شناسهٔ خبر: 59896745 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه سیاست‌روز | لینک خبر

سرباز وطن در آغوش مردم

صاحب‌خبر -
پیکر شهید «جانی بِت اوشانا فقی بکلو» سرباز تیپ ۵۵ هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران و از شهدای گرانقدر اقلیت‌های مذهبی پس از نماز جمعه تهران با حضور پرشور مردم و نمازگزاران تشییع شد.
شهید «جانی بِت اوشانا فقی بکلو» سرباز تیپ ۵۵ هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران و از شهدای گرانقدر اقلیت‌های مذهبی بود که در عملیات بدر(۱۳۶۳) در دفاع از سرزمین ایران و ناموس وطن به درجه رفیع شهادت رسید و عنوان «شهید وطن» به او تعلق گرفت.
اواسط اسفندماه گذشته نیروهای تفحص، پیکر شهید اوشانا را تفحص کردند و با آزمایش DNA هویت او مشخص شد اما این شهید با دیگر شهدای تفاوت داشت چرا که از اعضای خانواده‌اش کسی در دسترس نبود.
چند روز پیش انجمن آشوریان ایران پوستری از یک شهید اقلیت منتشر و اعلام کرد: «نام این شهید «جانی بت اوشانا» است. پس از ۳۸ سال پیکر این شهید از طریق DNA شناسایی شده است اما ستاد تفحص هیچ نام و نشانی از خانواده‌اش پیدا نکرده است. از این رو در صورت شناسایی این شهید، با دبیرخانه انجمن تماس بگیرید.»
والدین شهید اوشانا و ۳ برادر او در سال‌های گذشته فوت کرده‌اند. یکی از برادران در خارج از کشور و دیگری در ارومیه دفن شده‌اند. از این خانواده حتی انجمن آشوریان نیز بی‌اطلاع بود و تقریبا ارتباط‌شان مدت‌هاست با انجمن قطع شده است. برادر سوم نیز در سال‌های پایانی عمرش مسلمان شد و پس از فوت در بهشت زهرا(س) تهران آرمیده است. در همین زمینه فرزند دختر آن مرحوم که مسلمان شده است شناسایی شد تا برنامه‌های تشییع عموی شهیدش هماهنگ شود.
مراسم وداع با پیکر شهید با روز چهارشنبه ۶ اردیبهشت با حضور گسترده مردم در معراج شهدای تهران برگزار شد. همچنین مراسم وداع با پیکر شهید «جانی بِت اوشانا» پنجشنبه ۷ اردیبهشت در پادگان ۰۱ نیروی زمینی ارتش برگزار شد.
رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۶۵ و در زمان ریاست جمهوری با حضور در خانه این شهید که از هموطنان اقلیت آشوری است، با خانواده او دیدار کرده بودند.
وصیت نامه‌ای از شهید جانی بِت اوشانا باقی مانده که یک روز پیش از شهادت آن را نوشته بود.
به نام خدا
خانواده عزیزتر از جانم
هنگامی که این کاغذها را در دست دارید امیدوارم که حالتان خوب باشد و در کنار هم، آن زندگی خوش و خرمی را که همواره در نظر من بوده است داشته باشید و از عنایات ایزد یکتا و حضرت عیسی مسیح و حضرت مریم که تنها حامیان مسیحیان، به‌خصوص خانواده ما هستند، بهره‌مند باشید. این سطور را در لحظه‌های قبل از حرکت برای بازپس‌گیری حق و خاک کشورمان به سوی دشمن متجاوز برایتان می‌نویسم و اینکه دستخطم مطلوب نیست به آن خاطر است که در داخل یک چاله کوچک به همراه یک نفر دیگر نشسته‌ایم و خودمان را از گزند هواپیماهای جنگی عراق محفوظ کرده‌ایم. می‌خواستم برایتان چند کلمه‌ای بنویسم تا احیاناً حرف‌هایی را در دل خود نگفته به دیدار معبود نروم. پدر عزیز و گرامی‌ام که همواره و همیشه سعی داشتی زندگی خوب و پرنعمتی را برای ما مهیا کنی، می‌خواهم از تمامی زحماتت تشکر کنم و از درخواست‌هایی که بعضی مواقع از تو کردم عذر بخواهم. اگر چیزی خواستم از روی ندانم‌کاری و چشم و همچشمی بود والا هیچ گونه قصدی زبانم لال برای اذیت و آزارت نبوده است. در اینجا آرزوی موفقیت در کار و پیشه‌ات برای بهتر زیستن و سامان دادن به خانه و خانواده‌ای که در تکفل تو هستند می‌کنم.
و اما مادر نازنیم، نمی‌دانم برایت چه بنویسم. باور کن همواره و همیشه سعی داشته‌ام نه تنها از زحمات تو، بلکه پدرم قدردانی کنم، ولیکن نشد، این جنگ لعنتی نگذاشت.
مادر جان در این لحظه دلم خیلی هوایت را کرده چون روی یک سطح خاکی نشسته‌ام و در جلو چشمانم، لحظه‌ای مجسم می‌شود که شما برای گرم نگه داشتنم به بالای سرم می‌آمدی و خوابت را حرام می‌کردی.‌ ای کاش در این لحظه اینجا بودی تا دست‌های پر مهر و محبتت را در دست گیرم و بوسه‌های فراوانی را نثارت سازم. سعی کن بیش از پیش به پدرم محبت نمایی و لحظه‌ای از او غافل نگردی، چون لحظه‌های پیری تنها یار و یاورت پدر مهربان و رئوفم است.
... حتم دارم از این لحظه به بعد روح من شاد و قرین نعمت خواهد بود، آن هم با دعاهای شما. فقط خواهشمندم زیاد افسوس و شیون و ناله نکنید چون ارزش این محبت‌های شما را ندارم.

فرزند و ارادتمند شما ۲۳/۱۲/۱۳۶۳