به گزارش سلامت نیوز به نقل از مدرسه افروز وقتی دانشآموزان یک همکلاسی، هممدرسهای یا حتی یک همسال ناشناس را در جریان رویدادی مثل اعتراضهای جمعی از دست میدهند، در وضعیتی قرار میگیرند که بیرون آمدن از آن بهتنهایی برایشان ممکن نیست و به همراهی، مراقبت و راهنمایی یک بزرگسالِ آگاه نیاز دارند. سؤال مهمی که باید به آن پاسخ دهیم چگونگی این کمک و حمایت است! اینکه آموزشگران و بزرگسالانی که با کودکان و نوجوانان در ارتباط هستند، برای کمکرسانی به آنها به چه اطلاعات، دانش و مهارتهایی نیاز دارند و باید چه مسیری را در پیش بگیرند؟
این پرسشها را با رضا کاظمزاده، پژوهشگر و روانشناس بالینی در میان گذاشتیم. آنچه در ادامه میخوانید شرح وضعیتی است که یک کودک یا نوجوان در مواجهه با مرگ همسالانش در آن قرار میگیرد و همینطور توصیف مسیری است که آقای کاظمزاده برای یک مواجههی سالم با عواطف برآمده از این اندوه عمیق پیشنهاد میکند.
تروما انسان را تنها میکند
مرگ و فقدان یک همکلاسی، هممدرسهای، دوست یا حتی یک فرد که همسن کودک یا نوجوان است برای آنها یک ضربهی روانی شدید یا همان تروما است؛ به این معنا که برای آنها بسیار شدید و غافلگیرکننده است. از ویژگیهای تروما این است که احساس کنترل روی خود، دنیای پیرامون و ارتباط با دیگران را از فرد سلب میکند، جوری که احساس میکند فلج شده، توان واکنش نشان دادن ندارد و وحشت عظیمی را تجربه میکند. وقتی بچهها از این خبر مطلع میشوند، مهمترین مسأله این است که با این شوک چهطور روبهرو میشوند، چهطور آن را حلاجی میکنند و میفهمند و به چیزی که قابل مدیریت باشد تبدیل میکنند.
یکی از ویژگیهای تروما این است که فرد را با مجموعهای از فکرها و خیالات و اطلاعات تلخ و رنجبار به یک گوشهی خلوت و تنها هُل میدهد. مواجههی فرد با این فکرها و احساسات در تنهایی میتواند تأثیرات بد و درازمدتی داشته باشد. بنابراین حضور داشتن در کنار بچهها از هر چیز دیگری مهمتر است؛ اینکه بدانند اندوه و ترس و هر احساس دیگری که تجربه میکنند چیزی نیست که بهتنهایی از پس آن بر بیایند.
صحبت از مرگ و فقدان؛ یک قدم عملی برای مواجهه با تروما
از اولین واکنشهای کودکان و نوجوانان با مرگ همسالانشان همانندسازی است. آنها خیلی راحتتر از بزرگسالان میتوانند خود را به جای فرد جانسپرده بگذارند و وحشتِ مرگ را بهطور شخصی تجربه کنند. مهمترین راهکار برای کمک به کودک یا نوجوانی که چنین وحشت شدیدی را تجربه میکند، ایجاد فضایی امن برای گفتوگو است. این گفتوگو به زمینهسازی نیاز دارد. زمینهسازی بسته به شرایط معلم و دانشآموزان و سن بچهها میتواند متفاوت باشد.
صحبت دربارهی فرد جانباخته، مرور خاطرات با او، بیان احساسات نسبت به کل واقعه و مسألهی مرگ به دانشآموزان کمک میکند احساس کنند در برابر این واقعهی مهیب و عظیم بهکل ناتوان و درمانده نیستند و برای رهایی از گیر افتادن در دایرهی پیچیدهی احساسات شدید راههایی وجود دارد. در این گفتوگوها این موارد را در نظر بگیرید:
- همراه و حاضر و مراقب باشید
- تمرکز گفتوگو را روی دانشآموزان و احساسات آنها حفظ کنید
- بیشتر گوش کنید، کمتر حرف بزنید و صحبتهایتان را خلاصه کنید
- سخنرانی نکنید و پند و اندرز ندهید
- سؤالهای باز بپرسید و به بچهها کمک کنید تجربهها، فکرها و احساساتشان را بشناسند و بیان کنند
- همدلی کنید، غم و اندوه خودتان را هم به اشتراک بگذارید اما مراقب باشید آنچه به اشتراک میگذارید فضا را به شکل غیرقابل کنترلی دراماتیک نکند.
مواجههی معلم با سوگ؛ الگوی عملی برای دانشآموزان
رفتار معلم در کلاس و شکل مواجههی او با مسألهی مرگ و فقدان، در عمل به بچهها نشان میدهد نسبت به چنین واقعهای چه واکنشهایی میتوان داشت. اگر معلم در حضور شاگردان شخصیت و رفتاری متزلزل نشان دهد و فرو بریزد، الگویی شکننده و آسیبپذیر به آنها میدهد. الگوی سازنده در مواجهه با چنین ترومایی این است که میتوان ضمن اندوه و تأثر شدید، از واقعه فاصله گرفت، دربارهی واقعه و اثری که روی ما گذاشته حرف زد، حرفهای دیگران را شنید و تسلی جمعی را تجربه کرد.
گفتوگوی کلاسی یا مداخلهی تخصصی؟
این دو همدیگر را نفی نمیکنند. وقتی یک فاجعه گروهی از افراد در یک مجموعه مثل کلاس یا مدرسه را تحت تأثیر قرار داده یا یک احساس شدید مشترک در فضا در جریان است، باید دربارهی آن بهصورت جمعی حرف زد. سکوت در چنین محیطی یک رفتار سالم نیست. نباید طوری رفتار شود که دانشآموزان احساس کنند با یک تابو روبهرو هستند. اما این گفتوگو نه جایگزین توجه حرفهای یا تراپی و نه به این معناست که به لحاظ درمان روانشناختی میشود روی آن حساب کرد.
نقش معلمها در گشودن درهای گفتوگو بسیار ارزشمند و اثرگذار است اما لازم نیست کار پیچیده و روانشناسانهای انجام دهند.
اطلاعات دقیق، معتبر و صادقانه
یکی از مهمترین نیازهای دانشآموزان در چنین شرایطی اطلاعات درست و دقیق است. آنها برای اینکه بتوانند مرگ یک دوست، همکلاسی یا یکی از همسالانشان در اعتراضهای اجتماعی یا حتی یک تصادف را هضم کنند، اول میخواهند بدانند مرگ در چه شرایطی اتفاق افتاده است. شاید پیش خودمان فکر کنیم خب، چه اهمیتی دارد چه ساعتی از شبانهروز بوده یا در کدام خیابان اتفاق افتاده، اما مطلع شدن از جزئیات بخشی از فرآیند مواجهه با سوگ است. برای اینکه دانشآموزان بتوانند ابعاد اتفاق را درک کنند و میان خودشان با آن اتفاق فاصله بگذارند، باید اتفاق را در یک متن و پسزمینهی انسانی و ملموس برایشان شرح داد، نه مانند یک خبر در روزنامه. معلم نباید نگران طولانی شدن روایت یا بیان جزئیات باشد. البته جزئیات باید با موضوع مرتبط و متناسب با سن و رشد شناختی دانشآموزان باشد. با این کار او دارد زمینه را آماده میکند تا یک واقعهی تلخ در متنی انسانی، ملموس و کمتر انتزاعی طرح شود. مثلاً معلم میتواند از خودش شروع کند: «ساعت هشت صبح در خانه نشسته بودم که پدر سارینا با من تماس گرفت. صحبت کردن از مرگ سارینا ابتدا برایش سخت بود و گریه میکرد، اما کمی که گذشت گفت که سارینا دیشب چند کوچه دورتر از خانهشان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بر اثر اصابت باتوم به سرش از هوش رفته و بعد دیگر به هوش نیامده.»
صحبت دربارهی خاطرات و رابطهی عاطفی با فرد جانباخته
پس از شرح واقعه، معلم باید از دانشآموزان دعوت کند از رابطهشان با فرد جانباخته صحبت کنند. این کار به آنها کمک میکند میان خود و مسألهی مرگ فاصلهگذاری کنند. ممکن است رفتن به این فاز در ابتدا ساده نباشد. معلم میتواند با پرسیدن سؤالهایی مثل «چه کسانی او را از نزدیک میشناختند؟ یا پررنگترین خاطرهای که از او به یاد دارید چیست؟» فضای مناسب برای این گفتوگو را آماده کند.
بهتر است در این گفتوگوها تنها نباشید
توصیه میشود در صورت امکان گفتوگو دربارهی مرگ و سوگواری را با کمک گرفتن یک بزرگسال دیگر در نقش مشاهدهگر یا کمکتسهیلگر پیش ببرید تا در صورت لزوم مداخله کند و در هدایت مسیر گفتوگوها به معلم کمک کند.
در جریان این گفتوگوها ممکن است دانشآموزی برونریزی عاطفی شدیدی داشته باشد، حالش بد شود، بهشکل غیرقابل کنترلی گریه کند و نیاز به کمک ویژه داشته باشد. در این شرایط، وقتی جو کلاس سنگین میشود، حضور یک کمکتسهیلگر ضروری است. او میتواند دانشآموز را به بیرون از کلاس ببرد، با او صحبت و برای بازگشت به کلاس آمادهاش کند. توصیهی کلی این است که این فرد دوباره به جمع و فرآیند گفتوگوی جمعی بازگردد. البته فاکتورهای متعددی در چنین موقعیتی دخیل هستند و معلم باید با در نظر گرفتن این عوامل دربارهی بازگشت فرد به جمع تصمیم بگیرد.
میتوانید تقسیم وظیفه کنید؛ معلم یا تسهیلگر اصلی به محتوای صحبتها توجه کند و حواس کمکتسهیلگر یا ناظر به شیوهی بیان، احساسات افراد و حالتهایشان باشد. این گفتوگوها فرصتی به معلم و کمکتسهیلگر میدهد که بچههایی را که نیاز به کمک جدیتر دارند، شناسایی و بعد برای در جریان قرار دادن والدین اقدام کنند. تقسیم وظیفه در این زمینه هم مهم است.
بیان اندوه به زبان خشم
بعد از اینکه بچهها اطلاعات لازم دربارهی واقعه را دریافت کردند، سؤالهایشان را پرسیدند و از احساسات و خاطراتشان گفتند، شروع میکنند به تجربه کردن واقعه به شکل یک احساس درونی و شخصی. بهویژه در شرایطی که فردْ کشته شده و به مرگ طبیعی نمرده، واکنش عاطفی افراد علاوه بر غم و اندوه، خشم شدید است. خشمگین بودن به خودی خود بد، اشتباه یا منفی نیست. مهم این است که خشم قابل کنترل باشد و بتواند بیان شود.
در یک شرایط ایدهآل باید بتوان دربارهی این خشم و یافتن راههایی سالم برای بیان آنها گفتوگو کرد اما ممکن است در شرایط فعلی از این گفتوگوها برداشت سیاسی شود و معلمان با محدودیتهایی برای صحبت از برخی اتفاقها و حتی احساسات روبهرو باشند. اگر محیط امنی فراهم است، توصیه میشود این خشم بهشکلی کنترلشده بیان و دربارهی آن صحبت شود. برای ادارهی چنین جلسهای به خاطر داشته باشید که احساسات شدید، خاصیت چسبندگی بالایی دارند. مدیریت خشم و بیرون آمدن از آن انتظاری واقعبینانه از یک کودک یا نوجوان نیست. معلم است که باید او را به خویشتنداری دعوت و راهکارهایی برای مدیریت سازندهی خشم به او پیشنهاد کند.
اهمیت وقفه و سکوت در گفتوگوهای عاطفی
اگر دانشآموزان حین گفتوگو واکنشهای عاطفی شدید و هیجانی نشان دادند، بهتر است گفتوگو را متوقف کنید، از آنها بخواهید در آرامش بنشینند، آب بخورند، نفس عمیقی بکشند و با دانشآموزانی که آرامتر هستند گفتوگو را ادامه دهید. در ادامهی جلسه میتوانید موضوع را کمی عوض کنید، از موضوع مرتبطی که کمتر برانگیزاننده است صحبت کنید و مجددا به دانشآموزانی بازگردید که پیشتر آنها را به آرامش دعوت کرده بودید.
از سکوت نترسید. وقتی کسی نمیتواند حرف بزند یا سکوت بر جمع حاکم میشود، لازم نیست سریع موضوع را عوض و سکوتها را پر کنید. این سکوتها مهماند و به بچهها فرصت میدهند در خود و احساساتشان تأمل و بازنگری کنند.
دانشآموزان مبهوت و خاموش
واکنش افراد به سوگ و مسألهی مرگ متفاوت و منحصربهفرد است. ممکن است برخی دانشآموزان تمایلی به حرف زدن نداشته باشند. نباید به این گروه اصرار یا آنها را وادار به گفتوگو کرد.
پیشنهاد میشود معلم با دانشآموزی که در گفتوگوها هیچ مشارکتی ندارد بهطور خصوصی صحبت کند و به او بگوید علیرغم سکوتش متوجه او بوده و نگران اوست. این گفتوگو را نباید با پرسش دربارهی چراییِ سکوت (چرا حالت خوب نیست؟ چرا حرف نزدی؟) شروع کرد. میتوان گفت: «در طول جلسه چند بار به تو نگاه کردم، هر بار در سکوت به روبهرو خیره شده بودی. الان دوست داری از احساست با هم حرف بزنیم؟» یا با سؤالهایی دربارهی رابطهاش با فرد جانباخته شروع کرد. وقتی معلم احساس کرد کودک یا نوجوان آرامش بیشتری دارد، از شوک و بهتزدگی بیرون آمده و تماس چشمی برقرار میکند، میتواند سؤالهای دیگری از او بپرسد.
بیان عاطفی از طریق هنر و ادبیات
علاوه بر گفتوگو میتوان از فرمهای دیگری مثل نقاشی یا کلاژ، موسیقی یا هر شکل دیگری از هنر برای بیان عاطفی استفاده کرد، بهویژه در شرایطی که صحبت کردن دربارهی پارهای موضوعات ممکن است با دردسرهایی برای معلم همراه باشد. در مراحل اولیه میتوان کارهای فردی انجام داد اما در مرحلهی کمی پیشرفتهتر -وقتی بچهها اندوه اولیه را تا حدودی از سر گذراندهاند- پیشنهاد میشود کارهای گروهی انجام دهند. خلق یک اثر یا به سرانجام رساندن یک پروژه به یاد فرد جانباخته این احساس را به بچهها میدهد که هرچند دوستم دیگر در این جهان نیست، اما من دارم جای خالیاش را با کاری یا اثری که برایم معنادار است پر میکنم. گویی فرد نیست نشده و میتواند در شمایلی جدید، دستکم در ذهن دوستدارانش، به زندگی ادامه دهد.
ارتباط با والدین
به جز صحبت با والدینِ دانشآموزانی که به کمک تخصصی نیاز دارند، توصیه میشود یک جلسهی عمومی با حضور والدین تمام بچههای کلاس بگذارید. آنها باید بدانند در گفتوگوی کلاسی چه مواردی مطرح شده و بچهها چهطور واکنش نشان دادهاند. معمولا در این جلسهها والدین سؤالهای زیادی دارند و اینجا به حضور یک متخصص نیاز است. هر کدام با توجه به شرایط فرزندشان، سن و حساسیتهای او سؤالهایی میپرسند. پاسخ به این سؤالها در جمع باید کلی باشد و متخصص در صورت نیاز از والدین بخواهد کمک اختصاصی برای فرزندشان بگیرند.
رفتارهایی که احساس راحتی و امنیت را افزایش میدهند
- سوگواری دردناک است. از پرداختن به این درد و رنج پرهیز نکنید. تلاش نکنید حواس دانشآموزان را به رویدادهای مثبت یا اتفاقهای خوب پرت کنید. با این کار مانع میشوید آنها از رنج و درد عمیقشان بگویند.
- همدلی کنید، قضاوتگر نباشید.
- برایشان توضیح دهید که ما در مواجهه با سوگ و رنج و غم از دست دادن عزیزانمان فراز و فرودهای عاطفی غیرمنتظرهای را تجربه میکنیم و این طبیعی است. توضیح دهید که یک فرود عاطفی ممکن است با احساسات منفی بسیار شدیدی همراه باشد و نباید به آن برچسبهایی مثل «دیوانگی یا افسردگی» زد، باید فراز و فرودهای عاطفی را تجربه و دربارهی آنها با یک فرد مورد اعتماد گفتوگو کرد.
- برای دوران سوگواری زمان تعیین نکنید. شکل سوگواری و مدت زمانی که هر فرد برای مواجههی درونی با مرگ عزیزانش دارد متفاوت است. بعضی از افراد سریع به زندگی عادی باز میگردند و بعضی دیگر به مدتزمان بیشتری نیاز دارند.
- به دانشآموزان کمک کنید نگاه واقعبینانهای به فرآیند سوگواری و واکنشهای عاطفی خودشان داشته باشند و در دوران سوگواری انتظاراتشان از خودشان مطابق با واقعیت باشد.
- به دانشآموزان اطمینان دهید بازگشت به زندگی عادی یا سپری کردن اوقات با دوستان یا حتی خوشگذرانی منافاتی با فرآیند سوگواری ندارد و نباید بابت آن احساس گناه کنند یا عذاب وجدان داشته باشند. برایشان توضیح دهید داشتن نیازها و احساسات متفاوت و حتی متناقض در آنِ واحد عادی است.
- امیدبخش باشید. ضمن به رسمیت شناختن غم و اندوه شدید دانشآموزان به آنها اطمینان بدهید که دوران سوگواری و احساسات شدید و سخت سپری میشود و آنها بهمرور میتوانند در عین حال که یاد دوست یا عزیز از دسترفتهشان را در دل زنده نگه میدارند، به زندگی عادی بازگردند. به آنها اطمینان دهید که این خاطرات خوب مانند گنجینهای ارزشمند همیشه با آنها میماند.
- نقش یک تکیهگاه مراقب و متوجه را ایفا کنید. کودکان و نوجوانان در مواجهه با سوگ احساساتی چون خشم، تنهایی، احساس گناه و عذاب وجدان و اضطراب را تجربه میکنند و بیش از هر چیز نیاز به احساس امنیت و اطمینان دارند. نظم و چارچوبهای مناسب در ایجاد این احساس امنیت مؤثر است. روتینهای روزمره در انطباق با وضعیت جدید به آنها کمک میکند، اما در عین حال به مراقبت و توجه هم نیاز دارند. معلم باید به آنها نشان دهد که نگرانشان است، به آنها اهمیت میدهد، آنها را با همهی احساساتشان میپذیرد و از آنها حمایت میکند. گاهی وقتها در آغوش گرفتن دانشآموز یا فشردن دستهایش به ایجاد یا تقویت این ارتباط عاطفی و اطمینانبخش کمک میکند.
- دانشآموزان، بهویژه کودکان، بهطور عینی فکر میکنند. بنابراین به هنگام گفتوگو دربارهی مرگ از توصیفهای انتزاعی، غیرمستقیم و تمثیلی مثل «روح او پرواز کرد یا به ابدیت پیوست» پرهیز کنید.
- یک احساس رایج در کودکان و نوجوانان به هنگام مواجهه با مرگ عزیزان احساس گناه و احساس مسئولیت غیرواقعی است. آنها مرتب به این فکر میکنند که میتوانستند جلوی مرگ عزیزشان را بگیرند اما این کار را نکردند. واقعیت را بهطور مکرر به آنها یادآوری و بر سخت و تحملناپذیر بودن احساس گناه تأکید کنید. شاید کودک یا نوجوان تا زمانی که برای مواجهه با احساسات و عواطف دیگر آماده نشده، به احساس گناه نیاز داشته باشد.
- پرسیدن سؤالهای تکراری یا جستوجوی مکرر دربارهی اتفاقها و مرور چندبارهی آنها بخشی از فرآیند سوگواری بچههاست. این سؤالها نشاندهندهی احساس سردرگمی، تردید و بلاتکلیفی آنهاست. به آنها گوش کنید و در این مرور و جستوجو همراه و حمایتگر باشید.
چه چیزهایی نگوییم؟
بسیاری از حرفهای معمول که به قصد کمک و از سر خیرخواهی بیان میشوند، نهتنها کمکی به سوگواری بچهها نمیکنند، حتی آسیبرسان هم هستند. در ادامه به برخی از این موارد اشاره و جایگزینهایی برای هر یک پیشنهاد شده است:
اگر شما هم این حرفها را در گذشته به کودک یا نوجوانی زدهاید نگران نباشید، بچهها مادامیکه احساس کنند به رسمیت شناخته میشوند و مورد حمایتاند، بسیار بخشندهاند.
نگویید | به جای آن بگویید |
«میدونم الان چه حالی داری» شما نمیتوانید چنین چیزی را بدانید چون تجربهی هر کس از فقدان و سوگواری منحصربهفرد است. |
میتونی بیشتر توضیح بدی که این اتفاق چه اثری روی تو گذاشته و چه احساسی داری؟ |
«باید خیلی عصبانی باشی» اینکه به کسی بگویید چه احساسی دارد یا باید داشته باشد اصلا مفید نیست و کمکی نمیکند. بهتر است از آنها سؤال کنید. افراد به هنگام سوگواری احساسات متفاوت و گاه متناقضی را تجربه میکنند و هر لحظه ممکن است احساسشان تغییر کند. |
بیشتر آدمها وقتی با چنین اتفاقهایی روبهرو میشن احساسات شدید و گاه متناقضی رو تجربه میکنن. تو چهطور؟ این اتفاق روی تو چه اثری گذاشته؟ |
«شرایط خیلی سختیه اما مهمه یادت باشه زندگی خوبیها و زیباییها هم داره» این جور صحبتها معمولاً مانع بیان احساسات واقعی افراد به هنگام مواجهه با اندوه است. وقتی افراد سوگوارند مهم است به آنها اجازه داده شود احساسات و تجربهی عاطفی خودشان را بیان کنند. |
چه خاطرهای از او داری؟ دوستت رو چهطور به یاد میآری؟ |
«دیگه راحت شد» یا «لااقل دیگه الان آرامش داره و دیگه درد نمیکشه» تلاش برای تمرکز روی حرفها و چیزهای خوب و مثبت این احساس را به فرد میدهد که اندوه و رنج او را کوچک و ناچیز میشمارید. هر جملهای که با «دستکم» یا «لااقل» شروع میشود یا این مفهوم را میرساند باید مورد بازنگری قرار گیرد. |
از وقتی دوستت/عزیزت رو از دست دادی چه فکرهایی به ذهنت آمده؟ |
«من هم وقتی بچه بودم دو تا دوست نزدیک/پدر/مادرم رو از دست دادم» از مقایسهی مرگ عزیزان خود در گذشتهی دور یا نزدیک با آنچه دانشآموز تجربه میکند جداً اجتناب کنید. چنین گزارههایی این احساس را به دانشآموز میدهد که سوگواری و فقدانی که تجربه میکنند چندان مهم یا حاد نیست. |
به من بگو این تجربه برای تو چه جوریه؟ چیزی شبیه به این رو قبلا تجربه کردی؟ «یادم میاد وقتی دوستی رو از دست دادم چه رنجی رو تحمل کردم، اما نمیدونم تو الان چه احساسی داری. دوست داری از احساساتت بگی؟ |
«الان باید به خاطر خانوادهات/همکلاسیهات قوی باشی و بتونی احساساتت رو کنترل کنی» اغلب به بچههای سوگوار گفته میشود نباید بیتابی کنند و احساساتشان را بروز دهند. این باعث میشود احساسات بچهها ناگفته و ناشنیده بماند و یاد نگیرند که چهطور میشود با این عواطف سخت و طاقتسوز مواجه شد و آنها را مدیریت کرد. |
چه چیزی دربارهی خانواده/دوستانت نگرانت میکنه؟ آیا شده احساس کنی باید از بیان احساست صرف نظر کنی؟ اگر اینطور بوده چه وقتهایی و چرا؟ |
نظر شما