شناسهٔ خبر: 57705715 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: سرپوش | لینک خبر

ریشه ادعای امارات متحده عربی بر جزایر سه‌گانه ایرانی در کجاست؟

با وجود اینکه از آغاز تاریخ، پهنه آبی خلیج‌فارس و جزایر آن به ایران تعلق داشته و این تعلق از تاسیس نخستین امپراتوری ایرانی در عصر هخامنشیان آغاز شده، اما هرازچندگاهی اعراب جنوب خلیج‌فارس که از استقلال برخی از آنها بیشتر از نیم قرن نیز نمی‌گذرد، ادعای ارضی نسبت به جزایر سه‌گانه ایران در دهانه تنگه هرمز مطرح می‌کنند. ریشه ادعای امارات‌متحده‌عربی که خودش در سال ۱۹۷۲ تاسیس شده بر سه جزیره ایرانی چیست؟ و اهمیت این جزایر به‌خاطر چیست؟

صاحب‌خبر -

همه کشورها و نظام‌های سیاسی درباره تمامیت ارضی خود حساسیت ویژه‌ای دارند و درباره ادعاهای ارضی همسایگان با حساسیت برخورد می‌کنند، به‌ویژه اگر خاک مورد ادعا اهمیت ژئوپلیتیک ویژه‌ای داشته باشد. سه جزیره ایرانی در دهانه تنگه هرمز شاید از جمله مناطقی باشند که در یکی از مهم‌ترین مناطق ژئوپلیتیک جهان قرار گرفته‌اند. سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسا تا پیش از ادعاها و رفتارهای استعماری بریتانیا بخشی از مجمع الجزایر هرمز شمرده می‌شدند و در دوره‌های مختلف توسط حاکمان ایرانی جزیره هرمز یا بندر لنگه اداره می‌شدند. در قرن هفدهم با ظهور پرتغالی‌ها به‌عنوان یک قدرت استعمارگر دریایی، آنان این جزایر را به اشغال خود درآوردند و در نهایت شاه‌عباس دوم موفق به پایان حضور اشغالگرانه آنها شد تا در دوره قاجار این بار سروکله انگلیسی‌ها پیدا شود.

تنگه هرمز از قرن‌ها پیش یکی از تنگه‌های مهم دریایی بود و گفته می‌شود که بیش از ۸۰درصد تجارت دریایی از چهار تنگه هرمز، باب‌المندب، کانال سوئز و تنگه مالاکا صورت می‌پذیرد. تسلط بر تنگه هرمز که یکی از گذرگاه‌های مهم تجارت انرژی در جهان است، دارای اهمیت فوق‌العاده در امنیت جهانی است و یکی از نقاط قوت استراتژیک در قدرت بین‌المللی ایران محسوب می‌شود. جزایر سه‌گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسا با قرار گرفتن در دهانه این تنگه، امکان تسلط ایران بر این گذرگاه را دوچندان کرده، به‌صورتی‌که با محاسبه دریای سرزمینی و منطقه نظارت حول این جزایر، ایران از امکان کنترل و ممانعت از تردد کشتی‌ها در این گذرگاه مهم برخوردار است. هر چند ایران هیچ‌گاه از این قدرت خود برخلاف امنیت بین‌المللی استفاده نکرده و حتی در دوران دفاع مقدس نیز تامین‌کننده امنیت گذرگاه برای همسایگان و سایر کشورهای جهان بوده، اما صرف برخورداری از چنین قدرتی برای رقبا و دشمنان ایران غیرقابل چشم‌پوشی است.

پایان قرن نوزدهم میلادی، اوج رقابت‌های بریتانیا و روسیه تزاری در آسیا بود؛ رقابتی که هدف نهایی آن تسلط بر هندِ بریتانیا بود و حوادث فراوانی چون جنگ‌های ایران و روس و پیشروی روسیه تزاری در آسیای مرکزی و جنگ هرات میان ایران و بریتانیا از جمله تبعات آن بود و در نهایت به جنگ جهانی اول منتهی شد. مجموعه این رقابت‌ها با عنوان «بازی بزرگ» یا «رقابت سایه‌ها» مشهور شده است.

بازی بزرگ در ۱۲ ژانویه ۱۸۳۰ آغاز شد؛ زمانی که نایب‌السلطنه هند تصمیم گرفت یک مسیر تجاری جدید به سوی امارت بخارا ایجاد کند. بریتانیا قصد داشت با تسلط بر امارت افغانستان آن را تحت‌الحمایه خود قرار دهد و از خانات خیوه و امارت بخارا و ایران قاجاری به‌عنوان کشورهای حائل مقابل توسعه‌طلبی تزارها استفاده کند. این مناطق حائل با جلوگیری از دستیابی روسیه به بندرهای آبی در خلیج‌فارس یا اقیانوس هند، از مستعمره بزرگ بریتانیا در هند و همچنین مسیرهای تجارت دریایی بریتانیا محافظت می‌کرد. با وجود آنکه «بازی بزرگ» رقابتی تاریخی قلمداد می‌شود، اما این رقابت برای نفوذ هرگز پایان نیافت و تاکنون نیز ادامه دارد.

تا پایان قرن نوزدهم، زمانی که خورشید هیچ‌گاه در قلمرو مستعمرات بریتانیای کبیر غروب نمی‌کرد، برتری دریایی بریتانیا هم در خلیج‌فارس کاملاً آشکار بود. در سال ۱۹۰۰ از ۳۲۷ کشتی تجاری که وارد آب‌های خلیج‌فارس می‌شد، به جز شش فروند، همه متعلق به بریتانیا بود. با این وجود یکی از کلیدی‌ترین موضوعات برای بریتانیا عدم حضور دریایی روسیه در آب‌های گرم اقیانوس هند و دریای عمان بود. وقتی در سال ۱۹۰۲ روسیه اقدام به برگزاری یک مانور مشترک نظامی با فرانسه در مسقط عمان کرد، زنگ خطر برای بریتانیا به‌صدا درآمد. هم‌زمان با نفوذ روسیه در خلیج‌فارس و با حضور ناوگان جنگی فرانسه از سال ۱۸۹۵، تسلط دریایی بریتانیا در این آب‌ها به خطر افتاد. در سال ۱۸۹۹میلادی، کارگزاری کنسولی فرانسه در بندرلنگه تأسیس شد و کنسولگری فرانسه کوشید کشتی‌های بومی بندر لنگه را تشویق کند تا در سفرهای دریایی خود از پرچم فرانسه استفاده کنند.

دولت بریتانیا نمی‌توانست حضور روس‌ها و حتی فرانسوی‌ها را در خلیج‌فارس تحمل کند. کلنل اِل. هیورث نماینده سیاسی بریتانیا در بوشهر در این مورد نوشت: «در سال‌های ۱۸۹۹ و ۱۹۰۰ موقعیت انگلیس در خلیج‌فارس و در نتیجه امنیت هندوستان به‌واسطه سیاست‌های خارجی بعضی دول اروپایی از جمله روسیه، فرانسه و آلمان در معرض خطر قرار گرفته بود. طرح‌های دریایی روس‌ها در خلیج‌فارس و نقشه‌های آنها برای ایجاد راه‌آهن در ایران، طرح فرانسه برای ایجاد یک پایگاه دریایی در خلیج عمان و امتیازات کسب‌شده به وسیله آلمان‌ها برای تأسیس راه‌آهن از مدیترانه تا خلیج‌فارس همه واجد اهمیت جدی بود.»

در سال ۱۸۹۸ با انتخاب لرد کرزن، به‌عنوان نایب‌السلطنه هند، سیاست بریتانیا در خلیج‌فارس بر این شد که با تمام قدرت از نفوذ روس‌ها در خلیج‌فارس جلوگیری کند. کرزن نوشته است: «...در نظر من اعطای امتیاز به روس‌ها در مورد ایجاد بندری در خلیج‌فارس از ناحیه هر دولتی که باشد، در حکم تحقیر عمدی بریتانیا و بر هم زدن وضع موجود، از روی خودسری و بی‌بندوباری بوده و به منزله تحریک عمدی به جنگ است و من آن وزیرمختار انگلیس را که گناهش موافقت با چنین تسلیم‌شدنی باشد، به جرم خیانت به کشورش متهم می‌کنم.»

با حضور لرد کرزن بود که تهدید جدی علیه جزایر ایرانی در خلیج‌فارس عملی شد. بریتانیا اعلامیه‌ای صادرکرد و خلیج‌فارس را منطقه نفوذ خود معرفی کرد. با این اعلامیه بریتانیا با نفوذ روس‌ها در قسمت شرقی خلیج‌فارس و حضور آلمان‌ها در قسمت غربی خلیج‌فارس مخالفت کرده بود. دومین اقدام بریتانیا اقدام برای اشغال جزایر ایران در خلیج‌فارس بود.

با وجود آنکه بریتانیا در سال ۱۸۰۹ در عهدنامه مجمل و ۱۸۱۲ در عهدنامه مفصل خلیج‌فارس را دریایی ایرانی دانسته و بر حاکمیت ایران بر این پهنه آبی اذعان کرده بود، اما از سال ۱۲۸۳ه‍ / ۱۸۶۸م، با تلاش گسترده‌ای همه شیوخ و روسای طوایف عرب جنوب خلیج‌فارس را وادار به امضای قراردادی کرد که به موجب آن شیوخ قبایل پذیرفتند تا در تمامی اختلافات بین خود در دریا و خشکی از نماینده مقیم بریتانیا برای میانجی‌گری دعوت کنند. این قراردادها به ضرر ایران و عثمانی و حفظ حاکمیت آنان بر نواحی مختلف خلیج‌فارس بود. در سال ۱۸۹۲ امیران ابوظبی، دوبی، عجمان، شارجه، ام‌القوین و رأس‌الخیمه، در همین راستا و به‌صورت جداگانه معاهده‌ای را با عنوانِ «تحت‌الحمایگی» امضا کردند که به‌طور رسمی خود، وارثان و جانشینان آینده‌شان را در برابر بریتانیا متعهد ساختند. هم‌زمان بریتانیا برای تسلط بر جزایر ایرانی مهم و استراتژیک در خلیج‌فارس که تسلط دریایی‌اش را تضمین می‌کرد اصرار داشت و ابتدا پیشنهاد اجاره طولانی‌مدت این جزایر را به فتحعلیشاه قاجار مطرح کرد، اما شاه ایران تمایلی به این موضوع نشان نداد. بنابراین در یکی از مکاتبات وزارت امورخارجه بریتانیا چاره کار این چنین پیشنهاد شد: «پیشنهاد انضمام جزایر به بریتانیا در شرایط کنونی چندان مناسب نمی‌باشد. آلمان و ایتالیا را متوجه و تحریک خواهد ساخت. به نظر می‌رسد بهترین اقدام در کنترل این جزایر، این باشد که نشان دهیم این جزایر در گذشته به ما تعلق داشته یا متعلق به یکی از حکام خلیج‌فارس بوده که با ما روابط معاهداتی دارند. حتی اگر هم باید به انضمام متوسل شویم، باید این کار را نه از سوی خودمان، بلکه به نمایندگی از جانب یکی از حکام انجام دهیم...!» بر همین اساس بریتانیا ضمن اشغال نظامی تعدادی از جزایر ایرانی مانند لاوان، قشم، هرمز، کیش، سیری، خارک، هنگام و بوموسا نخستین آجربنای کج ادعای ارضی شیوخ جنوب خلیج‌فارس بر جزایر ایرانی را گذاشت. اینها در کنار اشغال مجمع‌الجزایر ایرانی بحرین و تحت‌الحمایگی خاندان آل‌خلیفه در این جزیره تحدیدکننده حاکمیت ایران در خلیج‌فارس شد. دولت بریتانیا درسال ۱۹۰۰میلادی، از نیروی دریایی هند خواست اگر شیخ یا مقام مستقلی در جزایر ایرانی حضور دارد با آنها روابط مستقیم برقرار گردد. کلنل کمبال کارگزار سیاسی بریتانیا در خلیج‌فارس پس از تحقیقات لازم در گزارش محرمانه خود در ماه مه ۱۹۰۱میلادی، نوشت: «...متأسفانه هیچ شیخ یا مقام مستقلی در جزایر مورد نظر وجود ندارد که ما با آنها رابطه برقرارکنیم. به غیر از پایگاه بندری باسعیدو در منتهی‌الیه جنوب غربی قشم که تحت اشغال ما است، سایر جزایر تحت حاکمیت ایران است.» سرپرسی کاکس، کارگزار سیاسی بریتانیا در خلیج‌فارس در نامه‌ای اذعان کرد: «اگر ما سیاست قاطعی در رابطه با جزایر تنب، سیری و بوموسا اتخاذ ننماییم، به‌زودی با مشکلات بسیار سنگینی در خلیج‌فارس روبه‌رو خواهیم شد... به نظر من، تصاحب هر یک از جزایر مورد بحث موقعیت استراتژیک خاصی را به‌نفع دارنده آن به ویژه در زمان جنگ به وجود خواهد آورد.»

ژوییه ۱۹۰۲ وزارت امور خارجه بریتانیا تصمیم گرفت جزایر تنب و بوموسا اشغال شود. وزارت جنگ ایران در سال ۱۹۰۴ به وزارت امورخارجه سواد راپرت فرماندهِ کل قوای جنوب را ارسال کرد که «...بنا بر اطلاعاتی که فرماندهِ گردان بنادر داده است، از طرف انگلیسی‌ها در دو جزیره متعلق به ایران تنب و بوموسا، اخیراً چند بیرق نصب گردیده و مأمورینی گماشته‌اند که این مسئله، اسباب تعجب و حیرت اهالی شده است... فرمانده کل قوای جنوب.»

بریتانیا ابتدا سیاست انکار و دفع‌الوقت را در پیش گرفت و در نهایت مدعی شد که این اشغال در راستای دفاع از شیوخ تحت‌الحمایه‌اش در جنوب خلیج‌فارس صورت گرفته است و با وجود ادامه اعتراضات ایران بر اشغال این جزایر استراتژیک ادامه داد. با روی کارآمدن سلسله پهلوی، با وجود آنکه جزیره سیری در سال ۱۳۴۱ بدون سروصدا به ایران بازگشت، اما ایران برای پایان دادن به اشغال نظامی و دریایی بریتانیا در خلیج‌فارس و جزایر ایرانی در جامعه ملل - سازمانی که در فاصله میان ۱۹۲۰ تا جنگ جهانی دوم تشکیل شده بود- و پس از آن در سال ۱۹۶۶ در کمیته استعمارزدایی سازمان ملل شکایت کرد، اما این حضور تا سال ۱۹۷۱ ادامه پیدا کرد.

پایان حضور استعماری بریتانیا در خلیج‌فارس

از سال ۱۷۳۶ تا ۱۵ اوت ۱۹۷۱ رئیس مقیم سیاسی بریتانیا در خلیج‌فارس اداره امور مناطق تحت قیمومیت و اشغال را برعهده داشت. اما با اوج‌گیری نهضت‌های ضداستعماری در دهه پنجاه و شصت میلادی در جهان سال ۱۹۶۸، زمان دولت كارگری «ویلسون» نخست‌وزیر انگلستان اعلام شد كه انگلستان از منطقه شرق سوئز و خاورمیانه خارج خواهد شد. برهمین اساس بریتانیا برای خروج در سال ۱۹۷۱ میلادی از خلیج‌فارس برنامه‌ریزی و اعلام کرد شیوخ عربی جنوب خلیج‌فارس نیز با خارج شدن از قیمومیت بریتانیا به استقلال خواهند رسید.

در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ برابر با ۸ آذر ۱۳۵۰ و پیش از خروج بریتانیا از خلیج‌فارس، با فشار انگلیس، میان ایران و بریتانیا از یک‌سو و امیر شارجه از سوی دیگر تفاهم‌نامه‌ای در رابطه با جزیره بوموسا امضا شد تا به مناقشه اشغال جزایر ایرانی پایان دهد. براساس این تفاهم‌نامه ساکنان جزیره بوموسا در تابعیت شارجه دانسته شدند و با اعمال فشارهای انگلستان، دولت ایران پذیرفت که صرفا یک پاسگاه پلیس با صلاحیت رسیدگی به امور ساکنان شارجه‌ای ایجاد شود، اما ترتیبات دیگر به‌گونه‌ای صورت گرفت که در مورد حق حاکمیت ایران بر جزیره ذره‌ای تردید وجود نداشته باشد. درباره ایرانی بودن سایر جزایر از جمله دو جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک تردیدی وجود نداشت.

هر چند یادداشت تفاهم درباره جزیره بوموسا استخوانی لای زخمی بود که انگلستان در این منطقه برجا گذاشت تا حاکمیت ایران بر جزیره را در معرض چالش مداوم قرار دهد، اما امارات متحده عربی به دنبال آن است که حتی اعتبار این یادداشت تفاهم را هم زیر سوال ببرد و از این طریق خود را ملزم به پذیرش آن نداند.

سی‌ام نوامبر ۱۹۷۱ برابر با ۹ آذر ۱۳۵۰ پس از خروج نیروهای بریتانیایی، نیروی دریایی ایران وارد جزایر سه‌گانه شد و پس از ۶۸ سال کنترل این بخش از خاک خود را به دست گرفت. دو روز پس از بازگشت حاکمیت این جزایر به ایران و پایان اشغالگری بریتانیا، کشور امارات متحده عربی تاسیس شد و اعلام استقلال کرد. در زمان ورود نیروی دریایی ایران نیروهای ایرانی مورد استقبال محمد القاسمی، برادر حاکم شارجه قرار گرفتند. ناوسروان فرید خزعل از نوادگان شیخ خزعل حاکم سرکش و شورشی خرمشهر که با تحریک انگلیسی‌ها به‌دنبال تجزیه خوزستان بود نیز از فرماندهان این عملیات آزادی بود و ناو آرتمیس هم که پس از انقلاب اسلامی به ناو دماوند تغییر نام داد، ناو سرفرماندهی این عملیات بود.

پس از استقرار ایران در سه جزیره ایرانی، نماینده ایران در شورای امنیت اسناد و مدارک ایرانی بودن جزایر را به اعضای شورای امنیت ارائه کرد و شکایت چهار کشور عربی برای همیشه از دستور کار شورای امنیت خارج شد. در سال ۱۹۸۰ نیز پس از وقوع انقلاب اسلامی، امارات متحده عربی مجدداً این ادعا را در سازمان ملل مطرح کرد که بار دیگر رد و از دستور کار خارج شد. با این حال امارات متحده عربی تلاش کرده با حمایت سایر کشورهای عربی همواره موضوع جزایر ایرانی را زنده نگه دارد و هرساله در بیانیه اتحادیه کشورهای عرب، بندی به ادعای واهی امارات علیه جزایر ایرانی اختصاص دارد و کشورهای عربی هرگاه بتوانند تلاش می‌کنند در بیانیه‌های سیاسی حمایت قدرت‌های جهانی را به نفع خود جلب کنند.

بوموسا

استان هرمزگان

شهرستان بوموسا

بخش تنب

جمعیت ۴۲۱۳ (براساس سرشماری ۱۳۹۵)

مساحت حدود دوازده کیلومترمربع

موقعیت: بوموسا به‌عنوان جنوبی‌ترین جزیره ایران در خلیج‌فارس در ۲۲۲ کیلومتری بندرعباس، در ۷۵ کیلومتری بندر لنگه و در ۶۰ کیلومتری شمال شارجه واقع شده‌است. فاصله جزیره بوموسا از تنگه هرمز، ۱۶۰ کیلومتر است. این جزیره دارای ارتفاع متوسط از سطح دریا معادل ۴۶ متر بوده و بلندترین نقطه آن کوه حلوا با ارتفاع ۱۱۰ متر است. این جزیره یکی از نقاط مهم استراتژیک خلیج‌فارس محسوب شده و در خط زنجیره دفاعی اول ایران در تنگه هرمز قرار دارد. جزیره بوموسا یکی از مراکز صدور نفت خام کشور است که با ظرفیتی قابل توجه فعالیت می‌کند. بوموسا به همراه تنب بزرگ و کوچک اهمیت راهبردی بالایی دارند و مالکیت ایران بر بخش قابل ملاحظه‌ای از جنوب خلیج‌فارس و به‌ویژه تسلط ایران بر تنگه هرمز را تضمین می‌کنند. علاوه بر آن به دلیل عمق مناسب تنها معبر حیاتی عبور نفتکش‌ها و کشتی‌های بزرگ جنگی در محدوده این جزایر قرار دارد.

جزایر سه‌گانه ایرانی ریشه ادعای امارات متحده عربی بر جزایر سه‌گانه ایرانی

تنب بزرگ

استان هرمزگان

شهرستان بوموسا

بخش تنب

جمعیت ۶۹۰ (براساس سرشماری ۱۳۹۵)

مساحت حدود یازده کیلومترمربع

موقعیت: این جزیره در جنوب جزیره قشم و شمال جزیره بوموسا قرار گرفته و از شرق به دریای عمان و از غرب با تنب کوچک همسایه می‌شود. فاصله این جزیره تا قشم ۳۱ تا تنب‌کوچک ۱۲ تا بوموسا ۵۰ و تا جزیره الحمراء در رأس‌الخیمه ۸۲ کیلومتر است. این جزیره در فاصله ۲۲٫۵ کیلومتری (۱۴ مایلی) از جنوب‌غربی جزیره قشم، در فاصله ۱۵۶ کیلومتری (۹۷ مایلی) از شهر بندرعباس، مرکز استان هرمزگان و در فاصله ۴۳٫۵ کیلومتری (۲۷ مایلی) از شمال‌شرق جزیره بوموسا واقع شده‌است. در شهرک مسکونی این جزیره خانواده‌های نظامیان ایرانی و کارکنان ادارات دولتی مانند بیمارستان، برق، آب، بخشداری و.. مستقر است. همچنین در این شهرک بخش‌های تجاری و فروشگاه نیز وجود دارد. این جزیره دارای موج‌شکن، فرودگاه و اسکله نسبتاً بزرگی است. این جزیره کاملاً نظامی است و یگان‌هایی از ارتش و سپاه پاسداران در آنجا هستند. در این جزیره، معدن خاک سرخ نیز وجود دارد.

تنب کوچک

استان هرمزگان

شهرستان بوموسا

بخش تنب

جمعیت: خالی از سکنه غیرنظامی

مساحت حدود دو و نیم کیلومترمربع

 موقعیت: در جنوب بندرلنگه و در غرب تنب بزرگ واقع شده‌است. فاصله این جزیره تا بندرلنگه ۵۰کیلومتر تا رأس‌الخیمه ۹۲کیلومتر و تا تنب بزرگ حدود ۱۳کیلومتر است. در این جزیره استحکامات و تجهیزات نظامی ایرانی مستقر است. خاک آن از نوع شنی و در برخی مناطق صخره‌ای است. تنب کوچک دارای یک اسکله و فرودگاه کوچکی است که کاربرد نظامی دارد. جزیره تنب‌کوچک به همراه جزایر تنب‌بزرگ و بوموسا در عمیق‌ترین قسمت‌های خلیج‌فارس و در داخل دو کریدور رفت و برگشت طرح تفکیک تردد بین‌المللی کشتی‌ها واقع شده‌اند.

نظر شما