عصر ایران- هر چند همکاری همدانی داریم بانویی با لطف و مهربانی بسیار ولی خود نسبتی با این شهر تاریخی ندارم اما وقتی در کانال تلگرامی «همداننامه» دیدم خبر دادهاند نوبت پنجم «خوانش و بررسی منظومۀ خسرو و شیرین» روز سهشنبه 29 آذر در «برج قربان» این شهر و به همت انجمن شاهنامه خوانی چکاد (ویژۀ بانوان) و با مدیریت خانم بهجت فروزانفر برگزار شده و عکس زیر را هم منتشر کردهاند دانستم که نوبت خسرو و شیرین است در پرسه های دو سه روز یک بار در باغ ادبیات این سرزمین تا این بار از این بوستان، خوشه ای بچینیم و توشه ای برداریم در واپسن روز پاییز 1401 خورشیدی.
خسرو و شیرین، دومین مثنوی نظامی گنجوی است و گویا در روزگاری سروده که خود دچار عشق «آفاق قبچاقی» بوده است. داستان دربارۀ عشق خسرو پرویز پادشاه ساسانی است به شاهزاده ارمنی، شیرین - که بعدها ملکهٔ ارمنستان میشود اما در جاهایی که با فرهاد دیگر دل باختۀ او وارد مباحثه میشود داستان اوج میگیرد.
این چند بیت را به احترام و شیرینی همت بانوان همدانی نقل میکنم (م.خ):
نخستین بار گفتش: کز کجایی؟
بگفت از دارِ مُلکِ آشنایی
بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند؟
بگفت اَندُه خرند و جان فروشند
بگفتا جانفروشی در ادب نیست
بگفت از عشقبازان این عجب نیست
بگفت از دل شدی عاشق، بدینسان؟
بگفت از دل تو میگویی من از جان
بگفتا عشقِ شیرین بر تو چون است؟
بگفت از جانِ شیرینم فزون است
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟
بگفت آنگه که باشم مرده در خاک
چو عاجز گشت خسرو در جوابش
نیامد بیش پرسیدن، صوابش
به یاران گفت کز خاکی و آبی
ندیدم کس بدین حاضر جوابی
-----------------
* جان فروشی به معنی بیدلی.......... "از خاکی و آبی" کنایه از انسان............