همه اینها در حالی است که پروفسور فرهود پس از آزادیاش از زندان، در گفتگو با یکی از رسانهها خبر از بازداشت خود داده و گفته بود: «روز یکشنبه، ۸ آبانماه ساعت ۵:۵۵، در حال خروج از خانه بودم. دو نفر که لباس مشکی بر تن داشتند و مانند ماموران بودند بسیار گرم با من سلام وعلیک کردند و سوار خودروی من شدند. سپس من را به مکانی بردند و سوار خودروی دیگری کردند. حدود ۲۶ ساعت در خدمتشان بودم. آنها با احترام بسیار سوالوجواب کردند. من تا لحظه آخر نمیدانستم که این ماجرا ختم بهخیر میشود. آنها میخواستند بدانند که آیا با کسی در ارتباط هستم یا ایرادهایی که مطرح میکنم، ایراد معلمی است. شاید تصور میکردند که از جایی الهام گرفتهام. آنها متوجه موضوع شدند و ناهار مفصلی مهیا کردند، اما من نخوردم. من، سرباز وطن هستم و در سلامت کامل بهسر میبرم.»
شکایتی از هیچ نهاد دولتی ندارم
فرهود با اشاره به قضیه ربوده شدنش در مقابل خانهاش در گفتگو با یکی از روزنامههای کشور گفت: «آنها گفتند ما صدای شما را ضبط کردهایم که در صحبتهایتان به مجریان حکومتی بیاحترامی و توهین کردهاید. البته این فایل ضبط شده را هم به من نشان ندادند. لابهلای صحبتهایشان میگفتند که شما به رخدادهای پزشکی اعتراض میکنید و در مقابل تصمیمات مملکتی مطیع محض نیستید. من اهل توهین نیستم. ایراد میگیرم، ولی مگر یک پدر، بچهاش را تنبیه نمیکند؟ از ساعت ۵ و ۵۵ دقیقه صبح یکشنبه تا ۵ بعدازظهر دوشنبه در اختیار اینها بودم و در این مدت اصلا نخوابیدم. در اتاقی که من بودم.
دو نفر از اینها هم بودند و حتی به من گفتند راحت باشید و لباستان را عوض و استراحت کنید و خودشان هم خوابیدند، اما من رفتم و با همان لباسی که از منزل خارج شده بودم روی کاناپهای نشستم و بیدار ماندم. من به مدت ۲۶ ساعت در نگرانی شدید بودم. این چند ساعت برای من، زجر روحی بود. نه خوابیدم و نه غذا خوردم. اینکه چطور نظر آنها عوض شد، نه از آغاز آن خبر دارم و نه از پایان آن. شک کردم که اینها افراد خودسری از برخی نهادها هستند. من هیچ گلایهای از نهادهای دولتی ندارم. شاید انگیزه شخصی بوده، ولی بنده را میشناختند. من باور میکنم که ربوده شدن من کار هیچ نهاد دولتی نبوده.»
روایت پلیس
در ادامه صبح روز پنجشنبه سرهنگ علی ولی پور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران جزئیات ماجرای ربوده شدن پروفسور فرهود را روایت کرد. در روایت پلیس و گفتگو با متهمان مشخص شد که پدر علم ژنتیک ایران با انگیزه پول از سوی دو آدمربا دزدیده شده است.
او جزئیاتی از این پرونده جنجالی را روایت کرد و گفت: «افرادی که اقدام به ربودن پروفسور فرهود کردند، از قبل شناختی از او داشتند و جلوی در خانهاش پروفسور را ربودند. دو فرد آدمربا ساعت ۵ صبح در جلوی خانه دکتر، هنگامی که او قصد خارج شدن از خانه را داشت او را با خودروی شخصی خود میربایند و به شهرهای شمالی کشور میبرند. آدمربایان بعد از ۲۶ ساعت دکتر فرهود را به بانکهای شمال کشور بردند تا بتوانند مبلغ هشت میلیارد تومان را از حساب این شخص به وسیله خودش خارج کنند. دکتر فرهود مدارک شناسایی و هویتی کاملی با خود به همراه نداشته و بانکها از پرداخت پول به او امتناع کردند.
آدمربایان از دکتر فرهود برگههای تعهد برای پرداخت این هشت میلیارد را دریافت و از او فیلمبرداری کردند. بعد دکتر فرهود را در ابتدای جاده چالوس با خودرویش آزاد کردند تا بعدا بتوانند پول را از او بگیرند. این افراد در ساعات بعد با دکتر فرهود برای گرفتن پول تماس گرفتند که توسط پلیس آگاهی دستگیر شدند.»
متهمان پس از دستگیری به جرم خود اقرار کردند و انگیزهشان را مشکلات مالی و اخاذی از دکتر عنوان کردند. آنها در حال حاضر در بازداشت به سر میبرند و تحقیقات تکمیلی توسط ماموران پلیس آگاهی همچنان ادامه دارد.
گفتگو با مغز متفکر آدمربایی
فکر میکردیم پول را میگیریم و …
مغز متفکر این آدمربایی جنجالی مردی است که از قبل دکتر را میشناخت. او مشاور املاک بود و در یکی از بنگاههای مسکن حوالی هشتگرد کار میکرد. گویا پیش از این دکتر فرهود در هشتگرد و در املاک این مرد، معامله زمین انجام داده بود. به همین دلیل نقشه ربودن او را کشیدند تا دست به اخاذی میلیاردی بزنند. او جزئیات ماجرای آدمربایی را روایت کرد:
دکتر فرهود را از قبل میشناختی؟
بله. میشناختم. خبر داشتم که وضع مالی خیلی خوبی دارد. او معامله زمین انجام داده بود. من هم به خوبی از وضعیت زندگیاش آگاه بودم.
چرا نقشه گروگانگیری را کشیدی؟
وضع مالیام خوب نبود. مشکلات مالی زیادی داشتم. همیشه میخواستم زندگی ایدهآلی داشته باشم، اما هیچوقت به این آرزویم نرسیدم. به هر دری میزدم فایدهای نداشت. به بنبست میخوردم. وقتی با پروفسور فرهود آشنا شدم تصمیم گرفتم از او پول به جیب بزنم.
از چند وقت قبل نقشه آدم ربایی را طراحی کردی؟
یک ماه قبل از این ماجرا نقشه را کشیدم. موضوع را به دوستم گفتم. او هم قبول کرد. چون او هم مثل من وضعیت مالی بدی داشت. برای همین تصمیم گرفتیم از دکتر اخاذی کنیم.
در نقش مامور او را ربودید؟
بله. تصور میکردیم اگر در نقش مامور باشیم راحتتر میتوانیم او را به مکان خودمان ببریم.
بعد ربودن دکتر او را کجا بردید؟
به یک باغ بردیم. چند ساعت مهمان ما بود. ما با او رفتار بدی نداشتیم. چون میدانستیم که فرد مهمی است، سعی کردیم با او خوشرفتاری کنیم. احترام زیادی برایش قائل بودیم. بعد از آن، او را به بانک بردیم تا از حسابش پول برداشت کند، اما چون مدارک همراهش نبود موفق به انجام این کار نشدیم. وقتی موفق به برداشت پول نشدیم، از او خواستیم ٨ میلیارد تومان پول به ما بدهد، اما او مقاومت میکرد و میگفت این مبلغ پول در حسابش نیست.
بعد چه شد؟
در نهایت راضی شدیم که او را آزاد کنیم، او هم پس از آزادی ۴ میلیارد تومان پول به حسابمان واریز کند. ما او را به این شرط آزاد کردیم که پای پلیس را به ماجرا باز نکند و ٤ میلیارد تومان را خیلی زود به حسابمان واریز کند.
متوجه شدید که ربودن دکتر چه جنجالی به پا کرده است؟
در فضای مجازی گزارش ناپدید شدن او را دیدیم. فهمیدیم که پای پلیس به ماجرا باز شده است. خیلی ترسیدیم. با این حال تصور میکردیم که پول را میگیریم و فرار میکنیم، ولی دستگیر شدیم.
نظر شما