارت خوان یا باجه‌ای نبود و بدون دریافت مبلغ حاضر نبود جسد شکیب را از آب با عمق 6 الی 7 متر خارج کند، اجبارا توانستیم مبلغ هشت میلیون تومان پول نقد جمع‌آوری کنیم و به ایشان دادیم که جسد شکیب را از آب خارج کرد.

 حکایت مرگ کودکان کار اهوازی در کانال نیشکر

آقای طرفی از عدم وجود علائم هشدار دهنده در جنب کانال ابراز شکایت می کند و بیان می‌کند:  مرحوم شکیب که از هفت سالگی شاعر بوده است و نوجوانی تیز هوش است. اگر متوجه می شد که عمق آب کانال که به تازگی لایروبی شده هفت متر است با توجه به اینکه هردوی آنها شنا بلد نیستند اصلا وارد آب نمی شد. ظاهرا کانال فریبنده است و با نگاه اول بسیار کم عمق به نظر می رسد.

او افزود: چرا مسئولین نیشکر با توجه به اینکه کانال که بیش از 10 متر عرض و عمق 7 متر و در کنار جاده ترانزیت قرار دارد،  موارد ایمنی و حصاری و یا تابلوهای هشدار دهنده برای آن نگذاشته‌اند؟

پدربزرگ این نوجوان غرق شده با بیان این که کسی از مسئولان برای دلداری و  تسلیت به آن‌ها سر نزده گفت: در بدو امر به بهانه نداشتن امکانات حتی حاضر نشدند کمکی به ما بکنند؛ حتی برای دلداری ما حضوری در محل حادثه نداشتند و هیچگونه نیروی امدادی به کمک ما نیامد، دیگر چه برسد برای فاتحه خوانی و عرض تسلیت بیایند و یا بنری دم در خانه های دو خانواده عزادار نصب کنند یا حتی یک تماس تلفنی بگیرند. هیچ کدام از این‌ها را انجام ندادند.

بعد از گذشت چهل روز از مرگ شکیب خانواده وی هنوز در مأتم بسر می برند و غم و اندوه در گوشه گوشه خانه اشان دیده می شود و تنها آرامبخش آنها صدای تلاوت قرآن و شمع هایی که در حال آب شدن است و عکس شاعر کوچکی  که در کنج دیوار با شعری از زبان مادر بر آن نقش بسته است. صحنه‌ای غم‌انگیز که اشک را از چشمان هر بیننده‌ای سرازیر می‌کند.

حال و هوای خانه مملو از غم و اندوه است. سخن گفتن را دچار مشکل می‌کند و گاه کنترل بغض‌ها غیر ممکن می‌شود. به خصوص که سخنان مادر شکیب با گریه و حسرت همراه است. این مادر تنها برای فرزند خود عزدار نیست،بلکه هر بار نام دوست شکیب را هم بر زبان می‌آورد گویی دو فرزند از دست داده است.

خانم طرفی مادر شکیب می‌گوید: به دلایل اقتصادی از اهواز به مشهد مهاجرت کردیم. همیشه سعی کردم محیطی سالم برای تحصیل شکیب فراهم کنم. سال تحصیلی گذشته بعنوان شاگرد ممتاز استان خراسان رضوی شناخته شد. قبل از آن از من وعده گرفته بود که اگر شاگرد ممتاز شد، اجازه بدهم برای چند روزی به اهواز برود و دیداری با دوستانش داشته باشد وقتی نتیجه تحصیلی‌اش را برایم آورد دلم نیامد دلش را بشکنم و زیر قولم بزنم.

خانم طرفی ادامه داد: پدر شکیب با مشکل مالی مواجه و دچار مسایل قضایی شده است. در این مدت نان آور من شکیب بود. با سن کم خود در مغازه ای در اطراف حرم بعد از تایم مدرسه کار می کرد و روزی 120 هزار تومان دریافت می‌کرد.

 حکایت مرگ کودکان کار اهوازی در کانال نیشکر

او با اشاره به شرایط سخت معیشتی عنوان می‌کند: با درآمد کم شکیب  امرار معاش می کردیم و مقداری را هم برای پرداخت اجاره منزل جمع می‌کردم و الان ماندم خودم و خدای خودم، با دختر 5 ساله ام در شهر غربت و توان وکیل گرفتن و مطالبه دیه پسرم را ندارم و چند روز دیگر حتی در پرداخت اجاره منزل را هم دچار مشکل خواهم شد و صاحب خانه تقاضای تعدیل اجاره و رهن را دارد.

خانم طرفی در حالی که اشک‌های او سرازیر می‌شود از دوست شکیب هم می‌گوید: خانواده سید مهدی تنها امیدشان به او بود که در دکه ای جگر فروشی کارگری می کرد تا بتواند کمک خرج مادر خود باشد. الان که فوت کرده نمیدانم چگونه به زندگی خود با این اوضاع معیشتی ادامه بدهند.

سخنان خانم طرفی از سید مهدی مطوری (آلبوشوکه) موجب شد تا از مشهد به اهواز رفته و‌ جویای احوال خانواده قربانی کم سن و سال کانال نیشکر شوم.

نکته جالب این‌که خانواده سید مهدی نیز برای پیدا کردن کار  از اهواز به مشهد مهاجرت کرده بودند، خانم ناصری مادر این نوجوان غرق شده می‌گوید: برای کار به مشهد مهاجرت کردیم البته بعد از کرونا و کسادی بازار کار مجبور شدیم به اهواز برگردیم. در مشهد بود که سید مهدی و شکیب با هم آشنا شدند.

 حکایت مرگ کودکان کار اهوازی در کانال نیشکر

وی ادامه می‌دهد: هر دو در مغازه‌ای با دستمزد روزانه ۱۲۰ هزار تومان کار میکردند. بعد از این که به اهواز برگشتیم و در ایام کرونا سید مهدی دیگر مدرسه نرفت و می خواست همیشه کار کند.

این مادر عزادار بیان می‌کند: سید مهدی در یک جگرکی در جنب پارک لاله اهواز کار می‌کرد. با سن کم از اجبار کارگری می‌کرد.

خانم نواصری با بیان این‌که زمین‌های کشاورزی آن‌ها به طرح توسعه نیشکر واگذار شده عنوان کرد: ای کاش نیشکر زمین  کشاورزی پدری ما را از دستمان خارج نمیکرد و ما در روستا می‌ماندیم و کشاورزی میکردیم و ای کاش چنین کانال هایی احداث نمی‌شد و جان مهدی و شکیب را نمی گرفت که هر دوی آنها با این سن در غربت کارگری می‌کردند تا نان آور خانواده باشند.

 حکایت مرگ کودکان کار اهوازی در کانال نیشکر

او با ناراحتی بسیار می‌گوید: دو انسان در کانال نیشکر کشته شده‌اند اما این شرکت هیچ مسئولیتی متقبل نشده است و پاسخگو نیست. واقعا اینقدر جان جوانان ما بی ارزش شده است؟ از همه می‌خواهم که صدای مظلومیت ما باشند.

تراژدی تلخی است که دو کودک کار از استان ثروتمند خود مهاجرت می‌کنند و با دستمزد روزانه ۱۲۰ هزار تومان سعی در کمک به خانواده خود می کنند و هنگامی که نوبت آن‌ها برای تفریح می‌رسد، مرگ آن‌ها نیز فرا می‌رسد.

جای تاسف بسیاری وجود که در استان خوزستان با این همه منابع ثروت عظیم امکانات تفریحی فراوان وجود نداشته باشد و اینگونه فقر فراگیر است اما نکته‌ای که بشدت مایه تعجب است این‌که امکانات ایمنی وجود نداشته باشد و حتی زمانی که کسی غرق شود، خانواده قربانیان باید سعی در پیدا کردن جسد باشند. 

داستان این دو نوجوان بار دیگر مظلومیت قشر ضعیف و مستضعف جامعه را به تصویر کشید و از سوی دیگر بی‌توجهی برخی مسئولان دستگاه‌ها به انجام وظایف خود یا حداقل وظایف هم نشان می‌دهد. وضعیتی که‌ روزی باید تغییر کند.