محسنحسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی تشیع و آیینهای شیعی، در یادداشتی با عنوان «شمایل «علی» در تشیع مردمی (عامیانه) / مصداقی از موازنهی دو گفتار فقه و عرفان (تصوف)» در کانال تلگرامی خود نوشت:
۱
در ادوار پیشین، در حیات اجتماعی اسلام و بعدتر تشیع در ایران، گفتار عرفان/تصوف بهموازات گفتار رسمی (فقه) سهم مهمی داشته است و اصناف مرشد و بابا و درویش دوشادوش اصناف ملا و آخوند و شیخ نقشآفرین بودند. میتوان گفت اسلام ایرانی در کشاکش و رقابت این دو گفتار ساخته شده است؛ دو گفتاری که در عین تناقضها و تفاوتها، مکمل هم و جبرانکنندهی نواقص هم بودهاند.
۲
هرچه گفتار فقها، انحصارگرا، خلوصگرا و متصلب است، گفتار عرفا، پذیرا، تکثرگرا و متسامح است. هرچه اولی میل به قضاوت و صدور حکم دارد، دومی از قضاوت گریزان است. هرچه اولی انذاردهنده است، دومی بشارتدهنده است. و برای همین گفتار عرفا مستعد جذب راندهشدگان و مطرودان گفتار فقهی است و دین عارفانه/صوفیانه آغوش گشادهتر و دایرهی شمول وسیعتری دارد. و نیز به همینجهت است که هرچه دین فقهی تمایل به الیت دارد، دین عرفانی تودهگراست و با فرهنگ و ادب عامه و باورهای عامهپسند پیوند وثیقتری دارد و بههمین دلیل در ساخت و صورتبندی تشیع مردمی (عامیانه) هم جایگاه کانونی داشته است.
۳
تا پیش از جمهوری اسلامی، حکومتهای شیعهی ایرانی درمجموع نقشی میانجی در رقابت دو گفتار فقه و تصوف بازی میکردند. (صرفنظر از مقاطعی کوتاه که نزدیکترشدن علما به شاه، محملی شده بود برای تنگکردن عرصه بر صوفیان.) اما با انقلاب اسلامی و غلبهی فقیهان و استقرار آنها در کانون قدرت سیاسی، موازنهی مذکور بهکلی برهم خورد. چراکه دیگر حکومت نه در جایگاه میانجی و بازیگردان بلکه خود یکی از طرفین منازعه بود. بخشی از چالشهایی که در ایران پساانقلابی، در مناسبات جامعه و نهاد دین پدید آمده و اختلالهایی که در عملکرد فردی اجتماعی دین ایجاد شده، محصول تکصداییشدن گفتار دینی و غلبهی گفتار فقها و بهحاشیهراندن و طرد گفتارهای بدیل بهخصوص گفتار اهل تصوف و عرفان است.
۴
یکی از مصادیق نقشآفرینی گفتار عرفان و تصوف، جایگاه رفیعی است که حضرت علی در فرهنگ و دین عامهی ایرانی دارد. علیِ فرهنگ عامه، علی فقها و علیِ محدثان و علیِ متکلمان و دیگر اصناف رسمی دین و الیت دینی نیست. علیِ درویش و صوفی است. علیِ پهلوانان، علیِ گود زورخانه، علیِ تشک کشتی، علیِ قهوهخانه، علیِ پردههای درویشی، علیِ قصههای نقال، علیِ منظومههای حماسی، علیِ قاب شمایل روی دیوار، علیِ مثلها و متلها، علیِ ترانهها و تصنیفها: مردمیترین خوانش از علی.
این علی، مکتوب نیست؛ علیِ شفاهی است. و اگر هم مکتوب شده باشد، از جنس «حملهی حیدری» و «قضاوتهای حضرت علی» و امثال اینهاست، نه «نهج البلاغه» و «غرر الحکم». علیای که «مولا»ست بیشتر تا «امام». شمایل جوانمردِ مقتدر، مردمدار و فقیرنواز. شمایلِ پهلوانِ همیشهپیروزِ ایرانی. و اگر حسین، امتداد اسطورهی سیاوش است در اسلام ایرانی، علی امتداد رستم است.
علیای که مختص آخوندها و مذهبیها نیست. گسترهی محبوبیتش فراتر از یک طبقه و گروه و قشر و صنف است. برای همه است. جایی ایستاده، حتی بالاتر از اسلام و تشیع، حتی بیرون از دین. یک ابرمرد فراتاریخ.
۵
همین علی است که جزو ذخایر ملی جامعهی ایرانی است و در دادوستد اسلام و ایران، جزو آوردههای اسلام است. مثل حسین و مثل حضرت رضا و «شاه خراسان». این علی است که ـ هنوز هم ـ قدرت مصالحه دارد و میتواند محور وفاق باشد؛ برخلاف علیِ فقها که بر سر ستیز است و علی مداحان سیاسی که توجیهگر قدرت و سلطه.
۶
یکی از آفات عقلانیکردن تشیع (پروژهی مشترک روشنفکران دینی و روحانیت سیاسی) بهحاشیهراندن و طرد دین عامه و تشیع مردمی از عرصهی عمومی در ایران پساانقلاب بوده است. این بهحاشیهراندن، البته بهمعنای پایان و مرگ تشیع مردمی نبوده و این سنخ از دین ایرانی بیرون از گفتار رسمی به حیات خود ادامه داده و میدهد؛ گرچه ضربات جبرانناپذیری به مکانیسم آن وارد شده که عملکردش را با اختلال همراه کرده است.
انتهای پیام
∎
نظر شما