شناسهٔ خبر: 61252564 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

اخبار ویژه

صاحب‌خبر -
 
 
روابط با کشورهای آفریقایی چگونه در دولت قبل تعطیل شد؟
حذف کشورهای آفریقایی از 55 سفر خارجی رئیس‌جمهور سابق موجب کاهش تجارت با قاره‌ای شد که ظرفیت‌های اقتصادی و تجاری بزرگی دارد.
رجانیوز با‌ اشاره به سفر رئیس‌جمهور کشورمان به سه کشور آفریقایی نوشت: نگاه از بالا به پایین، نداشتن ایده بلندمدت و راهبردی نسبت به منطقه آفریقا و نهایتا یک جانبه‌گرایی، باعث شد به فرصت‌های طلایی موجود در قاره سبز بی‌اعتنایی شده و منافع ملی هم از دست برود. رئیس‌جمهور کشورمان پس از یازده سال به سفر آفریقایی رفت. سفر رئیسی، از این جهت مهم است که سال‌ها هیچ اعتنایی از سوی دولتمردان سابق به این بخش از کره‌ زمین نشده و اولویت‌ها در بخش دیگری انباشت شده بود. دولت سابق در فرصت هشت ساله‌ای که داشت، تمام ابعاد سیاست داخلی و خارجی را حول برجام و مذاکره با غرب تعریف کرده و امور کشور را ذیل این ایده جلو می‌برد. ایده‌ای که آب خوردن را نیز به توافق با آمریکا معطوف می‌کرد، مشخصا قبل از گرفتن اذن طرف غربی، به هیچ عنوان سمت سرمایه‌گذاری در دیگر بخش‌های جهان نرفته و گام‌های خود را از خیابان‌های ژنو و نیویورک فراتر نمی‌نهاد.
عدم توازن سفرهای خارجی حسن روحانی، مصداق کاملی از این بی‌اعتنایی نسبت به کشورهای غیر غربی بوده است. اتفاقی که در مورد کشورهای آفریقایی شرایط به مراتب بدتری داشته و بی‌شک از نوع نگاه استعمارزده دولت سابق نشئت گرفته است. رئیس ‌دولت سابق، از ۵۵ سفر خارجی خود، هیچ‌گاه ایران را به مقصد یکی از کشورهای آفریقایی ترک نکرده و عمده‌ تمرکز خود را روی اروپا و آمریکا نهاده بود. 
همین امر و عدم توجه به کشورهای آفریقایی سبب شد تا مبادلات تجاری ایران با آفریقا کاهش یابد. مبادلاتی که حتی پس از قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران نیز ادامه داشت، در دولت سابق و با وجود برجامی که به ارمغان آورده و به آن می‌بالیدند، روند نزولی پیدا کرده و جز ناکامی نتیجه‌ دیگری برای این‌ها نداشت. مثلا حجم صادرات ایران به قاره آفریقا از «۸۶۰ میلیون دلار» در سال ۱۳۹۲، به «۵۷۳ میلیون دلار» در سال ۱۴۰۰ رسیده و میزان واردات کالا از قاره سبز نیز از «۱۲۷ میلیون دلار» به «۳۷ میلیون دلار» تنزل یافت.
همچنین در امتداد این بلاتکلیفی و بی‌اعتنایی‌ها نسبت به آفریقا، رایزنان بازرگانی کشور ما در منطقه مذکور نیز به ایران بازگشتند! علاوه‌بر این کاهش تعداد سفارتخانه‌های فعال ایران و رسیدن آن به عدد ۱۵، تعطیلی ستاد آفریقا در وزارت خارجه و توقف حضور هیئت ایرانی در اتحادیه آفریقا بعد از ۱۴ سال، از موارد دیگری است که عمق این بلاتکلیفی و بی‌اعتنایی نسبت به آفریقا را نشان داده و بی‌برنامگی دولت سابق در این منطقه را عیان می‌کند.
در مورد اتحادیه آفریقا که با بی‌اعتنایی دولت مواجه شده بود باید گفت که در سال ۱۳۸۴ این اتحادیه، ایران را به عنوان عضو ناظر خودش معرفی کرده و نمایندگان ایران را به نشست سران دعوت می‌کرد. همچنین ایران در اسناد اتحادیه آفریقا به عنوان یکی از شرکای راهبردی این مجموعه معرفی شده بود. اما در سال‌های گذشته، با بی‌مهری دولت سابق مواجه شده و از این شراکت راهبردی جز یک اسم، چیزی باقی نماند. 
این رویکرد اما فقط در این سطح باقی نمانده و دولت سابق آفریقا را به عنوان ابزار تمسخر و حمله به مخالفان نیز مورد استفاده قرار می‌‌دادند. این اتفاق آنجایی رخ داد که حسن روحانی برای دستاورد‌سازی از ‌اندوخته تقریبا هیچ عباس آخوندی مبنی بر خرید هواپیمای نوی اروپایی، انتقاد دلسوزان را بر نتافته و با استهزا گفت: هواپیمای دست دوم از آفریقا می‌خریدند، خوشحال بودند؛ آقای آخوندی هواپیمای نو خرید، ‌عصبانی شدند. چطور می‌شود؟ اینکه هواپیما را با التماس و منت از یک کشور جهان سوم بخریم که منتی ندارد. اساسا همین نگاه متضاد با گفتمان انقلاب اسلامی و بندبازی روی تعامل با آمریکا و اروپا نهایتا منجر به این شد تا فرصت‌های طلایی موجود در این منطقه از دست رفته و رقبا از تعلل به‌وجود آمده نهایت استفاده را ببرند.
 
دیروز، تمسخر نیروگاه‌سازی امروز، فرافکنی درباره کمبود برق!
روزنامه هم میهن برای معضل کمبود برق در فصل تابستان و خسارت ناشی از آن برای صنایع، ابراز نگرانی کرد، بی‌آنکه درباره ریشه ناترازی فعلی توضیح دهد.
این روزنامه صفحاتی را به گزارشی با عنوان«خاموشی صنعت، تشنگی در فصل گرما» اختصاص داد و این‌که « قطع برق تابستانی، زیان میلیارددلاری در پی دارد». 
روزنامه متعلق به کرباسچی دبیرکل سابق حزب کارگزاران همچنین در سرمقاله‌ای با عنوان «ساده‏‌ترین و پرهزینه‏‌ترین تصمیم»، ژست طلبکارانه گرفته و ضمن برخی تحریفات می‌نویسد: «هیچ جامعه‌ای بدون وجود زیرساخت‌های اساسی وارد فرآیند توسعه نمی‌شود. هرچه بیشتر بخواهد توسعه یابد باید زیرساخت‌های آن نیز بهتر شود. حتی اگر طرفدار سفت و سخت اقتصاد لیبرال هم باشیم، حداقل در مراحل اولیه توسعه موافق این ایده هستیم که دولت باید به هر نحوی که در توان دارد زیرساخت‌های ضروری توسعه را تامین کند.
 یکی از ویژگی‌های جامعه ایران به‌ویژه در سال‌های پس از جنگ تا 84 کوشش برای گسترش و بهبود این زیرساخت‌ها بود که موتور توسعه و رشد اقتصادی نیز بودند. ولی از زمانی که تحریم‌‌های هسته‌‌ای شکل گرفت ابتدا مشکل زیرساخت انرژی و آب، به مرور موارد دیگر یک‌به‌یک از توسعه بازماندند. بنزین، گاز و برق در سال‌های اخیر مسئله‌‌ساز جدی در سطح امنیتی بوده‌اند.
در این میان گاز و برق و احتمالا در آینده نزدیک آب، بیش از پیش بحران‌زا شود. این‌که آنها را تقصیر دولت قبل بیندازید هم مسئله‌ای را حل نمی‌کند، چون دولت قبل هم به‌راحتی آن را تقصیر شما می‌اندازد که اجازه حل تحریم را نمی‌دادید و بدون حل مسئله تحریم‌ها نیز نمی‌توان امور زیرساختی را حل کرد، همچنان که در این دو سال نشده است و تا سال‌های آینده هم نخواهد شد. 
امسال برخلاف سال گذشته و تاکنون مشکل قطعی برق برای مصارف خانگی نبوده یا خیلی کم بوده است ولی این کار به چه قیمتی انجام می‌شود و چرا؟ قدری از بهبودی حاصل تجربیات بیشتر دولت در همکاری با ذی‌نفعان است، ولی بخش اصلی آن ناشی از قطع برق کارخانجات سیمان و فولاد و سایر کارخانجات است که بعضا برآورد می‌شود تا 1/5 میلیارد دلار زیان می‌رساند و این فقط زیان ریالی و ارزی آن است، زیان تخریب فرهنگ کار، استهلاک دستگاه ‌ها با فن‌آوری بالا، خسارت جدی به بازارهای صادراتی و تعهد‌های داده ‌شده و کاهش تولید ناخالص داخلی جملگی محصول این شرایط است. قطع برق کارخانه کار ساده‌ای است، در واقع ساده‌ترین تصمیم است. ولی عوارض آن برای اقتصاد ملی و تولید بالاترین است و زیانش به مردم بیشتر است و علت اتخاذ آن، فقدان اعتماد متقابل است.
دولت سیزدهم برای این‌که ناترازی‌ها را جبران کند در لایحه هفتم برنامه توسعه به بحث انرژی پرداخته و در ماده ۸۱ این لایحه پیش‌‌بینی کرده که در راستای کاهش تصدی‌گری دولت در تجارت برق و استقلال مالی صنعت برق در پایان سال اول برنامه حداقل ۳۰درصد در بورس عرضه شود و در پایان برنامه نیز این عدد به ۶۰ درصد از کل انرژی برسد. همچنین در ماده ۸۲ این لایحه پیش‌بینی کرده با به‌کارگیری سیاست‌های قیمتی و غیرقیمتی نسبت به اجرای سیاست‌های بهینه‌‌سازی انرژی طوری عمل کند که در پایان برنامه ۱۰ درصد صرفه‌جویی صورت بگیرد». درباره این تحلیل گفتنی است که اولا دولت روحانی، پایین‌ترین رکورد توسعه ظرفیت‌های نیروگاهی را در مقایسه دولت قبل و بعد از خود داشته و بنابراین روشن است که موضوع بازدارنده تحریم با همه اهمیتش، علت اصلی کاهش تولید برق در دولت روحانی نبوده است. 
ثانیا میزان مصرف، میزان تولید و شبکه توزیع، سه متغیری است که می‌تواند در پدید آمدن این چالش موثر باشد. شدت بی‌سابقه گرما، بالغ بر 10 هزار مگاوات، بر مصرف برق افزوده و همین موجب فشار بر شبکه توزیع می‌شود. متاسفانه در زمینه توسعه نیروگاه‌ها، دولت سابق پایین‌ترین سهم را در مقایسه با دولت‌های قبلی داشته و به تعهدات خود طبق برنامه ششم توسعه عمل نکرده است. این در حالی است که اگر به سیاست‌های کلی « اقتصاد مقاومتی» (ابلاغ شده در سال 92) اهتمام می‌شد، اکنون باید به شکل پایدار، مازاد تولید برق داشتیم و از صادرات آن درآمد ارزی کسب می‌کردیم.
مسئله مهم در این میان، تعهد دولت قبل در «توافق پاریس»، بدون اطلاع یا تصویب این تعهد خارجی در مجلس بود. آقای روحانی، 31 آذر 97، حقیقت مهمی را بازگو کرد اما متاسفانه رویه دولت وی خلاف این منطق درست بود: «برخی مقالاتی که در دنیا نوشتند، گویی برای عدم توسعه ما ساخته شده، برای خودشان نیست. ما گاهی گرفتار یک سری مقاله شدیم، برای ما مقاله‌ نویسی کردند، ما هم رفتیم پشت سر آن مقاله ‌‌ها و ملت خودمان را به دردسر‌‌انداختیم؛ آنها هم خودشان هیچ کدام مراعات نمی‌‌کنند؛ مگر آنها این بحث‌‌‌های مربوط به گازهای گلخانه‌‌ای را که می‌‌‌گویند، مراعات می‌‌ کنند؟ این همه ‌آلودگی در دنیا انجام می‌‌‌گیرد. اما به خودمان که می‌‌رسیم، می‌‌خواهیم خط به خط را اجرا کنیم، فکر می‌‌ کنیم اینها آیات قرآن است».
متاسفانه برخلاف این سخن درست، دولت طبق توافق پاریس، متعهد به کاهش مصرف سوخت فسیلی و گاز‌های گلخانه‌ای شد، بی‌آن‌که جایگزینی برای تامین انرژی پایدار (از جمله برق هسته‌ای و انرژی‌های تجدید پذیر) بیاندیشد. تعهدات متقابل غرب، طبق معمول روی کاغذ ماند. دولت در یک دوره هشت ساله، پسرفت در هر دو حوزه قدیمی و جدید تامین برق را پذیرفت. خانم ابتکار‌ رئیس‌ وقت سازمان محیط‌ زیست در‌باره تعهد داده شده به غرب گفته بود: «در‌ دولت‌ یازدهم‌ با‌ برنامه‌ریزی‌ انجام ‌شده‌، حرکت‌ نزولی‌ استفاده‌ از‌سوخت‌های‌ فسیلی به‌ویژه‌ در‌ نیروگاه‌‌ها‌ آغاز‌ شده‌ است».
تحلیل خوش‌ بینانه این است که وعده‌های برجامی دولت، گروگان غرب بود. غربی‌ها از یک‌طرف با توافق آب و هوایی پاریس، به طرف ایرانی گفتند پالایشگاه و نیروگاه نسازید و از سوخت فسیلی استفاده نکنید؛ و از طرف دیگر، با توافق برجام، دنبال آن بودند که ایران به مدت 10 تا 15 سال نتواند از فناوری هسته‌ای برای تامین برق بهره مند شود. یک گرفتاری راهبردی در دولت سابق، که دولت فعلی سعی کرده پیامد‌ها و آثار آن را مدیریت کند، رویکرد وارونه «نساخت»! بود که به عقبگرد در زمینه پالایشگاه‌سازی و نیروگاه‌سازی انجامید و چالش‌هایی مانند مشکل تامین برق و گاز را در چند سال گذشته به دنبال داشت. این منطق وارونه، در حوزه نفت می‌گفت «پالایشگاه‌سازی، کثافت‌کاری است»، در حوزه نیرو ادعا می‌‌کرد «ساخت نیروگاه برای ۲۰۰ ساعت، توجیه اقتصادی ندارد و زیر بار فشار مافیای نیروگاه ‌‌‌‌‌‌سازی نمی‌‌‌روم»؛ در حوزه ساخت ‌و ساز مسکن افتخار می‌‌کرد حتی یک واحد مسکونی نساخته است! این رویکرد -از سر ندانم کاری و کج فهمی بود یا نفوذ زدگی و یا هر علت دیگر- پازل دشمن برای کاهش تولید برق و گاز، توقف صادرات و خسارت به تولید را تکمیل می‌کرد. در عین حال، دولت جدید ظرف کمتر از دو سال سعی کرده که ضمن کمک به بهبود مدیریت مصارف آب و برق و گاز، ظرفیت‌های جدید تولید انرژی از جمله برق را در استان‌های مختلف فعال کند. برخی از این طرح‌های مهم برق و گاز و آب در سفرهای استانی آقای رئیسی به بهره‌برداری رسیده و بخشی از چالش موجود را برطرف کرده است. 
 
آمریکا، اوکراین را پیش‌انداخت اما عضویتش در ناتو را نمی‌پذیرد
مواضع متناقض مقامات آمریکایی در گذشته و حال درباره حمایت و سپس مخالفت با عضویت اوکراین در ناتو، از سیاست یک بام و دو هوای کاخ سفید حکایت می‌کند.
روزنامه آفتاب یزد در این زمینه ضمن گزارشی، از قول علی بیگدلی استاد دانشگاه نوشت: نشست آتی ناتو در لیتوانی، اساسا دستاوردی نخواهد داشت. پیوستن اوکراین به ناتو یک مسئله بزرگ در ابعاد جهانی است زیرا مخالفان پیوستن اوکراین به ناتو هر کدام دلایلی برای خود دارند که عبور کی‌یف از سد مخالفان را ناممکن می‌سازد. آمریکا مخالف است چون می‌داند پیوستن اوکراین به ناتو به منزله اعلام جنگ علیه روسیه و پوتین است. 
قبلا زلنسکی گفته بود بایدن اگر بخواهد می‌تواند این جنگ را ۵ دقیقه‌ای تمام کند زیرا اصلی‌ترین عامل این جنگ آمریکا است. اما با شنیدن اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا، عنان از کف داد و از یک بلاتکلیفی بزرگ انتقاد کرد. 
زلنسکی امتناع آشکار ناتو در دعوت برای عضویت را «غیرمنطقی و نامناسب» دانست و در پیامی تلگرامی نوشت: بلاتکلیفی یک ضعف است. اگر اوکراین برای عضویت در ناتو دعوت نشود، اقدامی بدون منطق و نامناسب خواهد بود. تردید و نداشتن قطعیت بابت عضویت اوکراین در ناتو انگیزه‌ای برای روسیه است تا به اقدامات خود ادامه دهد. اوکراین مستحق احترام است. ما در مسیرمان به لیتوانی، نشانه‌هایی دریافت کردیم که می‌خواهند نشست را بدون اوکراین برگزار کنند.
«دانیل کوالیک» مدرس حقوق بشر بین‌الملل در دانشکده حقوق دانشگاه «پیتسبورگ» با اذعان به تسریع افول هژمونی آمریکا به دنبال جنگ اوکراین می‌نویسد: سخنرانی اخیر فیونا هیل مقام سابق کاخ سفید در شهر تالین، استونی، نشان داد که دست کم از نظر یک نفر، عضویت اوکراین در ناتو رؤیایی تلخ است! واشنگتن به‌اندازه کافی بر این امر واقف است که چه اتفاقی در جهان در حال رخ دادن است. درگیری در اوکراین به بروز شورش نیابتی به سرکردگی روسیه علیه هژمونی آمریکا منجر شده است. این موضوع کاملادرست است همان طوری که ما از ابتدای حمله نظامی روسیه در بهار سال گذشته مشاهده کرده‌ایم. اما این اتفاق از مدت‌ها قبل رخ داده و نتیجه آن چیزی است که آمریکا با رفتارهایش بر سر خود آورده است. 
نویسنده در ادامه آورده است: در حالی که آمریکا مدعی است که تمام جهان در مخالفت با اقدامات روسیه در کنار او هستند و از این کشور حمایت می‌کنند، در جنگ اوکراین این امر صحت ندارد و مقامات آمریکایی آن را می‌دانند.  یک دهه قبل، مشـاور امنیت ملی پیشـین آمریکا گفته بود: آمریکا باید به تامین تسـلیحات برای اوکراین بپردازد تا کی‌یف بتواند به مقابله با جدایی‌طلبان مورد حمایت مسـکو در شرق اوکراین بپردازد.
 زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، در مصاحبه‌ای با شبکه خبری ان.بی.سی (بهمن ۱۳۹۳) مدعی شده بود: روسیه از زور و اجبار برای بی‌ثبات کردن اوکراین و با هدف جلوگیری از پیوستن این کشور به جامعه اروپا استفاده می‌کند و در صورتی که در این کار موفق شود، ائتلاف ناتو و پس از آن کشورهای حوزه بالتیک قدرت خود را از دست می‌دهند. در صورتی که اوکراین با قدم‌های لرزان پیش برود، تمام آن کشورهایی که به دنبال کمک به اوکراین هستند در خطر می‌افتند و بدتر از همه، ائتلاف ناتو ضعیف و بی‌اعتبار می‌شود. 
برژینسکی معتقد بود: واشنگتن باید مشخص کند که به دنبال عضویت اوکراین در ناتو نیست زیرا این اقدام چون خنجری بر قلب مسکو است اگر آمریکا چنین تضمینی را ارائه کند و مسکو نیز به تضعیف اوکراین ادامه دهد، آنچه که می‌ماند عقب‌نشینی آمریکا از اروپا است چون اگر ناتو فرو بپاشد، ائتلاف آمریکا- اتحادیه اروپا در نهایت هیچ قدرتی نخواهد داشت و خالی و تهی می‌شود.
بعد از گذشـت یک دهه و با گذشـت ۵۰۰ روز از جنگ روسیه علیه اوکراین و آنچه در لیتوانی در بر مدار همین نقشه‌ای که از قبل طراحی شده بود در جریان است، مشخص می‌شود آمریکا دقیقا در حرکت اسـت به این معنا که، اوکراین را حتی به مهمات خوشه‌ای تجهیز می‌کند، اما اهتمامی به پیوستن اوکراین به ناتو ندارد.

 

نظر شما