شناسهٔ خبر: 62330674 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

پایان جنگ سرد "پایان تاریخ" نبود، آغاز تاریخ دیگری است

دوران گذار واقعی تازه آغاز شده و اين دوران تفاوت‌های ماهوی و كيفی با روزگاران گذشته يافته است. به اين اعتبار پايان جنگ سرد نه‌ ‌تنها نشانۀ "پايان تاريخ" نبود، بلكه دوران گذار نماد بارز "آغاز تاريخِ" ديگري است كه هنوز فرجام آن مشخص نيست.

صاحب‌خبر -

جهان غیرغربی در مسیر قدرت‌یابی

  عصر ایران؛ محمود فاضلی* - به اعتقاد نويسندگان كتاب "دوران گذار روابط بين‌الملل در جهان پساغربي"، دوران گذار دورۀ تعامل يا تقابل دو سنت همزمان است؛ از يك سو، سنت جهانی شدن است كه با قرائت‌های مختلف بعضا از يك آرمان‌شهر سخن می‌راند و از سوی ديگر، سنت وستفاليايی است كه خواهان تداوم وضع موجود و سياست قدرت‌محور است.

 امروزه اين دو روند رقيب و همزمان، بخشی از واقعيت دوران گذار را تشكيل داده و به نظر می‌رسد كه آيندۀ دوران گذار نيز در مواجهه ميان اين دو سنت مشخص می‌شود.

  سياست جهانی، تاريخ پرنوسان و متغيری داشته است. در اين رهگذر، پايان جنگ سرد نيز به سهم خود همۀ ابعاد و حوزه‌های روابط بين‌الملل را با تحول ژرف، همه‌جانبه و اساسي روبه‌رو ساخته و تغيير را به وجه دايمي و بارز دوران گذار تبديل كرده است.

 در اين دوران، جهان ايستای سنتی جای خود را به جهان پويای رخدادها، چالش‌ها، ابهام‌ها و روندهای ژرف و شتابان واگذار كرده است. طبيعت سيال اين دوران سبب شده است تا هر موضوع يا منطقه‌ای از امكان بالقوۀ تبديل شدن به مركز تهديد و كانون توجه برخوردار شود. موضوعات و چالش‌های فراروی دولت‌ها ماهيت جهاني پيدا كرده‌اند و كنشگران نمی‌توانند بدون توجه به ديدگاه‌ها و منافع و رفتارهای ساير كنشگران به مواجهه با اين چالش‌ها بپردازند.

يكی از مختصات اين دوران، افزايش نيروهای مركزگريز در نظام بين‌الملل است كه در پرتو آن به موازات قدرت‌نمايی كنشگران غيردولتی، ظهور مراكز چندگانۀ قدرت نيز شتاب يافته است كه حاصل آن تغيير تدريجی شكل و ماهيت نظام بين‌الملل است؛ هرچند كه دولت‌ها و واحدهای سياسي هنوز كنشگران اصلي سياست جهانی محسوب مي‌شوند.

 همچنين با توجه به تغيير ماهيت و مبانی قدرت و تكثر منابع آن، علاوه بر تداوم اهميت قدرت نظامی و قدرت اقتصادی، انواع قدرت‌های ديگر بويژه "قدرت معنايی" هم اهميت يافته و به راهنمای فهم فضای نوظهور سياست بين‌الملل و پيشبرد اهداف و منافع كشورها در جهان تبديل شده‌‌اند.

به نظر می‌رسد دوران گذار واقعی تازه آغاز شده و اين دوران تفاوت‌های ماهوی و كيفی با روزگاران گذشته يافته است. به اين اعتبار پايان جنگ سرد نه‌ ‌تنها نشانۀ "پايان تاريخ" نبود، بلكه دوران گذار نماد بارز "آغاز تاريخِ" ديگري است كه هنوز فرجام آن مشخص نيست.

پایان جنگ سرد

البته هر دوره‌ای با وجود برخی تشابهات و اشتراكات با گذشته، مشخصه‌های خاص خود را دارد و جهان آينده نيز متمايز از جهان آشنای ديروز خواهد بود. اين گزاره مفهومی با وجود آنكه بديهی و طبيعی می‌نمايد، بسيار حائز اهميت است؛ زيرا سبب می‌شود تا به موازات توجه به مشخصه‌های نظام بين‌الملل گذشته و حال، آثار آن‌ها را بر نظام بين‌الملل آينده به نحو واقع‌بينانه ارزيابي كرده و از تحليل و پيش‌بينی آينده از منظر گذشته و حال اجتناب ورزيم.

  تغييرات اين دوران ديگر تنها در چارچوب نظام بين‌الملل وستفاليايی سنتي صورت نمي‌پذيرد. اين تغييرات تنها ناشی از تحول در نظام بين‌الملل و پايان يك صورت‌بندی يعنی آرايش دوقطبی و آغاز تكوين صورت‌بندی ديگری نيستند، بلكه دامنه و عمق تحولات بسيار فراتر از نظام بين‌الملل بوده و همۀ عرصه‌های تاريخ معاصر را دربرمی‌گيرد.

 به همين دليل نمی‌توان در قالب مقولات و مفاهيم آشنا و مأنوس به توصيف آن پرداخت. تحليل‌های تك‌ساحتی به برداشت‌های نادرست از روندها انجاميده و مانع از سياست گذاری واقع‌بينانه برای اثرگذاری بر روندهای موجود می‌شود.

تغييرات اين دوران تنها آرايش و صورت‌بندی شكلی نظام بين‌المللی را در بر نمی‌گيرد بلكه حوزۀ گفتمانی و هنجاری نيز يكی از ابعاد اصلی آن را تشكيل می‌دهد.

 روندهای عينی دوران گذار در سال‌های گذشته نشان داد كه پايان نزاع‌های ايدئولوژيك در سياست جهانی به معناي پايان انديشه و آغاز يكسان‌سازی فرهنگی جهان نيست؛ بلكه به عكس، چرخش معنايی در روابط بين‌الملل زمينه را براي رقابت‌های معنايی، گفتمانی و هنجاری بين كنشگران بيش از پيش فراهم آورده است.

پایان جنگ سرد

 روند جابه‌جايی قدرت تنها گزارش توصيفی از يك واقعيت مستقل نيست، بلكه به موازات توصيف، به روندها و واقعيت‌های درحال ظهور هم شكل می‌دهد. در اين معنا، ميان تصوير و واقعيت يا نظريه و واقعيت نسبت معناداری به چشم می‌خورد.

 روايت‌ها و تصويرهای موجود از نظم بين‌الملل هر يك ماهيت هنجاری متفاوتي داشته و قرائتی متمايز از روندهای موجود و چشم‌انداز نظام بين‌الملل ارايه كرده و به سهم خود بر عرصۀ گفتمان‌سازی و سياستگذاری تاثير نهاده‌اند.

  واقعيت اين است كه امروزه تغييرات دوران گذار تنها به جغرافيای جهان غرب محدود نيست. بسياری از تحولات دوران‌های گذار پيشين عمدتا در جغرافيای اروپایی و غربی صورت می‌پذيرفت و مناطق و جهان‌های غير غربی هم عمدتا يا موضوع يا ميدان اين تحولات محسوب می‌شدند؛ اما در اين دوران جغرافيا هم مانند تاريخ معنای جهانی پيدا كرده و از تصوير اروپامحور و غرب‌محور فاصله‌ گرفته ‌است.

  جهان غيرغربی در مسير قدرت‌يابی در دوران گذار متناسب با منافع و اهداف خود می‌انديشد. بديهی است تفاوت در انديشه و منافع، آثار و پيامدهای متفاوتی بر اين دوران بر جای خواهد نهاد. از اين رو، نظام بين‌الملل به ميدان تعامل و همكاری و تقابل و منازعه و كنش و واكنش كنشگران غربی و غيرغربی تبديل شده است.

  *تحلیلگر امور بین‌الملل و نویسندۀ شورای راهبردی روابط خارجی