شناسهٔ خبر: 56712792 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

در نشست‌های فیلم کوتاه مطرح شد؛

افخمی: سینما به رادیو نزدیک است/ صدرعاملی: عده‌ای گفتند نرو!

فریبرز دارایی

اولین نشست‌های تخصصی سی و نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران با حضور بهروز افخمی و رسول صدرعاملی برگزار شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ستاد خبری سی و نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، اولین نشست تخصصی از سلسله نشست‌های (۳۹_۲۰) سی و نهمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران با حضور بهروز افخمی، کارگردان در سالن شماره ۱۲ پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

در ابتدای این نشست بهروز افخمی با اشاره به اهمیت فیلمنامه در فیلم کوتاه گفت: یکی از بحث‌هایی که در فیلم کوتاه مطرح است فشردگی داستانی است که قابلیت نمایش در سینما را داشته باشد؛ فشردگی است که باعث می‌شود مطلبی دو پهلو عنوان و فرم گیج کننده‌ای برای مخاطب ایجاد شود. معمولاً فیلم‌های اپیزودیک البته غیر از فیلم‌های ترسناک از حوصله مخاطب خارج است و تمرکز مخاطب را می‌گیرد پس تنها در فیلم‌های ترسناک است که مخاطب ممکن است اپیزود به اپیزود به فیلم علاقه‌مند شود.

وی با اشاره به برخی حکایت‌های ترسناک ژاپنی افزود: یکی از نمونه‌های این داستان‌ها، حکایت‌های ترسناک ژاپنی است که به فیلم تبدیل شده است، فیلم «کوایدان» ساخته ماساکی کوبایاشی است که از روی داستان‌هایی از لافکادیو هرن نویسنده ژاپنی انگلیسی است، به زبان انگلیسی ساخته شده و فیلم موفقی است. کوبایاشی چند داستان از این نویسنده را انتخاب کرده، به صورت فیلم درآورده و در نهایت تبدیل به فیلم موفقی و مشهوری به نام «کوایدان» شده است.

افخمی ادامه داد: از دیگر نمونه‌های موفق، مجموعه‌ای است که فرانسوی‌ها از داستان «افسانه های راز و خیال» ادگار الن پو ساخته‌اند که سه اپیزود است؛ سومین اپیزود آن را فدریکو فلینی ساخته، این اپیزود تنها فیلم ترسناکی است که فلینی با نام «هرگز روی سرتان با شیطان شرط‌بندی نکنید» ساخته که از اثر ادگار آلن پو در فضای پاریس آن زمان اقتباس شده است و آن هم اثر موفقی به شمار می‌رود.

این کارگردان با اشاره به شیوه‌های انتخاب داستان و نحوه تبدیل به فیلم کردن این داستان‌ها گفت: باید این موضوع را در نظر داشته باشیم که قرار است این داستان‌ها روی پرده نمایش داده شوند. اولین داستانی که برای نمونه برای شما انتخاب کرده‌ام «حکایت آن دو تن که خواب دیدند» است که از کتاب «هزار توهای لوئیس بورخس» انتخاب شده، مترجم این اثر یکی از بهترین مترجم‌ها، احمد میرعلایی است که پس از مرگش برخی شروع به حروفچینی مجدد داستان‌های او کرده‌اند که گاهی این موضوع باعث فاجعه می‌شود.

در ادامه این نشست افخمی بخشی از این کتاب را برای حاضران در جلسه خواند و عنوان کرد که همانند این داستان در کتاب «کیمیاگر» پائولوکوئیلو نیز آمده است.

افخمی ادامه داد: این مهم است که موضوعی که نزدیک به ۱۵۰ صفحه کتاب را دربرمی‌گیرد، آیا در دو صفحه هم می‌تواند اجرا شود یا خیر؟ اگر بشود باید این کار را کرد چون مخاطب با پرده بزرگ رو به رو است. باید بدانید که در فضای سینما با مخاطب آگاهی روبه‌رو هستید که هوش بالایی دارد و در تاریکی به پرده سینما نگاه می‌کند؛ توجه مخاطب به فیلم است و اگر فیلم خسته کننده باشد و یا نکته اضافی داشته باشد مخاطب به سرعت متوجه می‌شود. غفلت از همین نکته باعث شده است کار بسیاری از فیلمسازان ضعیف باشد و دلیل آنکه این روزها سینما به مرگ خود نزدیک می‌شود همین است.

وی تاکید کرد: در سینما مخاطب با حس گروهی که روح جمعی هم نامیده می‌شود روبه‌رو است و این موضوع کاملاً در سینما احساس می‌شود. زمانی که جمعیت انسانی دور هم جمع می‌شوند چیزی بیش از روح جمعی ظاهر می‌شود که در استادیوم‌ها قابل تشخیص است. برخی این روح جمعی را مهیب می‌دانند چرا که چنین جمعیتی قدرتمند است و ممکن است از او کارهای بزرگی سر بزند؛ روح جمعی بسیار باهوش است و فیلمساز باید همواره این نکته را در ذهن داشته باشد.

این فیلمساز با بیان اینکه ساخت فیلم سینمایی ارتباطی با ساخت برنامه برای موبایل و اینترنت ندارد، افزود: برای همین درباره ساخت فیلم‌هایی صحبت می‌کنیم که قابلیت نمایش در صفحه بزرگی مانند سینما داشته باشد. اولین مشخصه باید این باشد که طول فیلم از طول خواندن یک کتاب بیشتر نشود. این داستان را کمی کند خواندم که می‌توانستم تندتر بخوانم و همه چیز را منتقل می‌کرد؛ احتیاج به تصویر و موسیقی و فضاسازی نداشت. اما اگر فیلم طولانی و کشدار شود کاری می‌کند که پائولو کوئیلو کرده و تأثیرگذاری و ماندگاری را فدای زیاده‌گویی می‌کند. مهم‌ترین چیزی که در داستان‌های ترسناک باید درباره آن تصمیم درست بگیرید زمان‌سنجی کردن است.

وی ادامه داد: خاصیت سینما این است که برای زیاده گفتن جایی ندارد و حوصله مخاطب سر می‌رود. از این نظر، سینما نزدیک ترین رسانه به رادیو است. در اجراهای تلویریونی باید توجه داشته باشید صدا درست اجرا شود، بدین ترتیب مخاطب می‌تواند مانند یک نمایش رادیویی سریال یا آن برنامه را دنبال کند. در هر کدام از رسانه‌ها خاصیت‌هایی است که نمی‌توانید از آن فرار کنید، برای همین شما نمی‌توانید فیلم‌های تلویزیونی را روی پرده تماشا کنید.

پس از آن افخمی بخش‌هایی از داستان «ماجرای مرگ یک فقیه» را خواند و گفت: تأثیر ادبیات این است که کاری که با ذهن انسان می‌کند بسیار عمیق‌تر از تأثیر سینماست. آنچه در تاریخ سینما سابقه دارد و شیوه نمایش فیلم کوتاه به شمار می‌آید استفاده از داستان‌های کوتاه و ساخت فیلم‌های کوتاه ترسناک است چند اپیزود از آن قابل پخش باشد؛ من تمایل دارم در این مسیر فیلمسازان کوتاه را کمک کنم و اگر اقتباس و فیلمنامه خوبی نوشته شود، می‌توان آن را با چند داستان ساخت.

افخمی سپس بخش‌هایی از مجموعه «فارنهایت ۴۵۱» نوشته نویسنده آمریکایی، ری بردبری را خواند و گفت: این نویسنده در دوره‌ای برای هالیوود فیلمنامه می‌نوشت بعد از مدتی از پدید آمدن تلویزیون از همه وسایل دیداری متنفر شد و قبل از مرگش وصیت کرد داستان‌هایش را برای فیلم کردن نفروشند.

وی در ادامه بخش‌هایی از داستان «رهگذر» را خواند و گفت: داستان‌هایی که امروز برای شما خواندم انتخاب تکراری همه فیلم‌های کوتاه در ۵۰ سال اخیر است و به شما پیشنهاد می‌کنم اگر می‌خواهید در این عرصه که بازار جهانی پیدا کرده است کار کنید، بیشتر کتاب بخوانید. اگر می‌خواهید فیلم کوتاه سکوی پرشی برای شما باشد باید مطالعات داستانی خود را تقویت کنید.

در انتهای این نشست افخمی به پرسش حاضران در جلسه پاسخ داد.

رسول صدرعاملی نیز در دومین نشست تخصصی از روز اول سی و نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران درباره فیلمسازی و جهان هنری یک فیلمساز گفت: کسی که می‌خواهد در جهان هنر و به ویژه در سینما اثری خلق کند، باید یک سر و گردن از نگاه مردم و افراد دیگر بالاتر باشد و از بالاتر به جهان نگاه کند. زمانی که می‌گویم نگاه از بالاتر به هنر و سینما منظورم این است که در آن موقعیت متوجه می‌شوید که نگاه شما فرهیخته‌تر و داناتر است و همچنین درمی‌یابید که ما فیلمسازان روایتگر اتفاقاتی که در جامعه رخ می‌دهد هستیم اما این را نیز باید بدانیم که آن وسط و در آن میان نیستیم. حال با هر اتفاقی که رخ داده و با توجه به شرایط موجود، امیدوارم که حاکمیت این مملکت به یک آگاهی و دانایی درستی از مردم و خواسته‌های آن‌ها برسد. چراکه جامعه ما شعوری دارد که جوامع اروپایی سال‌ها برای رسیدن به آن تلاش کرده‌اند. شمایی که در اینجا حضور دارید نیز باید بدانید روایتگر قصه‌های این جامعه هستید.

این کارگردان درباره تأثیر آگاهی و دانش در فیلمسازی درست بیان کرد: آشنایی با قواعد فیلمسازی مهمترین قدم در ساخت یک اثر است. اگر ژانر را نشناسیم هیچگاه فیلمساز خوبی نخواهیم شد، مانند استاد ادبیاتی که حافظ و سعدی را نشناسد و بعد بخواهد شعری بسراید. در فیلمسازی نیز باید بدانیم قصه پردازی یعنی چه و تمامی اساس و بنیاد فیلمسازی چه تعریفی دارند. همچنین باید افراد تحسین شده این حوزه را به خوبی بشناسیم و آثار آن‌ها ببینیم تا بتوانیم به جهان بینی فارغ از دنیای هر فیلمساز دیگری برسیم و به نوعی سینمای منحصربفرد خود را خلق کند. ما باید در ابتدا ژانر را بشناسیم و بعد سراغ دگرگونی آن برویم تا بتوانیم اثری هنری خلق کنیم. باید امپرسیونیسم را بشناسیم تا بتوانیم در سینما ساختارشکن باشیم و این دانش و دانایی به ما کمک می‌کند تا نوآور و به نوع واقعی فیلمساز باشیم.

کارگردان «دختری با کفش‌های کتانی» درباره فهم این مسئله که چه ژانری مهم است گفت: همه چیز به مضمون بازمی‌گردد و درنهایت مخاطب باید آن کار را دوست داشته باشد و اگر در ایران فیلمی ساخته می‌شود باید برای این کشور و برای مردم و جامعه ما باشد. البته که این نکته مهم است که امروز فیلمسازی کار سختی است چراکه نمونه‌ها و رقبای زیادی در این حوزه حضور دارند و یک کارگردان برای رسیدن به آن «آفرین» که ما سال ۶۰ برای فیلم‌های معمولی خود می‌گرفتیم باید به شدت تلاش کند. این نکته مهم است که همیشه خلق یک اثر درجه یک برگرفته از محیط اطراف یک فیلمساز و آگاهی او از آن محیط است و اگر اولین کارهای فوق‌العاده هر فیلمسازی را ببینیم متوجه می‌شویم که اثر او برگرفته از موقعیت اطراف او و باور فیلمساز و مردم است.

کارگردان «من ترانه پانزده سال دارم» درباره خلاقیت در ژانر گفت: سینما یک صنعت و به نوعی یک کار گروهی است و روند ساخت یک اثر، می‌تواند شکل دهنده یک ژانر یا یک اثر قابل تأمل باشد و باید بدانیم این کار گروهی از یک ایده آغاز می‌شود و در طول زمان این ایده هزاران چکش می‌خورد و ممکن است در انتهای این روند از ایده اولیه چیزی باقی نمانده باشد اما در نهایت در بطن اثر حضور و زندگی ایده ابتدایی را شاهد هستیم. این را باید بدانیم ناچیزترین کوتاهی‌ها در اثری که درنهایت روی پرده می‌رود تأثیرگذار است و فیلمساز باید کاراکتر فیلمساز بودن خود را داشته و بتواند تمام این گروه را راهنمایی و رهبری کند. هر مرحله از ساخت یک اثر چیزی به فیلم می‌افزاید و به همین دلیل است که در تمام دنیا جا افتاده است که تا چه اندازه تیتراژ پایانی اهمیت دارد چراکه فرد به فرد اشخاصی که نامشان در تیتراژ حضور دارد جان خود را برای فیلمی که شما می‌بینید گذاشته‌اند.

صدرعاملی درباره ایجاد تفاوت در استفاده از ژانر و دوری از رفتن به کلیشه گفت: در قواعد ژانر کلیشه‌ها کاربرد دارند اما درست این است که فیلمساز بداند به چه شکل از این کلیشه‌ها استفاده کند و فیلمی که خود فکر می‌کند درست است، بسازد. به عنوان مثال در مرد بازنده اجرای بد باعث موفق نبودن این اثر می‌شود هرچند که قواعد ژانر معمایی را به خوبی رعایت کرده است.

وی درباره تفاوت خلاقیت و تجربه‌گرایی گفت: تجربه‌گرایی ادامه خلاقیت است، تا خلاقیتی وجود نداشته باشد تصمیمی هم برای ساخت یک اثر گرفته نمی‌شود. در آثاری نیز فقری که در شکل اجرا و ساخت یک اثر وجود دارد ایده و فیلمنامه عالی را نابود می‌کند و ضعفی که در پس زمینه‌ها در سینمای ایران وجود دارد و آثار ایرانی را نسبت به آثار جهانی متمایز می‌کند ضعف در پرورش هنرورها است.

این کارگردان در پایان تاکید کرد: این را باید بگویم من به خواسته خودم در این جشنواره حضور دارم، هرچند که افرادی زیادی می‌خواستند من در این رویداد حضور نداشته باشم اما من فعالیت و رفتار هنری را همچنان مهم می‌دانم و به آن معتقد هستم.

سی‌ونهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران ۲۷ مهر تا ۲ آبان ۱۴۰۱(۱۹ تا ۲۴ اکتبر ۲۰۲۲) در حال برگزاری است.

نظر شما