شناسهٔ خبر: 62303572 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

آيت‌الله طالقاني، زبانی گويا و دموکرات معتقد به مشورت که ناگهان درگذشت

صاحب‌خبر -

سیدهادی عظیمی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در روزنامه هم میهن نوشت:

19 شهریور سالروز درگذشت آیت‌الله طالقانی است. نواندیش مجاهدی که درکنار تفسیر قرآن مهمترین مبلغ شوراها بود. وی بارها بر اهمیت شوراها تاکید کرد و حتی طرحی را در این زمینه تهیه و پیشنهاد نمود که تاثیر زیادی بر تدوین فصل هفتم قانون اساسی داشت. 25 سال از اجرای قانون شوراها و جامه عمل پوشاندن به فصل هفتم قانون اساسی به وسیله دولت اصلاحات می‌گذرد. دراین مدت شوراها فرازونشیب فراوانی را طی کرده‌اند، ضمن اینکه به یک نهاد تاثیرگذار تبدیل شده‌اند. در مواردی به‌ویژه در شهرها و روستا‌های حاشیه‌ای با بازداشت اعضای شوراها و یا انحلال روبه‌رو هستیم. تصور و عینیت اجتماعی از شوراها از زمان آیت‌الله طالقانی تاکنون تفاوت‌های اساسی یافته است. شوراها به‌عنوان یکی از نهاد‌هایی هستند که زمینه دموکراسی مشورتی را فراهم می‌کنند ولی در مورد دموکراسی مشورتی و راه‌های اجرایی آن کمتر بحث و بررسی صورت می‌گیرد.

دموکراسی مشورتی چیست؟

دموکراسی یکی از پدیده‌هایی است که انواع مختلفی برای آن ذکر شده است. یکی از انواع دموکراسی نوع مشورتی است. «نظریه دموکراسی مشورتی با تکیه بر عناصری همچون مشروعیت و برنامه‌ریزی بر پایه عقل مشورتی، برابری سیاسی و منافع عمومی، به طراحی سازوکارهای خاص به نام «مشورت عمومی» و «تفاهم متقابل» می‌پردازد و براساس آنها درصدد حل معمای آزادی و برابری برمی‌آید.» (دموکراسی مشورتی، منصور میراحمدی، نشر نی، چ دوم، 1378، ص 288) منصور میراحمدی در این کتاب پس از بررسی مبانی این نوع دموکراسی، قابلیت‌های زیر را محصول مدل‌های دموکراسی مشورتی در نهادها می‌داند:

«1. فراگیری: الگوهای مشورتی باید به‌گونه‌ای تنظیم شوند تا امکان حضور فراگیر شهروندان در فرآیند تصمیم‌گیری مهیا شود.

2. گفت‌وگوی نامحدود: به معنای ترجیح عقلانیت مشورتی بر عقلانیت استراتژیک و ابزاری است.

3. یک تصمیم عادلانه: دموکراسی مشورتی در مرحله نخست اجماع، سپس تفاهم متقابل و در نهایت درصورت عدم امکان اجماع و تفاهم، رای اکثریت را می‌پذیرد.

4. حساسیت نسبت به شرایط و ارزش‌های محیطی: الگو‌های دموکراسی مشورتی باید ارزش‌های محیط را مورد توجه قرار دهند.»(همان، صص 278و279)

پروژه سیاسی طالقانی چه بود؟

آیت‌الله طالقانی در حالی روی در نقاب خاک کشید که تا آخرین لحظه عمر خود تلاش فراوانی برای مهمترین پروژه‌اش یعنی «شوراها» انجام داده بود. او در خطبه‌های آخرین نماز جمعه خود فریاد برآورد که «بعضی گروه‌ها و افراد دست‌اندرکار شاید اینطور تشخیص بدهند که اگر شورا باشد، دیگه ما چه‌کاره هستیم؟ شما هیچ. بروید دنبال کارتان بگذارید این مردم مسئولیت پیدا کنند.» شورا بیشتر به عنوان نهادی شناخته می‌شود که اعضای آن در سطح محلی با رأی مردم انتخاب می‌شوند تا در امور مختلف محلی نظارت کنند اما آنچه در منظر طالقانی به‌عنوان شورا معرفی می‌گردد، فراتر از نهاد فوق است. طالقانی که خود در دهه 30 کتاب «تنبیه‌الامة و تنزیه‌الملة» علامه نائینی را منتشر کرده و از حکومت قانون و مشروطه دفاع نموده بود، به تدریج به‌نوعی حکومت «پارلمانی – شورایی» نزدیک شد: «اگر در این راه و برای تحکیم شورا، هر چه زیان دهند ارزش دارد؛ تا با هر شکستی آرا محکم‌تر و قدم‌ها ثابت‌تر شود و مانند بچه‌ای که هی به زمین افتد و صدمه می‌ببیند و برخیزد، تا به اندیشه و پای خود مستقیم و محکم گردد…». (پرتوی از قرآن، ص 395) از کلمات فوق اعتقاد راسخ گوینده به یک نوع جامعه‌ای شورایی، برداشت می‌شود که شورا به‌عنوان یکی از امور اساسی سیاسی و اجتماعی جایگاهی مهم دارد و از سطح خانواده تا سطح ملی به رسمیت شناخته شده است. در دیدگاه فوق مردم باید از شورا به عنوان وسیله‌ای جهت تثبیت جایگاه خود و به دست گرفتن سرنوشت خویش استفاده کنند: «بعد از پیروزی انقلاب همیشه و همه جا گفته‌ام، برای اینکه مردمی که عقب رانده شده‌اند، این مردمی که باور نمی‌کنند که بتوانند در زندگی معمولی و زندگی عمومی خودشان صاحب‌نظر باشند برای اینکه بفهمند سرنوشت‌شان دست خودشان است، این‌ها را برای آن‌ها بگوییم… من از همه خواهران و برادران در همه کشور تقاضا می‌کنم که به این امر «مسئله شوراها» اهمیت بدهند؛ و بدانند سرنوشت‌شان دست خودشان است… مسلمان‌ها، هر کسی که صدای مرا در داخل و خارج کشور می‌شنود، راه اصلاح و حرکت و تکامل انقلابی یک کشور منحصر به همین است.» (از آزادی تا شهادت، ص 473 و 474(. موارد فوق نشان می‌دهد که طالقانی به شوراها به‌عنوان یک پروژه سیاسی برای تحول در عرصه سیاست می‌نگریسته است. وی شوراها را ابزاری برای شکستن قدرت می‌دانست؛ ابزاری که جامعه به کمک آن می‌توانست بر روی پای خود بایستد. این پروژه بر پایه یک نوع نگرش به تاریخ ایران شکل گرفته بود که مسئله این کهن مرز و بوم را استبداد می‌دید. از این رو طالقانی شوراها را در برابر استبداد به عنوان نهاد تقویت‌کننده جایگاه ملت قرار می‌داد. شورا در این صورت‌بندی نهادی است که قدرت را در اختیار مردم قرار می‌دهد. دکتر محسن آرمین در کتاب جریان‌های تفسیری معاصر و مسئله آزادی (نشر نی،1388) چهار اصل حکومت در اندیشه طالقانی را به ترتیب زیر می‌داند:«تعمیم عقیده توحید به عرصه‌های اجتماعی و سیاسی، نفی استبداد، اتکای حکومت بر افکار و عقاید مردم و شورا» و معتقد است که «بررسی آثار طالقانی نشان می‌دهد که با گذشت زمان، ایده شورا در اندیشه او متکامل‌تر و به مفهوم دموکراسی نزدیک‌تر شده است.» (همان، ص 256) وی تناقضات و ناسازگاری‌های اندیشه طالقانی را به دلیل تلفیق میان عناصر ناسازگار می‌داند.

طرح شوراها و دموکراسی مشورتی

در اردیبهشت 1358 طرحی از سوی آیت‌الله طالقانی منتشر شد که حقوقدانانی همچون مرحوم دکتر ناصر کاتوزیان و اندیشمندانی همچون حبیب‌الله پیمان و محمدمجتهد شبستری در تدوین آن نقش داشتند. براساس طرح طالقانی، شوراهایی با انتخاب مردم در سطح هر روستا و شهر انتخاب می‌شدند؛ شورای بخش از یک نماینده از هر یک از روستا‌های تابع بخش تشکیل می‌شد و شورای شهرستان متشکل از نمایندگان شوراهای شهر و بخش و شورای استان مرکب از نمایندگان شوراهای شهرستان‌ها بودند. به موجب طرح مزبور انتخاب کدخدای هر روستا با شورای روستا و انتخاب شهردار هر شهر با شورای شهر بود. موارد فوق با آنچه بعداً در فصل هفتم قانون اساسی و قوانین شوراها آمده است، شباهت فراوانی دارد. ولی براساس ماده 6 آئین‌نامه فوق شورای بخش سه نفر را به فرماندار معرفی می‌کند و فرماندار یک نفر از آنها را به عنوان بخشدار انتخاب می‌کند. ماده 9 طرح وظایفی همچون میراث فرهنگی، میزان و کیفیت تدریس زبان محلی و شیوه تعلیمات مذهبی و ایجاد مؤسسات آموزشی و… بر عهده شورای شهرستان می‌گذارد. براساس ماده 7 آئین‌نامه پیشنهادی طالقانی شورای شهرستان سه نفر را برای فرمانداری به استاندار معرفی می‌کند و استاندار یکی از آنها را به عنوان فرماندار منصوب می‌کند و نصب و عزل استاندار نیز به پیشنهاد شورای استان و تصویب وزارت کشور انجام می‌گیرد. براین اساس طرح فوق نوعی دموکراسی شورایی به وجود می‌آورد که انتخاب مقامات اصلی محلی نیز برعهده شوراها است.

طرح طالقانی در مورد شوراها زمینه حضور شهروندان را در فرایند تصمیم‌گیری مهیا می‌کند ولی این حضور محدود به شوراها می‌شود. با طرح فوق حضور نمایندگان محلی در تصمیم‌گیری‌ها زمینه حساسیت به شرایط و ارزش‌های محیطی را به وجود می‌آورد. طالقانی ولی بیشتر به نهاد توجه دارد و اینکه این نهاد شکل بگیرد و قدرت داشته باشد. نقصان طرح پیشنهادی آیت‌الله طالقانی این است که نهاد را تاسیس می‌کند و در برابر قدرت هم به آن شخصیت می‌دهد و حتی در انتخاب مقامات محلی سیاسی دخالت می‌کند ولی زمینه گفت‌و‌گوی نامحدود و تصمیم عادلانه را فراهم نمی‌آورد. ازاین رو طرح طالقانی گام اولیه برای دموکراسی مشورتی را بر می‌دارد ولی راهکاری برای مشکلات موجود ندارد.

طالقانی بیشتر به شکل‌گیری نهاد شورا توجه داشت و وجود آن را مهم‌تر از آرایی می‌دانست که از آن بیرون می‌آید: «وجود شورا مهمتر از اصل آرایی که از شورا بیرون می‌آید است چون به انسان‌های محروم، انسان‌های مستضعف و انسان‌هایی که از مسیر و سرنوشت خود رانده شده‌اند، این حق را می‌دهیم و این شخصیت به آنها برمی‌گردد.» (رساله‌ای در باب حکومت، طالقانی نظریه‌پرداز دموکراسی مشورتی، محمد بسته‌نگار، انتشارات صمدیه، چ اول، 1393، صص 87 و 88) متن فوق نشان می‌دهد طالقانی در مورد جوانب شوراها به‌عنوان یک مسئله در چارچوب شکل‌گیری یک نظام دموکراسی مشورتی نمی‌اندیشیده است و ضمن اینکه از وجود آن دفاع می‌کند ولی به مسائل دیگر آن توجه ندارد. در اندیشه طالقانی شوراها به مردم شخصیت می‌دهد و زمینه آزادی و برابری را فراهم می‌کند ولی به زمینه‌هایی که می‌تواند نهاد شوراها را از این هدف دور کند از جمله بازتولید فرهنگ غیرمشارکتی یا اقتصاد مبتنی بر رانت، بی‌توجه است.

راه نیمه‌تمام طالقانی

در سال 1377 و پس از قریب به دو دهه برای اولین بار انتخابات شوراها برگزار گردید. فقدان فرهنگ شورایی و تسلط سرمایه و پول، فقدان نظام انتخابات کیفی و… موجب شد شوراها به‌رغم نقش مهمی که در اداره کشور دارند از جایگاه واقعی‌شان دور بمانند. راهکاری نیز برای اینکه دخالت پول و سرمایه و ذینفعان در شوراها کاهش یابد اندیشیده نشده است. بدون حضور موثر شهروندان هر شهر و روستا در گفت‌وگو نیز شوراها را در اختیار یک بخش خاص جامعه قرار می‌دهد. فقدان مقررات لازم برای کیفی شدن رقابت‌های آن و حضور جامعه در بستر گفت‌وگو سبب شده است که انحصارگرایی به شکل‌های مختلف قوم‌گرایانه و رانت‌طلبانه خودنمایی کند و این به وضوح در مناطقی همچون حاشیه شهرهای بزرگ که از زمینه‌های لازم زمین‌خواری و رانت‌خواری برخوردارند شدت بیشتری دارد. این انحصارگرایی حق مردم را در حاکمیت بر سرنوشت شهر و روستا و منطقه خود سلب می‌کند و با تخریب جایگاه شوراها ضمن دستیابی به اهداف کلان خود، همچون اختاپوسی بر شهرداری و دهیاری سیطره می‌یابد. این نوع انحصارگرایی که در بخشی از اعضای شوراها وجود دارد، می‌کوشد تا همان رویه «ارباب – رعیتی» گذشته را در قالب «شورا- شهروند» بازتولید کند. بدین ترتیب به‌رغم وجود شوراها زمینه شکل‌گیری دموکراسی مشورتی به وجود نمی‌آید.

طالقانی مدافع شورا بود و می‌کوشید از طریق شورا شخصیت انسان‌ها را به آنها برگرداند تا در برابر قدرت صاحب حق شوند. تلاش طالقانی برای شکل‌گیری شوراها در زمان وی ناکام بود و انتخابات شوراها دو دهه بعد انجام گرفت. اندیشه سیاسی طالقانی پیرامون شوراها نیازمند بسط نظری است. این اندیشه که شوراها بتوانند به نهاد‌هایی در جهت تحکیم دموکراسی مشورتی تبدیل شوند باید فراگیری حضور شهروندان در اداره امور محلی را تضمین کند، گفت‌وگوی نا محدود شهروندان را به وجود آورد و زمینه‌ساز تصمیم‌گیری عادلانه با توجه به شرایط و در جهت حل معمای آزادی و برابری باشد.

افزایش تعداد اعضای شوراهای شهرها می‌تواند زمینه حضور بیشتر اهالی در نهاد شورا را فراهم کند. ممنوع کردن تبلیغات و همچنین ممنوعیت حضور ذینفعان در عرصه انتخابات موجب کاهش نقش رانت باشد. دخالت و مشارکت نهاد‌های غیررسمی مانند قومیت‌ها تصمیم‌گیری را عادلانه‌تر می‌سازد و به گفت‌وگوی نامحدود می‌انجامد. سلب اختیار استخدام نهاد‌های محلی از شوراها و تحول در مورد نحوه تامین هزینه‌های شهرداری‌ها و دهیاری مهمترین گام برای کوتاه کردن دست سوداگران و حرکت به سمت دموکراسی مشورتی است.

در سالروز درگذشت طالقانی در مورد اندیشه وی پیرامون شوراها سخن گفته می‌شود ولی در مورد بسط اندیشه وی و رفع نقصان‌های آن کمتر سخنی گفته می‌شود. مهمترین گام برای رویای دموکراسی مشورتی را طالقانی با طرح مسئله شوراها برداشت ولی پس از وی این ادبیات حتی از سوی حامیان اندیشه‌اش به صورت جدی بررسی نشده است.

روایتی از مرگ مشکوک آیت الله طالقانی

باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: مامور سابق سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی رحلت آیت‌الله طالقانی را مشکوک دانسته است.

سید محمود طالقانی اولین امام جمعه تهران در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی در گلیرد طالقان به دنیا آمد و پس از گذراندن دروس مقدماتی در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد. طالقانی در سال ۱۳۱۸ با انتشار اطلاعیه‌ای در اعتراض به سیاست‌های رضا شاه درباره کشف حجاب فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد، اما به دلیل همین اقدام زندانی شد و پس از آن چند بار دیگر نیز به دلیل اعتراضاتش به رژیم به زندان محکوم شد.

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

محمد اسفندیاری مولف کتاب «پیک آفتاب» درباره چگونگی تحصیل سید محمود طالقانی گفته است: «طالقانی خواندن و نوشتن را در طالقان و تهران آموخت و در حدود سال ۱۳۰۱ به حوزه علمیه قم و در سال ۱۳۱۵ به نجف رفت و در محضر بزرگانی درس آموخت که برخی از آن‌ها مرجع تقلید عصر خویش بودند؛ ازجمله آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت‌الله شیخ محمد حسین غروی کمپانی و آیت‌الله آقاضیاء عراقی. در خاطرات سید تقی علایی‌نیا (برادر طالقانی) که مدتی طلبه و با او هم‌حجره بود، آمده است: «آقا سید محمود هنگامی که خیلی جوان بود، دوره سطح را تمام کرده بود. او در آن ایام همه‌اش در حال مطالعه و غرق در درس بود. گاهی نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شدم و می‌دیدم که ایشان یا مشغول مطالعه یا در حال نماز خواندن است. بعضی اوقات که متوجه بیداری من می‌شد، می‌گفت: سیدتقی! بیداری؟ می‌گفتم: بله. می‌گفت: الآن موقع خوبی برای مطالعه است. اگر می‌خواهی بلند شو و وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و بعد مطالعه کن.» 

برخی او را ابوذر انقلاب می‌دانستند و برخی شبیه به مهاتما گاندی

مقید بود که از وجوهات شرعی برای مصرف شخصی استفاده نکند

او پس از شهریور ۱۳۲۰ با تاسیس کانون اسلام به تفسیر قرآن برای عموم مردم پرداخت تا جایی که گروه‌های مختلف دانشجویی برای شرکت در این جلسه‌ها شرکت می‌کردند. این چنین بود که وی با تشکیل این کانون عملاً به طور رسمی مبارزه خود را علیه رژیم طاغوت آغاز کرد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مرحوم طالقانی به مبارزات خود علیه رژیم ادامه داد تا اینکه ساواک وی را به جرم مخفی کردن نواب صفوی در خانه‌اش دستگیر کرد و بار دیگر به زندان انداخت، اما این زندان کوتاه و موقتی بود و طالقانی به زودی آزاد و فعالیت دوباره را آغاز کرد. آیت‌الله طالقانی در سال ۱۳۳۸ به همراه میرزا خلیل کمره‌ای در کنفرانس بیت‌المقدس شرکت کرد و از طرف آیت‌الله بروجردی برای رساندن پیام ایشان به شیخ شلتوت راهی مصر شد. طالقانی در جریان نهضت ملی نفت مبارزات فراوانی داشت و نقش موثری در آن ایفا کرد. وی در تهران با روحانیون مدافع نهضت ملی و چهره‌هایی مانند مهدی بازرگان و سحابی همراهی کرد و در سال ۱۳۴۰ به جمع بنیانگذاران نهضت آزادی ایران پیوست.

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

آیت‌الله بدلا یکی از دوستان وی، درباره نحوه معیشت پدر آیت‌الله طالقانی گفته است: «آقا سید ابوالحسن طالقانی مقید بود که از وجوهات شرعیه برای مصارف شخصی استفاده نکند. وی که در شمار علمای برجسته تهران محسوب می‌شد،‌ از راه ساعت‌سازی امرار معاش می‌کرد. شاید تعجب کنید که در یک طرف اتاقش،‌ مشتی کتاب درسی و علمی، مثل عروه الوثقی، مورد استفاده قرار می‌داد و در سوی دیگر، تعدادی انبر و چند پیاله محتوی پیچ و لوازم ساعت‌سازی.» 

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

عمری که بیشتر آن پشت میله‌های زندان سپری شد

آیت‌الله طالقانی به دنبال مبارزات و فعالیت‌های سیاسی‌ در سال ۱۳۴۱ همراه با اعضای نهضت آزادی برای مدتی به زندان رفت و بار دیگر در سال ۴۲ پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که البته در سال ۱۳۴۶ به دنبال عفو عمومی آزاد شد. مسجد هدایت در طول سال‌های ۴۰ و ۴۱ محل حضور صدها بلکه هزاران نفر از مشتاقان نهضت اسلامی بود، از این رو سخنرانی‌های آیت‌الله طالقانی همواره مورد استقبال مردم و جوانان بود.

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

در خاطرات حسن میرمحمد صادقی، از افسران ناسیونالیست دوره رضاشاه، که به اتهام کودتا علیه رژیم زندانی بود، درباره طالقانی آمده است: یک بار در زندان، که به حمام رفته بودم، طلبه جوانی را دیدم که با سوز و گداز مثنوی می‌خواند. از حمام که بیرون آمد، پرسیدم چه‌کار کردی؟ گفت به یک مأمور سیلی زده‌ام و مرا به اینجا آورده‌اند. با خودم فکر کردم در زمانی که هیچ‌کس جرأت ندارد به یک مأمور اهانت کند، این طلبه یک مأمور را زده است. از شجاعت او خیلی خوشم آمد.»

برخی او را ابوذر انقلاب می‌دانستند و برخی شبیه به مهاتما گاندی

مرگی که هنوز هم مشکوک است

آیت‌الله طالقانی سرانجام در نخستین ساعات سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سال‌ها تلاش خستگی‌ناپذیر، فعالیت سیاسی و مبارزه با رژیم پهلوی دارفانی را وداع گفت و در میان اندوه هزاران نفر از مردم تهران تشییع و به دیدار معبودش شتافت.

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

محمد اسفندیاری با وصف آخرین شب حیات این روحانی می‌نویسد: «[سید محمود] طالقانی در شامگاه هجدهم شهریور ۱۳۵۸ با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات در خانه‌ای بود که علی گلزاده غفوری و محمد مجتهد شبستری در آن حضور داشتند، تا ساعت ۲۴ طول کشید. پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد. با داروی خانگی آرام گرفت و دیگر بار به بستر رفت، اما دیگر بلند نشد. به سراغ پزشک رفتند و او هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش پر کشیده بود. عقربه ساعت نشان می‌داد که ۴۵ دقیقه از ساعت یک بامداد گذشته است و تقویم زمان نشان می‌داد که دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ برابر با ۱۸ شوال ۱۳۹۹ و برابر با ۱۰ سپتامبر ۱۹۷۹ است. از عمر او ۶۸ سال و شش ماه و چند روز گذشته بود.»

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

اما این تمام ماجرا نبود زیرا در بخشی از نوشته‌های جنجال‌برانگیز ولادیمیر کوزیچکین، مامور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی در ایران طی سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ آورده شده است که : «.. ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصی‌اش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

او یکی از نخستین کسانی بود که در کتاب خاطراتش با عنوان «کاگ‌ب در ایران» مرگ آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، روحانی مبارز و مشهور انقلاب اسلامی ایران در ۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۸ را «مشکوک» و حاصل «توطئه‌ای حساب‌شده» دانست و ابهامی پرمناقشه را بر تاریخ انقلاب ایران بار کرد؛ ابهامی که برخی فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی با مرور مواضع انتقادی و ناصحانه آیت‌الله در واپسین ماه‌های زندگی‌اش و همچنین شرایط خانه در شب آخر، طی ۳۴ سال گذشته قرینه‌هایی هم برایش دست و پا کرده‌اند؛ از جمله اینکه روز مرگ وی، پاسدار محافظش حضور نداشت یا اینکه تلفن خانه‌ای که او در آن درگذشت، قطع شده بود.

برخی او را ابوذر انقلاب می‌دانستند و برخی شبیه به مهاتما گاندی

علاوه بر این مجتبی طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی در گفت‌وگویی ادعای مشکوک بودن مرگ پدرش را پیش کشیده است. مجتبی طالقانی سه واقعه را در روزهای پیش از مرگ پدرش مشکوک می‌داند. نخست اینکه نامه قدیمی او به پدرش درباره مواضع سازمان مجاهدین خلق در تیراژ وسیع پخش شد، دوم اینکه چند روز پیش از درگذشت آیت‌الله، گروهی ناشناس به منزل خلیل رضایی از نزدیکان آیت‌الله طالقانی دستبرد زدند و گویا به دنبال اسنادی می‌گشتند. به گفته مجتبی طالقانی مورد سوم این بود که آن‌ها پس از مرگ آیت‌الله متوجه می‌شوند چمدانی حاوی اسناد که تنها خود آیت‌الله طالقانی کلید آن را داشت، مفقود شده است.

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

جز این‌ها محمد مدیرشانه‌چی رئیس دفتر آیت‌الله هم از جمله کسانی بود که در تابستان ۱۳۷۳ هنگامی که در پاریس زندگی می‌کرد، در گفت‌وگویی مرگ آیت‌الله را مشکوک دانست و به سهل‌انگاری میزبان آیت‌الله، آقای چهپور (پدرزن محمدرضا طالقانی) در اطلاع به‌موقع ماجرا اشاره کرد. روایتی که پس از بازگشت به ایران در گفت‌وگویی با مجله «یادآور» هرچند تا حدودی آن را تصحیح کرد، اما همچنان از تردیدهایش گفت و تاکید کرد: «به هر حال این امکان وجود داشت که در چنین شرایط حساسی بهتر و سریع‌تر عمل شود…» 

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

در هر حال اینکه در پیشوند نام آیت الله طالقانی باید واژه مرحوم را نوشت یا شهادت را امری است که همچنان بر سر آن ابهام وجود دارد؛ اما این چیزی از بزرگی شخصیت ایشان نمی‌کاهد؛ موضوعی که محمد اسفندیاری هم تایید کرده و گفته است: «وفات آیت‌الله طالقانی از عبرت‌های روزگار ماست. او در فصل شهادت، در بستر درگذشت اما در اوج محبوبیت. پیش از او بسی از شخصیت‌های دینی و ملی وفات کردند و حتی مظلومانه شهید شدند،‌ ولی هیچ‌کس به محبوبیت فراگیر او نرسید و مرگش این همه غبطه‌آور نبود. البته محبوبیت شخصیتی دینی در میان مردم دیندار طبیعی است، ‌اما آنچه غیر منتظره می‌نماید نفوذ شخصیتی، آن هم در کسوت روحانیت،‌ در میان نخبگان است؛ آن هم با افکار متفاوت و متضاد در روزگار ما؛ به ‌جز طالقانی هیچکس در میان ناهمفکران و مخالفانش،‌ این همه محبوبیت نداشته است…» 

این مولف در پایان شخصیت طالقانی را با برخی چهره‌های مطرح جهان مقایسه کرده و با اشاره به شباهت وی به مهاتما گاندی آورده است: «نسل‌های آینده به سختی باور خواهند کرد که موجودی این چنین، در قالب گوشت و پوست و استخوان، وجود داشته و بر این کره خاکی گام زده است.» این سخن اینشتین درباره گاندی، نه تنها بر آن «روح بزرگ» (مهاتما) صادق است، که درباره همتای مسلمان و ایرانی او نیز راست می‌آید: آیت‌الله سید محمود طالقانی؛ هم او که می‌سزد «گاندی ایران» خوانده شود.»  در پایان باید گفت که کتاب قطور انقلاب در کشورمان پر از حضور شخصیت‌هایی مانند طالقانی است که گاه حتی در اوج گم‌نامی زیسته و تاثیر آنها سال‌ها بعد از رفتنشان روشن شده است.

محمود فاضلی در اعتماد نوشت: آيت‌الله سيدمحمود علايي طالقاني در سال 1289 در روستاي گليرد طالقان به ‎دنيا آمد و همان‌جا خواندن، نوشتن و مقدمات علوم اسلامي را فراگرفت. از پنج سالگي تحصيلات خود را در مكتب‎خانه آغاز كرد. مقدمات علوم حوزوي را نزد پدرش شروع كرد و در ده سالگي راهي قم و مدارس رضويه و فيضيه شد. سپس به نجف اشرف رفت و از دروس بزرگان آن زمان بهره برد. آيت‌الله طالقاني دليل بازگشت خود به تهران را تثبيت عقايد ايماني جوانان ذكر كرده است و فعاليت‌هاي فرهنگي خود را با نوشتن مقاله و سخنراني شروع كرد. وي چاره درد اجتماع را در بازگشت به قرآن و نهج‌البلاغه مي‌دانست و تلاش كرد خود در اين راه پيشقدم باشد. 
آيت‌الله طالقاني پس از سقوط رضاخان در شهريور ۱۳۲۰، كانون اسلام را براي نشر معارف قرآن و سنت تاسيس كرد و در همان زمان مجله‌اي به نام دانش‌آموز  از طرف همان كانون به انتشار رساند. اين كانون محل رفت و آمد اقشار مختلف جامعه اعم از افسران ارشد ارتش، مهندسين و صاحبان منصب عالي‌ در برخي وزارتخانه‌ها، آموزگاران، دانشجويان، دانش‌آموزان و حتي كسبه بود. پس از واقعه آذربايجان در سال ۱۳۲۵، آيت‌الله طالقاني از طرف انجمن تبليغات اسلامي، اتحاديه مسلمين و جامعه روحانيت آن زمان، براي بررسي حوادث آذربايجان، راهي آن ديار شد. 
آيت‌الله طالقاني سلسله سخنراني‌هايي در انجمن‌هاي مختلف آن دوره از جمله انجمن اسلامي دانشجويان در دانشگاه تهران، انجمن اسلامي مهندسين و تشكل فداييان اسلام داشت. وي بيشترين فعاليت را در خلال سال‌هاي ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱، در انجمن ماهانه ديني داشت كه غالبا درباره مسائل روز و كاربردي جامعه به سخنراني مي‌پرداخت. فاصله ميان حوزويان و دانشگاهيان، يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي طالقاني بود و همواره از اين ديوار بزرگ ميان اين دو قشر رنج مي‌برد و تلاش بسياري كرد تا ميان اين دو نهاد تاثيرگذار در جامعه ارتباط و وحدت ايجاد كند كه بيشترين اين فعاليت‌ها در «مسجد هدايت» بود. 
با تشكيل نهضت ملي ايران، از دو طيف و گروه عمده سياسي ملي‌گراها و مذهبي‌ها، آيت‌الله طالقاني هم به حمايت از اين نهضت پرداخت. عملكرد عمده ايشان، حمايت از نهضت‌هاي مبارز و انقلابي بود. وي علاوه بر حمايت از نهضت ملي، براي ايجاد تفاهم و همدلي ميان جناح‌هاي مختلف نهضت تلاش مي‌كرد. طالقاني پس از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مسجد هدايت را به يكي از كانون‌هاي مقاومت و مبارزه و تربيت نيروهاي اصيل و قوي اسلامي تبديل كرد. در كنار فعاليت‌هاي فرهنگي و نشر فرهنگ و اصول راستين اسلامي، فعاليت و مبارزات خود را سامان داد و به نهضت مقاومت ملي پيوست. وي پس از كودتاي ۲۸ مرداد، فداييان اسلام را پناه داد كه به ‌همين دليل دستگير شد.

پس از آنكه نهضت ملي دچار اختلافات شده و از نگاه طالقاني، ديگر توان يك مبارزه اصولي را با شاه نداشت، آيت‌الله طالقاني و همفكرانش درصدد برآمدند تا راهي ديگر را براي مبارزه مدني و سياسي خود برگزينند. در اين ميان با تلاش مهدي بازرگان و يدالله سحابي و همراهي سيد محمود طالقاني، در ارديبهشت ۱۳۴۰ نهضت آزادي ايران تاسيس شد.
در جريان انقلاب سفيد شاه، يكي از كساني كه به مخالفت با اين رفراندوم پرداخت، طالقاني بود. وي در بيانيه‌اي در ۲ بهمن ۱۳۴۱ با بيان ديدگاهش در مخالفت با فئوداليسم و اينكه با اصلاحات واقعي مخالف نيست، اعلام داشت كه تا آزادي قلم و مطبوعات نباشد و قانون اساسي زير پا گذاشته مي‌شود، خيمه‌شب‌بازي رفراندوم، فايده‌اي ندارد. پس از اين مخالفت، وي در ۳ بهمن ۱۳۴۱، به‌ همراه مهدي بازرگان و يدالله سحابي دستگير و زنداني شدند. اين دستگيري، چهار ماه و هشت روز طول كشيد و او در اول محرم ۱۳۴۲ از زندان آزاد شد. 
وي پس از آزادي، دوباره مسجد هدايت و منابر سخنراني را مركز مبارزه با رژيم استبداد قرار مي‌دهد. پس از دستگيري امام‌خميني در شب ۱۵ خرداد 1342 آيت‌الله طالقاني به اتفاق اعضاي نهضت آزادي ايران، اعلاميه‌اي با عنوان «ديكتاتور خون مي‌ريزد» منتشر مي‌كند كه در آن به بازداشت غيرقانوني امام‌خميني و حبس ديگر علما اعتراض و تاكيد مي‌كند كه هر كس در اين وضعيت دست از مقاومت بردارد، به اسلام، قرآن و آزادي خيانت كرده است. اعلاميه‌هاي ديگر ايشان در انتقاد از سياست‌هاي شاه، باعث شد كه پس از كش و قوس‌هاي فراوان مجددا دستگير و به ده سال زندان محكوم شد. وي در زندان به تدوين اولين جزو تفسير «پرتوي از قرآن» پرداخت. وي در ۹ آبان ۱۳۴۶ از زندان آزاد شد و به مسجد هدايت بازگشت. در سال ۱۳۵۴ تحولاتي در سازمان مجاهدين خلق پديد مي‌آيد. وحيد افراخته و محسن خاموشي دستگير مي‌شوند. پس از اعترافات گسترده افراخته و همكاري وي با ساواك، آيت‌الله طالقاني دستگير مي‌شود. وي پس از اوج‌گيري انقلاب اسلامي در آبان سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. طالقاني رياست شوراي انقلاب را برعهده گرفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي سعي مي‌كرد نيروهاي مختلف سياسي را در جهت اتحاد و هماهنگي گردهم آورد و تحت رهبري امام‌خميني متحد كند. با شروع درگيري‌هاي مسلحانه بين كميته‌هاي شيعه و سني سنندج در اواخر اسفند ۱۳۵۷، آيت‌الله طالقاني به اين شهر مي‌رود و سخنان تاثيرگذار وي منجر به ختم اين غائله مي‎شود. اولين نماز جمعه تهران پس از انقلاب اسلامي، به امامت آيت‌الله طالقاني و با حضور يك ميليون نفر برپا شد. در ۱۸ تير ۱۳۵۸ از حوزه انتخابيه تهران با اكثريت قاطع آرا به عنوان نماينده اول تهران در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد. وي روز 19 شهريور 1358 به سوي حق شتافت و با حضور انبوه جمعيت در بهشت‌زهرا به خاك سپرده شد. امام‌خميني به‌مناسبت درگذشت طالقاني از او به عنوان «زبان گوياي او چون شمشير مالك اشتر برنده بود و كوبنده» نام برد.

نظر شما