گروه سیاسی - مصطفی مطهری: این روزها از پروژه سوریه ای شدن ایران زیاد شنیده ایم. سناریویی که از طریق آن تلاش می شود ایران را به مرحله ای از بحران بکشانند؛ آنچه در ذیل این پروژه با توجه به اتفاقات موجود در سوریه تجربه شده حاکی از آن است که با فرسایشی سازی شاخص های آشوب ساز داخلی، نه تنها نظم و ثبات و امنیت، بلکه تلاش می شود تمامیت ملی را مورد حمله و هجمه قرار دهند. اینکه حجم و میزان بحران سازی ها در این باره چه اندازه می تواند باشد و چگونه رقم خواهد خورد و آبشخور، مبدا و مقصد آن چیست مسئله ای که آنقدر آشکار و عیان است که نیاز به تحلیل چندانی ندارد. اما آنچه در این باره باید بدان توجه ویژه داشت و در یک قاب تحلیلی ویژه بدان پرداخت، چگونگی برخورد با شرایط موجود و اتخاذ راهبردهای مربوطه در قالب سیاستگذاری های نظری و میدانی می باشد که در این یادداشت تلاش می شود ضمن اشاره به تجربه اشاره شده در این باره یعنی آنچه سوریه را بحران زده کرد به واکاوی و مقایسه شرایط موجود با آنچه در سوریه رخ داد بپردازیم.
به گزارش بولتن نیوز، وقتی در سال 2011 جرقه های بحران در سوریه رخ داد کسی به این فکر نمی کرد که این کشور به خاستگاه تکفیری ها و بلندپروزای های منطقه ای آنها تبدیل شود. این بحران که با اعتراضات سراسری شروع شد و به خونریزی و قتل و عام عمومی رسید، و تا داعیه ایجاد حکومت توسط تکفیری ها ادامه پیدا کرد؛ اما منشاء شکل گیری این شرایط چه بود؟ در واقع سوال اصلی این است چه شد که سوریه این گونه شد؟ موج اعتراضات در سوریه آن قدر گسترش یافت که طرفداران و مخالفان نظام سیاسی سوریه در مقابل هم قرار گرفتند. همین امر موجب شد تا خشونت طلبان تکفیری با تشدید موج اعتراضات به سمت رفتارهای رادیکال بروند. در همین اثناء نظام سیاسی نیز برای تعامل با مخالفان و معترضان و با هدف مماشات با آنها، عفو عمومی را صادر کرد. همین مسئله به عاملی جهت تهدید دولت و نظام سیاسی بدل گردید. بطوریکه به دنبال اجرای فرمان عفو عمومی، زمینه های آزادی افرادی چون «زهران علوش» و تشکیل گروه تکفیری جیش الاسلام فراهم گردید. در واقع اعلام فرمان عفو عمومی یکی از اششتباهات فاحش و تاریخی نظام سیاسی حاکم در سوریه بود که با هدف امتیازدهی به مخالفان خشونت طلب جهت حل بحران صادر گردید. این در حالی بود که این فرمان زمینه تهور و بی باکی مخالفان را فراهم کرد که خواستار ساقط سازی ساختار حاکم بودند. آنچه در سوریه از طریق مجاری عفو عمومی اتفاق افتاد دو وجه متفاوت در خود داشت یک وجه آن متوجه حاکمیت بود که این امتیاز دهی را به مثابه آب بر آتش بحران قلمداد می کرد و درصدد بود تا از آن طریق نظم را حاکم کند. اما وجه دیگر این مسئله از سوی مخالفان مطرح می شد این بود که امتیازدهی حاکمیت را نشانه ای از ضعف و در تنگنا قرار داشتن حاکمیت قلمداد می کردند؛ و این فرصت را جهت یورش بر جسم نحیف حاکمیت غنمیت شمرده و دست به اسلحه برده و اقدام به حرب با آن گرفتند. همین برداشت سلبی از این اتفاق موجب شد تا از گوشه و کنار سوریه گروهک های مسلحی با شاخص های سلفی – تکفیری مانند قارچ سر برآورند و مطالبه ای از آینده قدرت در سوریه داشته باشند.
اگر تراز تطبیق ما مقایسه تجارب موجود براساس شاخص ها و رویدادها باشد باید این نکته را مورد اشاره قرار داد با آنچه این روزها در کشور با نام اغتشاش و آشوب رقم می خورد باید برخورد قاطع صورت بگیرد. در واقع اتفاقات ناگوار در روزهای اخیر در بستر مسئله آشوب ساز فعلی در کشور، بر این امر دلالت دارد که باید پیش از وسعت بخشی این مسئله و تغییر فاز آن برای آن راه حلی قاطع یافت.
در حقیقت آنچه تحت عنوان برخورد قاطع با آشوب گران مطرح می گردد به معنای نایده گرفتن مطالبات عمومی نسبت به شرایط موجود نمی باشد. به بیان جامع تر باید در ذیل اقدام جهت برخورد قاطع باید سره را از ناسره جدا کرد و مطالبات بحق عمومی که همه نسبت به آنها آگاهیم و خواستار رفع آنها هستیم به بوته فراموشی سپرده نشود؛ مطالباتی که اغتشاشگران با اعمال بحران ساز و ثبات زدایشان تلاش دارند آنها را تحت الشعاع عملکرد تخریبی شان قرار دهند؛ مطالباتی که این قشر خرابکار از آن سوءاستفاده کردند تا به اهدف و نیات شومشان برسند و مطابات مردم را به انحراف بکشانند.
∎
نظر شما