آرمان ملی نوشت: ابراهیم رئیسی قول داده بود که هرچند سفرههای مردم را به برجام گره نخواهد زد اما به دنبال حل و فصل پرونده هستهای و احیای برجام است. از سوی دیگر او گفت دوستی با همسایگان و برقراری ارتباط با آنها اولویت سیاست خارجه است اما در این مدت به رغم اینکه مسیر خوبی برای احیای روابط ایران و عربستان در دولت سابق برداشته شده بود اما هنوز خبری از برقراری رابطه ایران و عربستان نیست. به نظر میرسد هر چند ابراهیم رئیسی به دنبال آن است که سیاست خارجه خوبی را از دولت خود به یادگار بگذارد چرا که صراحتا وعدههایی در این زمینه داده اما تیم سیاست خارجه دولت سیزدهم تا این لحظه نتوانسته که گرهای از کار پروندههایی مانند رابطه با کشورهای همسایه از جمله عربستان و پرونده هستهای باز کند. از این منظر به نظر میرسد دستگاه سیاست خارجه کشور باید دچار تحول گردد؛ تحولی که خونی جدید در رگ این دستگاه تزریق کرده تا بتواند ادامه مسیر دهد. «آرمان ملی» در این مورد با حشمت ا… فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم به گفتوگو پرداخته است. فلاحتپیشه معتقد است که ضروری است که پرونده هستهای به شورای عالی امنیت ملی ارسال شود تا در آنجا بر چالش هستهای فائق آیند. در ادامه گفت وگو آرمان ملی با وی را میخوانید.
وزير امور خارجه اخيرا از پلن بي در ارتباط با برجام سخن به ميان آورده است، غرب هم يک پلن بي دارد که اين پلن شايد مطلوب نباشد، به نظر شما پلن بي ايران چيست و چه ابعادي خواهد داشت؟
زماني که مسئولان سياست خارجه يک کشور از پلن بي سخن به ميان ميآورند، به اين معناست که در اجراي برنامه محوله به آنها موفق نبودهاند مشخصا در موضوع هستهاي پلن بي توسط برخي از مسئولان سياست خارجه مطرح ميشود که در معناي شکست ديپلماسي هستهاي است.
يعني دستگاه سياست خارجه نتوانسته ماموريت در ارتباط با پرونده هستهاي را به سرانجام برساند؟
پرونده هستهاي به مهمترين چالش سياست خارجه کشور يعني تحريم ارتباط دارد. به همين علت حل اين پرونده موضوع مهمي است. در چنين شرايط مهمي بحث تغيير رويکرد در سياست خارجي و به تبع آن تغيير برخي کارگزاران سياست خارجه بايد در دستور کار قرار گيرد.
به اين ترتيب احتمالا پلن بي يعني برخي به دنبال تغييرات در سياست خارجه براي عبور از شرايط و بنبست کنوني هستند؟
من معتقدم دولت از يک ضعف در سياستهاي خود برخوردار است. اين ضعف در ساير بخشها از جمله سياست خارجه خود را نشان ميدهد. اين ضعف؛ ضعف دوگانگي است. دوگانههايي که در کشور ما شکل گرفته نه تنها باعث ايجاد پيشرف نشده بلکه در برخي موارد باعث ضعف هم شده است مانند دوگانه تعهد و تخصص يا در سياست خارجه دوگانه ميدان و ديپلماسي. مديريت سياسي موفق بايد بتواند اين دوگانگيها را در قالب يک برنامه مشخص، قابل پيشبيني و توام با پاسخگويي از ميان بردارد. در حوزه سياست خارجي وقتي ميدان و ديپلماسي تبديل به دوگانه شود، نقش کاهنده ايفا خواهند کرد اما وقتي هر دو در دل يک برنامه عمل کنند طبيعتا نتيجههايي حاصل خواهد شد.
اين دوگانگي چه آثاري بر روي جايگاه ايران در معادلات بينالمللي دارد؟
اين دوگانه باعث تحميل دو نگاه جهاني و منطقهاي شده است. دولت گذشته مورد انتقاد قرار ميگرفت که در مورد منطقه بيتفاوت عمل ميکند و به دولت کنوني هم اين نقد وجود دارد که نگاه ميدان محور دارد و به رفع چالش هستهاي کشور و تحريم توجهي ندارد. عملا مسئولان وزارت خارجه خود را تنها در چند کشور منطقه ميبينند در حالي در سطح بينالمللي بالاترين سطح تصميمات و رفتارها عليه زندگي ايراني در حال اتخاذ است.
چه تغييري بايد صورت بگيرد که ميدان و ديپلماسي در کنار يکديگر قرار بگيرند تا شرايط در سياست خارجه دچار تغييراتي شود که فشارهاي بينالمللي کاهش يابد؟
اقداماتي بايد در اين ارتباط صورت بگيرد، يکي از اين اقدامات در عرصه رويکردهاست. سياست خارجه کشور تحت تاثير شعارهاي بدون امکان عملياتي شدن قرار گرفته است. به عبارت بهتر سياست خارجه کشور سخنراني محور در حال اجراست. در حالي که سخنراني فقط ادعايي در يک سمت است و واقعيتهاي بينالمللي را هم بايد در نظر گرفت. وقتي با واقعيتهاي بينالمللي مواجه ميشويم همان افرادي که معتقد بودند سياست خارجي تنها 20 درصد از مشکلات کشور است، در عمل ديدند چنين نيست
البته شعارها که هميشه هست، شعارهاي اقتصادي هم دادند؛ آن شعارها چه ميزان به ثمر نشسته است؟
بله. تجربه نشان داد که اقتصاد بهشدت درون گراي بدون سياست خارجي عملا شعاري بود که شعارهاي سياست خارجي اين دولت را تکميل کرد بدون اينکه آثار داشته باشد.
البته دولت معتقد است که شانگهاي ميتواند گره از کار مشکلات ايران بگشايد. اين گفته با گذشت چند ماه از عضويت دائم ايران در شانگهاي چه ميزان به ثمر رسيده است؟
مناسبات ايران در شانگهاي و حتي با کشوري مانند چين بهشدت تحت تاثير موانعي شکل گرفت که در عرصه سياست خارجي وجود دارد. مانعي مانند تحريمهاي بينالمللي و عدم اجراي ستونهاي افاي تي اف در ايران.
با اين حساب مسأله تغيير رويکرد در دستگاه سياست خارجي بسيار جدي است؟
من معتقدم اين موضوع يعني تغيير رويکرد در شرايط کنوني براي عبور از چالشها بهشدت مهم است. نقدي البته به دولت گذشته هم وارد است. اخيرا برخي از مسئولان دولت گذشته ادعا ميکنند که شرايط براي شکلگيري تصميمات بهينه براي منافع ملي فراهم بود اما موانعي وجود داشت. من اين بهانهسازي را قبول ندارم چون هر دولتي اکثريت را در شوراي عالي امنيت ملي دارد و ميتواند نظر خود را غالب کند کما اينکه اين دولت هم اين کار را کرده و يک نظر غير تنشزدا حاکم بر سياست خارجي شده است. در شرايط کنوني بايد رويکرد تغيير کند. کشور بايد به اين نتيجه برسد که به سمت تنشزدايي پيش رود و منافع ملي کشور قرباني تنش بين قدرتها نشود. آنچه در دنياي امروز اصل است، تنش بين قدرتهاست و ديگر امور براي قدرتها فرع به حساب ميآيد به ويژه تنش هستهاي ايران براي کشورهايي مانند چين، روسيه و آمريکا فرع بر تنشهاي اصلي است که با همديگر دارند. هنر سياست خارجي آن است که نگذارد به منافع ما در سطح بين اللملي آسيبي وارد شود. بنابراين رويکرد بايد تغيير کند و در سياست خارجي تنها بايد بر اساس منافع ملي کشور تصميمگيري شود و هر زماني اين کار صورت گيرد امکان تنشزدايي فراهم خواهد شد.
آيا نقد ديگري بر اين روند در سياست خارجي هم وجود دارد؟
بله. کارگزاريها بايد در دستگاه سياست خارجه تغيير کند. نظرات و مصاحبههاي بنده موجود است. من قبل از روي کار آمدن دولت روحاني اعلام کردم که بايد پرونده هستهاي از شوراي عالي امنيت ملي به وزارت خارجه منتقل شود. شاهد بوديم که اين کار هم صورت گرفت و نتيجه آن شکلگيري برجام بود. در حال حاضر من عکس اين نظر را دارم و بايد پروند هستهاي از وزارت خارجه به شوراي عالي امنيت ملي منتقل شود و در آنجا يک تيم فراجناحي و فرا دولتي مسئوليت ديپلماسي هستهاي را در دستور کار قرار دهد.
ظريف هم از ميدان و ديپلماسي ميگفت. چرا با وجود آن دوگانگي اما برجام به نتيجه رسيد و ولي اکنون نه؟
واقعيت آن است که در وزارت خارجه در حال حاضر اين دوگانگي ميدان و ديپلماسي اثر گذاشته است. اکنون ديپلماسي در حاشيه قرار گرفتهاند. در حالي که ميدان در کنار ديپلماسي در يک سياست تلفيقي بهتر ميتواند منافع ملي را تامين کند اما چيدمان وزارت خارجه در حال حاضر به گونهاي است که امکان رسيدن به توافق را به حداقل رسانده، کما اينکه بخشي از فرصتهاي سياست خارجي از دست رفت.
اگر پرونده هستهاي به شوراي عالي امنيت ملي برود تضميني وجود دارد که موانع بازگشت به توافق برداشته شود؟
اول بايد تصميمگيري شود که پرونده به شوراي عالي امنيت ملي منتقل شود و در آنجا يک تيمي متشکل از ديپلماتها و کارشناسان فراجناحي و فرادولتي و ذيل نظر شوراي عالي امنيت ملي مسئوليت کار را عهده بگيرند. در اينجا بخشي از کار در داخل و بخشي از کار بايد در خارج شدت گيرد. بخشي که مربوط به داخل است يعني رساندن کشور به اجماع لازم براي تقويت قدرت چانهزني است. تا زماني که در داخل عدم اجماع وجود داشته باشد کشورهاي خارجي تنها به دنبال تضعف قدرت چانه زني ايران هستند و همزمان هم بايد اختياراتي به تيمي فراجناحي و فرادولتي داده شود تا ديپلماسي هستهاي کشور و ساير تنشهاي خارجي کشور را حل کند. در دنياي امروز بسياري از بازيگران منافع خود را در تنش دنبال ميکنند. آنها هر دو سال يک جنگ را به دنيا تحميل ميکنند. متأسفانه ايران يکي از کشورهايي است که همواره تلاش ميکنند آن را به کمينگاه جنگ ارجاع دهند. کشور بايد به گونهاي زيرکانه از اين کمين گاه پرهيز و وارد يک فضاي تنشزدا شود و فضايي که منافع ملي حفظ شود فضايي که در آن بتوان بر اساس منفعت عمومي جامعه تصميم گرفت و اجازه نداد برخي بازيگران عرصه بينالمللي تصميماتي را براي ايران بگيرند. ايران ميتواند با حل و فصل پرنده هستهاي خود به يکي از اين بازيگران تبديل شود و اين مورد عملياتي نخواهد شد مگر اينکه ميدان و ديپلماسي در کنار هم قرار بگيرند. بسياري از دلسوزان موارد و نکتهها و نظرات خود را در ارتباط با چالشهاي داخلي و خارجي اعلام کردهاند. حال بايد ديد چه زماني در ارتباط با اتخاذ تصميم دقيق و کارشناسانه براي عبور از چالشهاي مختلف کشور اتخاذ خواهد شد.
انتهای پیام
∎