شفقنا- روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان« دیگ جوشان اختلافات ره به کجا میبرد؟» اینگونه آورده است: هیچ کشوری با هر میزان از استحکام و توسعهیافتگی مبرای از اختلافنظر خصوصا میان نخبگان و صاحبنظران نیست و کشور ما هم نمیتواند خارج از این قاعده باشد، اما شدت و ضعف اختلافات و چگونگی آنهاست که گاهی سبب رشد و تعالی و پیشرفت یا عقبماندگی و جنگ و درجا زدن میشود. اختلافات گوناگون در کشور ما فراز و فرودهای فراوان داشته موجب تحولات مثبت و منفی بسیار شده که خود سزاوار تحقیق و پژوهشی جامع و مستقل است. اگر ما شیوه درست تضارب آرا را بلد باشیم و برای مدیریت اختلافات تمهیدات قانونی وجود داشته باشد مثلا مراجعه به آرای عمومی فصلالخطاب باشد هیچ هراسی از شدیدترین اختلافات فکری و نظری و مدیریتی وجود نخواهد داشت و بر سر هر مسالهای به بحران نمیرسیم. به نظر میرسد در حال حاضر ما بر یکی از قلل بروز انواع اختلافات عمیق فکری، فرهنگی، اجتماعی و خصوصا سیاسی ایستادهایم. اختلافاتی که کرانهها و اعماقش پیدا نیست و شاید تا آستانه بروز عملی و گسترده و همه شمولش پیش رفته باشیم. اساسا بروز اعتراضات خیابانی سه ماه گذشته تنها یکی از نمودهای این اختلافات است و تازه این فقط موجی از دریای توفانی آن است. در داخل میان اصلاحطلبان و اصولگرایان تقریبا در همه زمینهها اختلافات شدید بلکه متضاد وجود دارد که تا حدی به یک روال عادی مبدل شده است، ولی در میان خود این جناحها هم بیش از گذشته شاهد تفاوتنظرها و روشها هستیم. مثلا در جناح اصولگرا با اینکه همه قدرت را یکجا دراختیار دارند اختلافات عمیق وجود دارد و حتی بروز پیدا میکند. در جریان اعتراضات اخیر حداقل بخشی از اصولگرایان سنتی سکوت کردند و نشان دادند که با روندهای موجود موافق نیستند. آنان فعلا با تکیه بر ابزار قدرت میتوانند اختلافات خود را تاحدودی مدیریت کنند ولی اگر عاملی پیدا شود که دیگر توان پوشاندن تفاوتهایشان را نداشته باشند شاید از همه مختلفتر باشند!
در میان اصلاحطلبان هم وضعیت مطلوب نیست، با اینکه در نوع مواجهه با اعتراضات اتفاقا نظر وجود دارد که حکومت باید با معترضان مدارا کند ولی بر سر حمایت یا سکوت در مقابل اعتراضات اختلاف آشکار هست. اختلاف هم جدی است، چراکه تمایل به هر طرف از ماجرا عواقب و تبعات پردامنه دارد و ممکن است کشور را با وضعیت جدیدی روبهرو و اصلاحات را از ماهیت خود خارج کند. به جز دو جناح مورد اشاره، گروهها و جریانهای فکری و سیاسی دیگری هم وجود دارند که یا هر دو جناح را نفی میکنند یا به یکی از آنها تمایل نشان میدهند، اما اگر در داخل انواع ملاحظات و مسوولیتشناسی باعث میشود که شخصیتها حد نگه دارند و از ادب و احترام خیلی فاصله نگیرند و گاهی سکوت کنند تا از سرعت حوادث برای تامل بیشتر بکاهند در خارج از کشور که هیچ ملاحظهای وجود ندارد میتوان تصویر بهتر و شفافتری از اختلافات را مشاهده کرد. البته روشن است که اصل تحولات در داخل است و دعواهای اپوزیسیون خارجنشین حاشیهای بیش نیست و البته با برخورداری از انواع رسانهها صدایشان بلندتر است و گاهی چنان نشان میدهند که گویی یک پای معادلات جدی سیاسی ایران هستند! آنان که در رد یا قبول نظرات و راهکارهای دیگر اعضای پراکنده اپوزیسیون آزادند و مسوولیت و مشکلی در این زمینه ندارند آینه تمام نمایی از اوج تفرق و تکثرند و اگر اجتماعی برگزارمیکنند افزون بر فحاشی نسبت به یکدیگر گاهی تا درگیری فیزیکی هم پیش میروند!
راستی عاقبت این همه اختلافات خصوصا انعکاس آن در تودههای مردم به کجا خواهد کشید؟ آیا تصادمهای فکری و لفظی موجود که رو به ازدیاد است زمینه درگیریهای جدیتر و احتمالا فیزیکی را به وجود نخواهد آورد؟ این حجم از اختلاف که مدتها است از چارچوبهای منطقی خود خارج شده و به جدال غیر احسن رسیده مملو از تکفیر و تهدید و تقابل و تهاجم است و بیسابقه مینماید خطری برای پایههای اجتماع و حتی کشور است. به این اختلافات شدید، فرصتطلبیهای شخصی و مبتذل و دستهای بیگانه و دلارهای هزینه شده را هم باید اضافه کنیم، رقابتهای تاریخی و خردهحسابهای سیاسی با رقبای منطقهای هم هست که مشعوف این وضعند تا میوهها بچینند و خیالشان از یک ایران آباد و توسعه یافته راحت شود. اختلافات را که نمیشود ازبین برد و همه را به سکوت واداشت خصوصا حالا که جوانان و نوجوانان هم وارد صحنه خیابانی شدهاند و جایگاه خویش را طلب میکنند و گوششان چندان بدهکار بزرگترها نیست. به نظر میرسد همه به جز بدخواهانی که اتفاقا مطلوبترین وضع برایشان همین است باید از این دیگ جوشان اختلاف هراس کنیم که امکان دارد به انفجار برسد و همه ببازند و خسارتهای تاریخی متوجه کشور و مردم شود. برای پرهیز از یک فاجعه تاریخی غیرقابل بازگشت آیا چنین امکانی نیست که همه، حتی خارجنشینانی که ایران برایشان اصل است به یک محور واحد برسند و اختلافات خود را از این محور دور کنند؟ مثلا به نظر میرسد حفظ تمامیت ارضی این ظرفیت را دارد که فصل مشترک همه گروهها و احزاب و اشخاص شود و عدول از آن موجب طرد و مقابله جمعی شود. اگر روی چنین محوری توافق شود بقیه مشکلات و اختلافات حداقل اساس را تهدید نمیکند. تمامیت ارضی معیار محکمی است که فقط مواجببگیران آشکار و نهان بیگانه هیچ مسوولیتی نسبت به آن ندارند و احتمالا مواجبشان بر هدم آن استوار است. اکنون بزرگترین خطر همین است که با غفلتها و خودمحوریها و رجحان قدرتطلبی این اصل اساسی مخدوش شود. حاکمیت میتواند راه بروز اختلافات بدون هزینه برای کشور را باز کند. انتخابات آزاد همه اختلافها را از میدان و از خیابان به پای صندوق رای میکشاند، خصوصا اگر از پیش نشانههای تضمین شده مبنی بر استیلای اراده مردم عملا بروز داده شود.
∎
نظر شما