شناسهٔ خبر: 60635878 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه پیام‌ما | لینک خبر

سینمایی که قصه‌گفتن را از یاد برده باشد، باید به‌دنبال راهی بگردد تا از ترسِ مرگ به دام خودکشی نلغزد این حکایتِ سینمای ما در ایران است که از فضایی قصه‌گو به روایت‌های ژورنالیستی و یکبارمصرف رسیده است

اسب حیوان نجیبی است

صاحب‌خبر -

سینمایی که قصه‌گفتن را از یاد برده باشد، باید به‌دنبال راهی بگردد تا از ترسِ مرگ به دام خودکشی نلغزد. این حکایتِ سینمای ما در ایران است که از فضایی قصه‌گو به روایت‌های ژورنالیستی و یکبارمصرف رسیده است. این درحالی‌است که مخاطب همواره به‌دنبال تصویری است که قصه داشته باشد. از سوی دیگر با نگاهی به شرایط حاکم بر جامعه و سینمای موسوم به اجتماعی درمی‌یابیم که اشتیاق برای تفکر در آن به صفر نزدیک شده و بیم آن می‌رود که دیگر ذهنِ پُرسشگر برای مخاطبان مهم نباشد! برای مثال هنگامی که سخن از سینمای ژانر به میان می‌آید، اگر منظور نشان‌ندادن رازهای جامعه نباشد، تنها یک ژانر برای ایجاد فکر در بیننده باقی می‌ماند و آن هم مُستند است. مثالِ بارز این مقدمه مستندِ «آتلان» ساخت معین کریم‌الدینی است که توانسته در مرز داستان و مستند حرکت کند و مخاطب را با اثر درگیر کند. «آتلان یعنی همیشه با اسب باش» و این حکایت مردمانِ دیارِ ترکمن‌صحراست که زیستشان با اسب‌ها گره خورده است. در این مستند ما با روایتی یکدست و روان روبه‌رو هستیم که هرچند نزدیک به ده سال پیش ساخته شده و در جشنواره‌های بسیاری نیز درخشیده است، اما در حال حاضر نیز می‌تواند گزینۀ تماشا باشد. آتلان روایت علی، کسی که از ابتدا نریشن‌های فیلم را هم می‌گوید و «ایلحان»، اسبِ مورد علاقۀ اوست که چنان با یکدیگر در رابطه‌ هستند که احساس ببینده را با خود همراه می‌کند و می‌توانیم شاهدِ نمایی نزدیک از سرنوشتی باشیم که با زندگی هر دو آمیخته شده است. مستند به‌شدت قصه‌گوست و از همان ابتدا شخصیت علی و ایلحان ساخته می‌شود و در ادامه پیرنگی را مشاهده می‌کنیم که گاه در سینمای داستانی از آن غفلت می‌شود. مستند با ریتمی درست که حاصل نگاه دقیق سازنده و تدوینی در راستای داستان است، آغاز می‌شود و ما با اسبی روبه‌رو می‌شویم که سال‌ها قهرمان شده است، ولی دیگر نمی‌خواهد در هیچ مسابقه‌ای شرکت کند! بارها با کشمکش علی و ایلحان روبه‌رو می‌شویم و در این میان شخصیت خاکستری برادرِ علی که گاه خشونت را برای بیرون‌آمدن اسب از دپار به کار می‌برد و با اسب درگیر می‌شود، اما حاصلی در پی ندارد. کریم، برادر علی، هر چه می‌کند، ایلحان لجوجانه پا به میدان مسابقه نمی‌گذارد! اگر اسب نخواهد قهرمان شود و هزینه‌های زندگی این دو برادر را تأمین کند، باید چه کرد؟ اینجاست که زندگی در بین اسب و انسان وارد یک پیچش عمیق داستانی شده و شاهدِ سکانس‌هایی سراسر تعلیقی و لبریز از تنش می‌شویم. به‌راستی این حیوان به چه مرحله‌ای از زیست خود رسیده است که دیگر نمی‌خواهد مسابقه بدهد؟ و سؤال‌های بیشمار دیگری که ذهن را درگیر می‌کنند؛ علی با هزینۀ مراسم عروسی چه کند؟ ایلحان چرا عصیانگری می‌کند؟ اسب، از چه چیز خسته شده است که دیگر دوست ندارد قهرمان باشد؟ انگار از روی عمد است که خودش را عقب می‌کِشد. او که به‌قول علی، یک روز سریع‌ترین شروع را بین اسب‌های ترکمن داشت، حالا حتی دیگر حاضر نیست از دپار بیرون بیاید و مسابقه را آغاز کند. در فکرِ او چه می‌گذرد؟ نماهای بسته و تدوین درست به اسب، شخصیتِ آنارشیستی می‌دهد که در برابر جامعه (علی و برادرش) ایستاده و میل به طغیان دارد. بی‌شک رفتار اسب را می‌توان از طریق یک زیست‌شناس مورد بررسی علمی قرار داد، اما آنچه که می‌تواند سبب بروز تفکر در بیننده شود، روایتی است که جای اسب و انسان را پی‌درپی تغییر می‌دهد و حتی می‌توان در انتها به نتیجه رسید ایلحان یک انسان درونگراست که دیگر نمی‌خواهد آلت دستِ دیگران باشد. این مستند می‌تواند در مَسترکِلاس‌های سینمایی تدریس شود. و حتی از بُعد جامعه‌شناسی و علوم‌انسانی بررسی شود. درنهایت، مستندساز از پس روایتی دشوار برآمده و اثری ساخته که منبع الهام و درس برای اهلِ تفکر است.