وحید پورتجریشی؛ بازار: سفر سه روزه «ژانت یلن»، وزیر خزانه داری ایالات متحده به چین نهایتا روز یکشنبه به پایان رسید و این در حالیست که سفر مذکور از جهاتی بسیار حائز اهمیت و متفاوت از سفرهای مرسوم دیپلماتیک بود.
فارغ از سخنان پر اهمیت یلن که معمولا در مذاکرات میان مقام های ارشد قدرت های بزرگ با یگدیگر رد و بدل می شود، آنچه بیش از همه ذهن را به خود وا می دارد، ماهیت این سفر و پیام ضمنی آن به جهانیان است که می تواند مقدمه ساز تغییراتی شگرف در روابط بین الملل شود.
پیش از بررسی این نکات، می بایست به این نکته اشاره کرد که روابط بین الملل دستکم از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ عمدتا ماهیتی دولتی، سیاست محور و ایدئولوژیک داشت. یعنی در بازه زمانی ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ شاهد بیشترین میزان ایفای نقش نظام های ایدئولوژیک دولتی بر روابط بین المللی و زندگی بشری بودیم؛ سایه سنگینی که اتفاقا به مرور زمان و تقویت اقتصادهای لیبرال در برابر اقتصاد ورشکسته دولتی شوروی، همراه شد با نقش آفرینی بیشتری نهادهای خصوصی و سیاست های پست مدرن در اقتصاد جهانی.
سفر یلن پس از بلینکن و مطرح شدن موضوعات اصلی مورد اختلاف آمریکا و چین در سفر وی به وضوح نشانگر تغییر ماهیت چالش های موجود میان قدرت های بزرگ از سیاست خارجی محض به تجارت خارجی عملی است
اما نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، حرکت بنیان های نظام بین الملل و نظم های جهانی به سمت اقتصاد و فاصله گرفتن هر چه بیشتر از ماهیت سیاست زده تفکر دولت ها است. حتی در ایالات متحده نیز این مدعا کاملا قابل راستی آزمایی بوده و کافی است مروری به نام و پیشه روسای جمهوری این کشور از زمان رونالد ریگان هنرمند تا دونالد ترامپ تاجر بیندازیم.
حال باذکر این مقدمه بهتر است به سفر یلن به چین و دیدار وی با مقام های ارشد این کشو ازجمله شی جین پینگ رئیس جمهور، کین گانگ وزیر خارجه و از همه مهمتر، وانگ ونتائو وزیر بازرگانی جمهوری خلق چین پرداخته و به نکات مهم این سفر دقت بیشتری داشته باشیم.
وزیر خرانه داری آمریکا، رهبر اصلی مذاکرات میان شرق و غرب
بر خلاف سفر ماه گذشته «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا به چین و دیدار با مقام های ارشد این کشور، این بار واشنگتن ژانت یلن را برای مذاکرات اصلی به پکن گسیل داشت. در حقیقت سفر بلینکن مقدمه ساز و هموار کننده راه اصلی یعنی مذاکرات دو کشور بر سر جنگ تجاری به راه افتاده میان پکن و واشنگتن بود. این در حالیست که معمولا تا پیش از سفر یلن به چین، این رویه معمولا در جهان بر عکس بوده و پس از هماهنگی و رایزنی های دیگر دستگاه های اجرایی دولت ها، در نهایت وزرای خارجه برای نهایی کردن توافق های احتمال به دست آمده با یکدیگر ملاقات میکردند.
سفر یلن پس از بلینکن و مطرح شدن موضوعات اصلی مورد اختلاف آمریکا و چین در سفر وی به وضوح نشانگر تغییر ماهیت چالش های موجود میان قدرت های بزرگ از سیاست خارجی محض به تجارت خارجی عملی است. چراکه دیگر مانند گذشته، موضوعات مشکل ساز میان دولت ها مباحث ارزشی و اعتقادی دهه ۹۰ میلادی نبوده و مهمترین چالش امروز هر دولتی در جهان، افزایش درآمدزایی و سهم خواهی بیشتر از تجارت بین الملل و نه صرفا سیاست بین الملل است.
لذا بدیهی است در چنین مسیری، ژانت یلن فردی مناسبتر از آنتونی بلینکن برای هدایت و رهبری مذاکراتی باشد که در حاشیه آن، بسیاری از مشکلات همچون مساله تایوان، جنگ اوکراین، تهدیدهای امنیت سایبری دو کشور علیه یکدیگر و ... بسیار ساده تر از حال حاضر حل و فصل خواهند شد.
تغییر در مولفه های امنیت ملی و بسط مفاهیم به اقتصاد
اگرچه یلن در دیدار با مقام های رسمی چین اعلام کرد که نگرانی ایالات متحده از ممانعت در برابر فروش تراشه های استراتژیک به شرکت های چینی، موضوع امنیت ملی ایالات متحده است؛ اما رویکرد اصلی خود یعنی تجارت خارجی را رها نکرده و تاکید کرد که به اعتقاد وی و جو بایدن، جهان برای هر دو اقتصاد بزرگ خود جای کافی داشته و دو کشور می توانند در سایه همکاری های دوجانبه، موضوعات دیگر را نیز به پیش ببرند. به نظر می رسد به دلیل همین رویکرد تجاری، ژانت یلن در کنفرانس مطبوعاتی آخرین روز سفر خود، این مذاکرات را سازنده و مثبت توصیف کرد.
اگر نگاهی به ماهیت جنگ تجاری به راه افتاده میان آمریکا و چین و همچنین حوزه نفوذ دو کشور در جهان بیندازیم، به خوبی درک خواهیم کرد که حتی مولفه های امنیت ملی نیز در حال رنگ باختن به سود تجارت بین الملل هستند. به عنوان مثال، کافی است نگاهی به توافق میان تهران و ریاض با میانجیگری چین بیندازیم تا متوجه شویم که این میانجیگری نه از جنس سیاست بلکه برخاسته از تفهیم سود دوجانبه ایران و عربستان از توافق و کاهش هزینه های پرداختی دو کشور در خلال جنگ های نیابتی منطقه ای بود.
در حقیقت باید به این نکته توجه داشت که رویکرد خنثی سازی تحریم تنها در صورتی میسر خواهد بود که دو بازیگر در عرصه نظام بین الملل از قدرتی مشابه یا برابر با یگدیگر برخوردار بوده و همچنین پیوندهای اقتصادی آنها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بیش از از اندازه ای باشد که بتوان آنها را بدون پرداخت هزینه سنگین گسست
به نظر میرسد ایالات متحده به خوبی حساسیت و تمرکز سیاستمداران چینی روی مساله تجارت بین الملل و بی علاقگی آنها به سیاسی سازی مواردی چون جنگ اوکراین را به خوبی درک کرده و یلن در سفر خود از موضوعاتی صحبت کرد که سازگاری بیشتری با سلیقه چینی ها داشته باشد. به عنوان مثال، وی نه تنها اشاره ای به جنگ اوکراین و اتهام پیشین غرب مبنی بر حمایت پکن از مسکو در این جنگ نکرد، بلکه در خصوص مساله تایوان نیز تاکید کرد که ایالات متحده مخالف هرگونه تغییر در ژئوپولیتیک دریای چین و مناطق تحت حاکمیت این کشور مانند تایوان است؛ تاکیدی که ظاهرا برای طرف چینی بسیار خوشایند به نظر رسیده است.
موفقیت رویکرد تحریم در برابر تحریم
اما در خصوص تحریم های وضع شده از سوی دولت آمریکا مبنی بر ممنوعیت صادرات تراشه های استراتژیک ساخت شرکت های آمریکایی و هلندی به چین نیز شاهد واکنش هوشمندانه پکن مبنی بر محدودیت صادرات دو فلز مهم و کاربردی در ساخت این تراشه ها یعنی گالیوم و ژرمانیوم که تقریبا انحصار تولید و صادرات آنها در دستان چین است، بودیم که شرکت های آمریکایی و حتی بازار جهانی این دو فلز نیمه رسانا را دستخوش افزایش قیمت شدید و تغییرات عمده ای قرار داد.
پیام چینی ها در اعمال این محدودیت علیه واشنگتن این بود که اقتصادهای بزرگ جهان به میزانی از پیوستگی با بکدیگر رسیده اند که مجزا کردن آنها از یکدیگر با ابزاری همچون تحریم غیر ممکن خواهد بود.
در مورد همین مثال اخیر، بدیهی است که اگر آمریکا از فروش تراشه ها به چین سر باز زند، پکن نیز ماده اولیه ساخت آنها را در اختیار ایالات متحده قرار نداده و بدین ترتیب، نه تنها چین، بلکه آمریکا نیز از دسترسی به این تراشه ها محروم خواهد شد؛ رویکردی که در روابط بین الملل از آن با عنوان Tit for Tat یاد می شود.
در حقیقت باید به این نکته توجه داشت که رویکرد خنثی سازی تحریم تنها در صورتی میسر خواهد بود که دو بازیگر در عرصه نظام بین الملل از قدرتی مشابه یا برابر با یگدیگر برخوردار بوده و همچنین پیوندهای اقتصادی آنها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بیش از از اندازه ای باشد که بتوان آنها را بدون پرداخت هزینه سنگین گسست.
برای اثبات این مدعا کافیست نگاهی به تعداد شرکت های آمریکایی و سرمایه گذاری های شهروندان این کشور در چین بیندازیم تا به این نتیجه برسیم که در حقیقت، هرگونه رویکرد خصمانه واشنگتن در برابر پکن در هر سطح و از هر جنسی، عواقبی سنگین برای ایالات متحده در بر خواهد داشت.
نظر شما