آرش فهیم
این روزها اتفاقات غریبی در شبکه نمایش خانگی رخ میدهد که گویای خلل و حفره در سازماندهی این عرصه مهم و پرمخاطب نظام فرهنگی کشور است. یکی از این اتفاقات، تولید و نمایش مجموعه «رهایم کن» است که بدون مجوز رسمی صورت گرفته است. این سریال به کارگردانی شهرام شاهحسینی ساخته شده و سکوی فیلیمو نیز از تاریخ 28 بهمن سال 1401 آن را منتشر کرده است. تاکنون 14 قسمت از این سریال به صورت برخط به نمایش درآمده است.
داستان سریال «رهایم کن» در دهه 50 میگذرد و روایتگر یک خانواده است که در روستایی حاشیه تهران زندگی میکنند و درگیر یک کشمکش عشقی میشوند. داستان اصلی این سریال را یک مثلث عشقی شکل داده است؛ دو برادر که هر دو گرفتار عشق خدمتکار منزل پدرشان شدهاند و به جان هم افتادهاند! سوژه و ایده اصلی این سریال کاملا تکراری و کهنه است و هیچ نوآوری در آن وجود ندارد. چند فیلم فارسی قبل از انقلاب نیز با همین ایده ساخته شده بودند.
«رهایم کن» در همان قسمت اول به مخاطب اعلام میکند که یک مجموعه کند و کشدار است. ضرباهنگ کار بسیار ضعیف و کسلکننده است. بخش اعظم فضای اغلب قسمتهای این سریال را صحنههای ایستا و آببندی شده و مملو از بگومگوهای طولانی تشکیل داده است. همچنین داستان اصلی سریال خیلی دیر راه میافتد. یعنی از قسمت هشتم، وقتی برادر بزرگتر (حاتم) متوجه میشود که همزمان با او، برادر کوچکترش (هاتف) هم به مارال دل باخته است، ماجرای اصلی کلید میخورد. تا قبل از آن، مخاطب باید چند قسمت ماجراهای حشو و زائد و یک مقدمه طولانی را نظارهگر باشد. بهطور مثال، ماجرای مرگ یکی از کارگرهای معدن و اتفاقات حول آن، که یکی از داستانهای فرعی در این سریال است، فقط موجب اطناب و کشدار شدن روایت شده است و بهطور آشکار، اضافه است! هم اضافه است و هم خام و سطحی و بدون منطق برگزار میشود.
همچنین شخصیتپردازی کاراکترها بهشدت دچار افت و ضعف است. مثلا نایبخان بهعنوان پدری مستبد و مسلط بر زندگی فرزندانش معرفی شده است، تا آنجا که پسر جوانترش، از او فراری است و ساز جدایی کوک کرده است. اما همین پدر، واکنشی بسیار سرد و منفعل به رسوایی تنها دخترش دارد! اتفاقات غیرمنطقی هم در داستان سریال زیاد است. مثلا در قسمت هشتم، درست در لحظهای که فرد مسلح سیاسی قصد شلیک به هاتف دارد، آنهم در جایی دور افتاده و خارج از شهر، حاتم از راه میرسد و او را نجات میدهد. سؤال این است که حاتم چه زمانی و چگونه از این قرار آگاهی یافته و چطور توانست به این سرعت خودش را به معرکه برساند؟ حاتم که یک مدیر معدن است و از توانایی فیزیکی او اطلاعاتی در اختیار مخاطب گذاشته نشده، چگونه با یک دست، با اسلحهای سنگین که معمولا موقع آتش، لگد محکمی میزند، در دوئل با یک چریک جوان به سادگی آب خوردن پیروز میشود؟ وقتی حاتم سراغ خواننده بیقید و بند میرود تا انتقام خواهرش را بگیرد، این خواننده وقتی جانش در خطر میافتد هیچ واکنشی نشان نمیدهد و خیلی راحت در مقابل حاتم تسلیم میشود!
از همه بدتر، نوع طراحی لباس و چهرهپردازی است. همانطور که عنوان شد، داستان این سریال در یک روستا در دهه 50 شمسی میگذرد. اما گریم و لباس کاراکترهای زن بهگونهای است که یادآور زنان امروزین شمال تهران است!
اما از همه این مشکلات ساختاری و روایی «رهایم کن» که بگذریم، محتوای سریال هم آنقدر ایراد دارد که دلیل عدم مراجعه برای دریافت مجوز قانونی جهت تولید و پخش این سریال مشخص میشود. سریالی که هیچ نشانی از فرهنگ و هویت جامعه ایرانی را ندارد و تلفیقی از فیلمفارسی و سریالهای مبتذل ترکیه است. «رهایم کن» بهطور سطحی به یک درگیری عاطفی پرداخته است؛ نه عشق میان حاتم و مارال قابل درک است و نه علاقه هاتف به مارال! اگر حاتم این همه وابسته به احساس مارال است، چطور به سادگی او را هدف ضرب و شتم و اهانت قرار میدهد؟ و اگر هاتف به معنای واقعی دلداده مارال است، چرا این همه فریبکارانه پیش میرود؟ روابط ترسیم شده در این سریال، مصداق بارز همان بیت معروف مولوی است که «عشقهایی کز پی رنگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود» عشق «رهایم کن» همان ننگ سریالهای سخیف ترکیهای است که بهجای وصال، جدایی و فصال در پی دارد. همانطور که در همه قسمتهای این سریال، تقابل برادر با برادر و فرزندان با پدر و... به ذهن مخاطب تزریق میشود!
تحریف تاریخ هم از دیگر نکات محتوایی «رهایم کن»
است. تقلیل دادن مبارزه علیه رژیم شاه به گروهکهای کمونیستی-تروریستی در دهه 50، یکی از محورهای روایی در این سریال است.
نظر شما