آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: به بهانهی فیلمی که چند ماه گذشته از نوجوانان اسکیتر شیرازی منتشر شد و واکنشهایی که پس از آن صورت گرفت از جمله اقامهی نماز وحشت در آن محل، مردادماه نشستی با چند نوجوان در دفتر انصافنیوز داشتیم و سوالاتی راجع به دغدغهها، آرزوها، سبک زندگی و مشکلات و خواستههای آنان پرسیدیم. بعضی پاسخهای دهه هشتادیها خلاف تصور عموم از این نسل بسیار منطقی به نظر میآمد. پرسشگری، تعریف متفاوت آنها از قانون و رواداری آنها نسبت به یگدیگر از نکات جالب توجه و نیز قابل تقدیر این مصاحبهی صمیمی و چندساعته بود.
باتوجه به نقش پررنگ دهه هشتادیها در حوادث اخیر تصمیم گرفتیم نقلقولهای کوتاهی از این جلسه را منتشر کنیم؛ فیلم و گزارش کامل این جلسه نیز رد روزهای آینده منتشر خواهد شد.
گفتگوی ما با معرفی بچهها شروع شد؛ حدود سنی آنها 16 تا 17 سال بود با رشته های تحصیلی متفاوت؛ بعضی از آنها مشغول کارهای پارهوقت بودند و درآمد هم داشتند. بعد از معرفی، سوالات و بحثهای مختلفی مطرح شد. فیلم شامل نقلقولهای کوتاهی از نظرات مهمانان ما راجع به پوشش، گشت ارشاد، قانون، دغدغهی اجتماعی، آزادیخواهی، ترقیخواهی و برخورد حاکمیت با مردم در بحرانها است.
( همهی اسامی مستعار هستند )
حجاب، قانون و گشت ارشاد
نظرات مختلف مهمانان ما در مورد مرز دخالت قانون در هر امری از جمله پوشش اینجا به نقطهی اشتراک میرسید که مرز آسیب به دیگری باید تعیینکنندهی آن باشد. این استدلال را علاوه بر منطقی بودن از اقتضائات این عصر میدانستند. آنها بر این باور بودند که حدود پوشش عرفی در ایران حتی در صورت حذف حجاب اجباری نیز هیچ آسیبی از جمله آسیب روانی برای جامعه نخواهد داشت.
نکتهی قابل تامل این بود که با تکیه بر همین استدلالشان درمورد قانونگذاری، تا جایی که امکانش وجود داشت آن قانون را رعایت نمیکردند؛ از جمله قوانین خاص مدرسه که دلیل وضع این قوانین را اساسا نمیفهمیدند. البته دختری که در جمع دوستان ما بود، سارا، با تاکید بر دلیل زن بودن، نافرمانی از قوانین مدرسه را ناممکن و آنها را برای خود و دیگر همجنسانش محدودکنندهتر میدید.
سارا بر این باور بود که اعمال اجبار در حجاب به وسیلهی گشت ارشاد به نوعی باعث و بانی بحران هویت و ریا میگردد؛ چیزی که حس بدی راجع به آن داشت و در لحن بیانش هم نمودار بود. ” گشت ارشاد که میان ما رو میگیرن درواقع دارن خودمون رو از ما میگیرن! “
موضوع مهم دیگری که یکی از پسرها در مورد اجبار در حجاب به آن اشاره کرد حق زنان بر بدنهایشان بود؛ مسئلهای که بسیاری از جامعهشناسان و فعالین حقوق زنان بارها از آن گلایه کردهاند.
خطای فردی و سیستم مبرا
پارسا میگفت دوستان بسیجی و مسجدی زیادی داشته و این گروه را خلاف تبلیغاتی که وجود دارد اتفاقا آدمهای خیلی خوبی میدانست. او در ادامه (در این فیلم حذف شده است) توضیح میدهد که خطای فردی را نباید به یک گروه یا یک سیستم تعمیم داد.
دغدغهی اجتماعی
مهمانان نوجوان ما در مورد دغدغهی اجتماعی حرفهای مختلفی داشتند. برای شایان، «دیگران» نسبت به «خودش» در اولویت بودند. در پاسخ به سوال ما دیگری را محدود به دایرهی دوستان یا خانوادهاش میکرد اما با کمک دنبالکنندگان بسیاری که در توئیچ، قبل از فیلترینگ آن، داشت به یک پروژهی آبرسانی در سیستان و بلوچستان کمک مهمی کرده بود.
سارا با اظهار نگرانی نسبت به آینده و حتی یک لحظهی بعد در زندگی خود میگفت بیشتر به خودش فکر میکند و اینکه چه اتفاقی قرار است برای او بیافتد.
پوریا با این استدلال که پیشرفت فرد به فرد جامعه باعث پیشرفت کل آن جامعه میشود به زندگی خودش بیشتر فکر میکرد.
فرزاد بیان مشکلات از هر تریبونی را در جامعهی ما بطور بالقوه خطرناک میدانست. او حضور خود و دوستانش در این جلسه، بیان این مشکلات و پذیرش این خطر را نشاندهندهی اهمیت جامعه برای آنها میدانست.
آزادیخواهی و ترقیخواهی
از بچهها پرسیدیم برای اظهار مخالفت خود با پدیدهای مثل گشت ارشاد چقدر حاضر به هزینه دادن هستید و نسلی را مثال زدیم که برای باورهایشان به جنگ رفتند. پارسا قیاس ما را بیربط میدانست و میگفت نمیشود مقابل گشت ارشاد ایستاد اما حتما برای دفاع از کشورش حاضر به حضور در جنگ خواهد بود. او ایستادگی مقابل پدیدهای که پشتوانهی قانونی از سوی دولت و حکومت داخلی را دارد خارج از محدودهی یک شهروند عادی میدانست.
سارا در جملات بعدی از تلاشهای هر نسل از جمله همنسلانش برای پیشرفت و به روز شدن نسل قبلی گفت. او میگفت متولدين اين دهه و همنسلیهايش برای آزادیهایشان تلاش میكنند و سعی میکنند نسل قبل را برای ايجاد درک آنها به روزتر كنند.
برخورد حکومت با مردم
فرزاد از شرایط کشور و سیاستهای جاری در برخورد با مردم خصوصا در بحرانها ناراحت و بسیار ناراضی بود و اعتقاد داشت انگار هیچ حس مسئولیت یا علاقهای در مسئولان نسبت به مردم وجود ندارد. «دیگه تا کِی میخواد اینجوری بمونه؟! آبادان بهجای امداد ضدشورش فرستاده بودن! جون مردم براشون مهم نیست!».
پرواضح است که این نسل حرفهای شنیدنی بسیاری دارد؛ مطالبات برحقی که میتوانند دور از نگاههای امنیتی حاضر شنیده شوند و حتی مسیر جدیدی را برای حکمرانی کشور باز کنند. گوش شنوا و بستری برای گفتگو با این نسل حتما از راهحلهای برونرفت از این شرایط میتواند باشد.
انتهای پیام
∎
نظر شما